ابراهیم اکبری دیزگاه در دورهمی با موضوع تجربه نویسندگی به بهانه کتاب بیروط درباره تجربه نویسندگی خود گفت:
من از دوران دبیرستان آغاز به خواندن کارهای جلال آل احمد کردم که در همان ابتدا توصیفات وی در نگارش آثارش نظر مرا به خود جلب نمود و در دفتری بیآنکه نگاهی به نویسنده شدن فکر کنم، مینوشتم.
وی افزود: من در خانوادهای که پدرم ترک زبان و مادرم اهل طالش است، بزرگ شدم. همین موجب شد که من تا دبیرستان و زمانی که به تهران آمدم فارسی بلد نباشم. در دوران طلبگی در مدرسه علمیه امام حسین (ع)، در نانوایی با فردی دعوایم شد اما از آنجا که نمیتوانستم فارسی صحبت کنم، این فارسی بلد نبودن تبدیل به مسئله من شد.
اکبری دیزگاه گفت: تفاوت در زبان، فرهنگ و مذهب موجب شد یادگیری زبان فارسی تبدیل به مسأله من شود. علاوه بر این تهرانی و شهرستانی بودن مرا به سمت یادگیری زبان فارسی و کتابخوانی سوق داد و کمکم علاقهمند به خواندن روزنامه شدم. تنهایی و غربت تنها ماندن در حجره موجب شده بود به خوانش کتاب روی بیاورم. و هر هفته در مسیر میدان امام حسین به انقلاب زیر پل چوبی سری به کتابفروشی مرد قزوینی که کتابهای دست دوم و کیلویی داشت میزدم. مطالعه را با کتابهای شهید مطهری و دکتر علی شریعتی آغاز کردم و شکاف غربت و زبان را سعی کردم با خواندن این کتابها جبران کنم. همچنین کمی بعد مرد کتابفروش با پیشنهادات خوب کتابیاش دریچه جدیدی را به روی من باز کرد و من توانستم آثار نویسندگان بزرگی چون بهاالدین خرمشاهی، کامران وفا و دیگران را مطالعه کنم.
وی در ادامه افزود: بعد از دو سالی که اینگونه کتاب میخریدم و میخواندم متوجه شدم کمی بیشتر از قبل متوجه میشوم پس شروع کردم به خواندن جریانات سیاسی. آرام و آرام متوجه شدم زبان فارسی من علیرغم لهجه زبانی که اکنون نیز دارم، تقویت شده و میتوانم با زبان فارسی با دوستانم گفتگو کنم. این مقدمهای شد برای من، برای نوشتنم. مجلهای زدیم به اسم محک، که بعد سه شماره به دلیل اختلاف با مدیر مدرسه چاپ نشد. برای اولین بار سال ۸۴ در کلاس داستان آقای احمد شاکری شرکت کردم.
به گفته اکبری دیزگاه، برای انسان ایرانی، پدر مهمترین عنصر زندگی آدمهاست. نیچه میگوید اگر پدر ندارید، برید از چوب پدری بسازید، واقعیت دارد. پدر من بسیار ساکت و کم حرف است و سواد ندارد و به جز سوره یاسین نمیتواند چیزی را بخواند. اما پدربزرگم مردی نکتهدان و سخنوری بود و شخصیتی متفاوت با پدرم داشت و سیاستورزی را دوست داشت.
نویسنده کتاب «بیروط» گفت: پدرم چند اصل داشت که به آنها بسیار پایبند بود. اول اینکه از هیچکس نباید قرضی گرفت، و دوم اینکه معتقد بود در هر کاری چه کشاورزی و چه چوپانی کار باید درست انجام شود.
برای نوشتن مینویسم نه برای دیده شدن
اکبری دیزگاه در بیان روایت رویارویی پدر و مادرش با حرفه نویسندگی و دریافت جایزه گفت: ابتدا مجموعه شعری از من چاپ شد با نام «قابیل توبه میکند» کتابی ۶۰ صفحهای بود که من در جایزه شعر فجر ۱۰ سکه طلا جایزه گرفتم. و بعد از دریافت جایزه به تالش رفتم. در ذهن خودم بود که این جایزه باید برای همه مهم باشد، اما نبود. در منطقه ما افراد تحصیل کرده بسیاری است اما کتابخوان کم است. در آن چند روزی که در دیزگاه بودم، روزی فرصت را مناسب دیدم و کتابم را از کیفم درآوردم تا نشان پدر و مادرم بدهم، کتاب را به مادرم دادم، پشت جلد کتاب تصویری کوچک از من و چند بیت شعر بود. مادرم کتاب را ورق زد و عکس مرا بوسید و به من گفت خوب است. اما پدر که کتاب را به دست گرفت، نگاهی به من کرده و گفت: برو یه کتاب بزرگ بنویس! با خودم گفتم کاش حداقل پدر کتاب را میخواند یا میگفت من برایش بخوانم. بعد از آن کتاب را داخل کیفم گذاشتم و هیچ نگفتم. در این سالها کتابهایی از من چاپ شد که حتی یک بار هم پدر به من نگفت چه میکنی؟
وی افزود: توصیه من این است که پدر و مادرها آنچه که خودشان دوست دارند را به بچهها اصرار نکنند بلکه به فرزندانشان اجازه انتخاب بدهند. پیشنهاد من این است اگر به مسیری علاقه ندارید، فکر میکنید استعداد ندارید، ادامه ندهید. من اگر در مسیری حس میکردم کار برای من ملالآور است رهایش میکردم. مثلاً من وقتی شروع به شعر گفتن کردم وقتی جایزه فجر را دریافت کردم، حس کردم دیگر برای خودم افقی در این مسیر نمیبینم و علیرغم وجود علاقه فراوان در من برای سرودن شعر کنارش گذاشتم. از تهران که به قم رفتم در کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم که دارای بیش از ۵۰۰۰۰ جلد کتاب داشت، شروع کردم به خوانش تمامی شعرهای از دهه ۱۳۰۰ به بعد، اما در نهایت به نقطهای رسیدم که متوجه شدم دیگر در مسیر شعر برای من راه تازهای نیست. این آزادی، انتخاب مسیرها را رقم زدند.
وی گفت: استادی به من گفت که تو چه قدر در علوم سرگردانی و چرا در یک علم مستقر نمیشوی؟ که من در نهایت در ادبیات مستقر شدم. در این سالهای اخیر تعداد طلبههایی که وارد جرگه داستان و داستاننویسی شدند کم نیست، آقای عزتی پاک، آقای رکنی، آقای کفاش و بسیاری از دوستانم. از سال ۹۲ دیگر دست به قلم نشدم برای نگارش شعر. ممکن است در یک شرایط باشید که اتفاقات خوب به شما رو کند و ممکن است شرایط اصلاً خوب پیش نرود و زمانه به شما پشت کند.
نویسنده کتاب «بیروط» افزود: کسی که با کلمات خو میگیرد و بیرغبتی یا رغبت و یا دریافت جایزه یا دیدن شدن یا نشدن افراد دیگر در او تأثیر ندارد او به مسیر خود ادامه میدهد. من نگاهم در نگارش کتابها اینگونه است که برای نوشتن، مینویسم نه برای دیده شدن. اگر کتابی دیده شود، مخاطب بیشتری پیدا کند و جایزه بگیرد، به نویسنده انگیزه میدهد ولی مسأله من نیست.
ما در زندگی همواره درگیر بحرانهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستیم به این نتیجه رسیدم که من نویسنده هستم و عنصری سیاسی نیستم. میخواهم داستانم را برای انسان ایرانی چاپ کنم. بنابر این در فرهنگ ما اتفاقی افتاده که در پی فعالیتهای جلال آل احمد به عنوان یک شخصیت ادبی و نویسنده را تبدیل به یک عنصر سیاسی کرده است و کانون ادبیات به جای اینکه به نویسنده کمک کند به فرهنگ ایرانی ببالد تبدیل کرده به انسانی که با حکومت بجنگد.[۱]
ابراهیم اکبری دیزگاه
اطلاعات شخصی | |
---|---|
تاریخ تولد | ۱۱ مهر ۱۳۶۰ (۴۲ سال) |
اطلاعات هنری | |
پیشه |
|
حوزه فعالیت |
|
جوایز | برگزیده شانزدهمین دوره جایزه جلال آل احمد در بخش رمان |
اطلاعات ارتباطی | |
آدرس اینستاگرام | ابراهیم اکبری دیزگاه |
سایر | |
سایر فعالیتها |
|
ابراهیم اکبری دیزگاه (زادۀ ۱۱ مهر ۱۳۶۰) نویسنده، داستاننویس و شاعر ایرانی است. اکبری دیزگاه طلبه علوم دینی است و در زمینه پایهگذاری و ترویج رمان دینی فعالیت کرده است. وی مدرس و محقق در روششناسی داستاننویسی، فلسفه ادبیات، نقدِادبی و نظریههای ادبی در مدرسه اسلامی هنر است.
اکبری دیزگاه در بخش رمانِ شانزدهمین دوره جایزه جلال آل احمد برای رمان بیروط برگزیده شد.
آثار
- بیروط، نشر صاد، ۱۴۰۱
- شاهکشی، شهرستان ادب، ۱۳۹۴
- برکت، نشر صاد، ۱۴۰۱
- طوطی و تاول، نشر معارف، ۱۴۰۰
- بکه، نشر معارف، ۱۴۰۰
- دستهایش خونی، چشمهایش گریان، شهرستان ادب، ۱۳۹۷
- سوره آفلین، شهرستان ادب، ۱۳۹۸
- سیاگالش، نشر صاد، ۱۳۹۹
شعر
- قابیل توبه میکند
- من آسمان ندارم
- ماه ولگرد
- بلبل و بلدزر عاشق
گفتاورد
اکبری دیزگاه در گفتوگو با مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب درباره ایده روایت کتاب شاهکشی گفت:
روایت کتاب بر چند قصه کوچک و بزرگ استوار است و به همین دلیل تعریف خلاصه یا فروکاستن آن به قصه آسان نیست اما لایه اول داستان به زندگی فردی میپردازد که قصد دارد شاه را ترور کند. صحبتهایی را با اطرافیانش انجام میدهد، از جمله استاد دانشگاهش که او را از این کار منع کرده و معتقد است کشتن و ترور کار خوبی نیست. او در این تصمیم دچار تردید میشود و این تردید مدام با او همراه است. یکی از مضامین اساسی داستان کشتن یا نکشتن است.لایه دیگر داستان کاوش در ۸ سال گذشته زندگی سهراب است؛ دقیقا از زمانی که پدرش در مدرسه فیضیه شهید شده و پس از آن خانواده او دچار مشکلات فراوانی میشود. خواهر و برادرش به گروههای مارکسیستی میپیوندند و مادرش دچار مشکلاتی میشود و خودش هم تکلیف مشخصی ندارد. به نوعی میتوان گفت شاهکشی بیانگر مصائب زیستن در سایه دیکتاتوری پهلوی است. خردهداستانهایی از جمله تبعید امام خمینی، حمله اسکندر و غارت تخت جمشید، جشنهای ۲۵۰۰ ساله، ماجرای کورش و... نیز در شاهکشی روایت شده است.
با توجه به اینکه رمان به مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، دینی، فرهنگی و تاریخی میپردازد، اگر بخواهید ژانری را برای این کتاب تعریف کنید آن را در کدام دستهبندی قرار میدهید؟
من تصورم این است رمان تجلیگاه زندگی با تمام ابعادش است. پاسخ به سوالات مهمی از زندگی بشر است که در قالب داستان روایت میشود. خب طبیعتا در زندگی هم مفاهیم عاشقانه وجود دارد، هم جرم و جنایت و هم مسائل سیاسی و اجتماعی و دینی. اما اگر بخواهیم یک طبقهبندی کلی از این کار ارائه دهیم میتوان گفت این اثر یک رمان تاریخی است چون به نقاط مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی میپردازد.
شاهکشی تا چه میزان با واقعیتهای تاریخی تطابق دارد؟
این رمان برداشت من از تاریخ ۵۷ ساله پهلوی است که با مطالعات فراوانی حاصل شده است. ماجرای جشنهای ۲۵۰۰ ساله و حادثه فیضیه و... همه ماجراهای تاریخی هستند اما اینکه «سهراب سخنور»ی در آن تاریخ وجود داشته باشد که این ماجراها برای او اتفاق افتاده باشد، اینچنین نیست. شخصیت اصلی داستان تخیلی است اما عمده وقایع و رویدادها و شرایطی که بیان میشود مطابق اسناد تاریخی است. البته من گزارشهایی را پیدا کردم که در آن موقع و در ماجرای جشنهای ۲۵۰۰ ساله این قصد وجود داشته که شاه را ترور کنند ولی قبل از آن لو میروند و این اتفاق نمیافتد. اما شخصیت داستان من نه عضو مجاهدین و نه چریک فدایی است. او یک شخصیتی است که بسیاری از دلایلش شخصی است و در یک سرگردانی به سر میبرد، استدلالهای متفاوتی برای انگیزهاش میآورد و گاهی آنها را نقض میکند. من نمیخواستم این شخصیت یک شخصیت انقلابی باشد. در واقع شخصیتی را خلق کردم که میخواستم به واسطه آن حواشی ماجراهای انقلاب و وضعیت آن دوران را بیان کنم.
چه مدت طول کشید تا این رمان نوشته شود؟
نوشتن شاهکشی خیلی طول کشید. شاید یکی از دلایلش این بود که من برای اولین بار موضوع تاریخی را برای نوشتن رمان انتخاب میکردم. ویراست اول کتاب سال ۹۱ تمام شد. بعد از آن مدام بازنویسی کردم و در برههای کلا آن را کنار گذاشتم و دوباره از صفر شروع کردم اما به طور کلی ۴ سال نوشتن این کتاب طول کشید. الان هم اگر دوباره شروع به بازنویسی کنم حرفهای جدیدی خواهم داشت. اساسا نوشتن رمان اگر درست شروع شود هیچ وقت تمام نمیشود. مثل چشمهای که مدام جریان دارد.
گویا یک بخش مهمی از کتاب شما هم دچار ممیزی شده بود.
درباره ممیزی خودم بسیار دچار تعجب شدم که چرا به آن تک جمله ایراد وارد کرده بودند. در واقع گفته شده بود که ۶ یا ۷ بخش از کتاب دچار اشکال است و باید آن را حذف کنند. من صحبتهایی با مسؤولان مربوط انجام دادم تا اگر امکانش وجود داشته باشد در این موارد اغماض کنند اما ناشر زودتر آن تغییرات را اعمال کرده بود. به هر حال ایراداتی که به کتاب وارد کرده بودند باعث شد کتاب زخمی شود. من برای مشورتهای تاریخی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله نزد آیتالله حائری شیرازی رفتم، ایشان شیرازی هستند و تسلط قوی بر فرهنگ و هنر ایران بهویژه شیراز دارند. از ایشان درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله پرسیدم که فرمودند برو تورات را بخوان بعد بیا دربارهاش صحبت کنیم. بعد لبخند زدند و در ادامه گفتند برو و ماجرای نبوکد نصر و همچنین آزادی یهودیان توسط کورش را مطالعه کن که مفصل به این قضیه پرداخته است. ایشان فرمودند این جشنهای ۲۵۰۰ ساله ادای دین اسرائیلیها به کورش هست. من دقیقا آن جمله را از تورات گرفته و در اول کتاب گذاشتم اما ارشاد آن را در ممیزی قرار داده بود که این جمله توهین به یهودیان است.
گویا امام خمینی هم قبلا به چنین مضمونی اشاره داشتند؟
بله! زمانی که اسناد مربوط به ساواک را مطالعه میکردم که البته این کتاب را وزارت اطلاعات تحت عنوان «بزم اهریمن» چاپ کرده است، دیدم امام خمینی به صورت مبسوط به این جشنها پرداخته و بیانیه داده است که اینها کار اسرائیل است. البته من حرفهای امام خمینی و مضامینی که آیتالله حائری مطرح کردند را به صورت زیرپوستی در کتاب آوردهام اما آن جمله در کتاب تاویل خاصی را به وجود میآورد که وقتی خواننده با آن کلید وارد کتاب میشد، کتاب مزه دیگری برای او پیدا میکرد یا در جای دیگری یکی از طرفداران شاه به شخصیت اول داستان میگوید شما «خمینیچیها» و ارشاد تشخیص داده بود که این توهین به امام خمینی است. این ممیزیها کتاب را نکشت اما انگشت آن را شکست.[۲]
پانویس
- ↑ «اکبری دیزگاه: مینویسم برای نوشتن نه برای دیدهشدن». ۲۶ دی ۱۴۰۲. دریافتشده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۳.
- ↑ گفت و گو با ابراهیم اکبری دیزگاه پیرامون «شاهکشی»، مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۶، دریافت شده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون
ابراهیم اکبری دیزگاه: دغدغهام در «سیاگالش» طرح شکلی از «اللهاندیشی» است