ادواردو (کتاب)

از یاقوت
ادواردو
اطلاعات کتاب
نویسندهبهزاد دانشگر
موضوعادواردو آنیلی
سبکرمان
زبانفارسی
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات عهد مانا


ادواردو کتابی داستان‌گونه از زندگی یکی از ثروتمندترین مردان جهان به نام ادواردو آنیلی است. این کتاب به قلم بهزاد دانشگر نوشته شده و انتشارات عهد مانا آن را به چاپ رسانده است. این کتاب برگزیده جشنواره اسلام و مسیحیت، جایزه ادبی قلم زرین و دوسالانه جایزه کتاب اصفهان در سال ۱۳۶۵ بوده است.

درباره کتاب

داستانِ کتاب ادواردو در قلب اروپا و در کاخ سناتور آنیلی، صاحب کارخانۀ فیات رخ می‌دهد. داستان از آخر زندگی ادواردو شروع می‌شود.[۱]

این کتاب ظلم‌هایی که مافیای صهیونیست به ادواردو، خانواده‌اش و دوستانش کرده است را به تصویر کشیده و از مسلمان شدن ادواردو و دیدارش با امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای سخن به میان آورده است.[۲]

کتاب ادواردو زبانی روان و ساده دارد که نویسنده به دو گونه متفاوت زندگی او را در آن روایت می‌کند. یک بخش از خبرنگار بخش حوادث یکی از نشریات ایتالیایی می‌گوید که درباره‌ مرگ ثروتمندترین جوان ایتالیایی تحقیق می‌کند و بخش دیگر درباره گروه مستندسازان ایرانی است که برای ساختن یک فیلم مستند بر اساس زندگی یک جوان تازه مسلمان به ایتالیا سفر کرده‌اند. در ادامه‌ کتاب، این دو گروه با هم ملاقات می‌کنند و به‌ دنبال رمزگشایی از زندگی ادواردو با همکار می‌شوند.[۳]

نویسنده

بهزاد دانشگر، نویسنده و رمان‌نویس اهل ایران است. وی مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینش‌های ادبی است. آثاری همچون بی برادر،‌ ماه بلند، دخترها بابایی‌اند، آفتاب در محراب، نفس، تولد یک انقلاب از جمله آثار منتشر شده بهزاد دانشگر است.

برشی از کتاب

می گوید: «توی همین اوضاع بود که قدیری ما را با ادواردو و آشنا کرد. من و بعدها هم برادرم محمد. خود قدیری قرار بود چند وقت بعد برود ایران. ادواردو هم با این که آن موقع روابط عمومی بالایی داشت و با خیلی از سران قدرتمند ایتالیا که هیچ، رهبران سیاسی و اقتصادی دنیا هم ارتباط داشت اما کسی را می خواست که در این شرایط جدیدش بتواند به آنها اعتماد کند. شاید بتواند سؤالاتش را بپرسد. بهتر بود شیعیان ایتالیا در این ماجرا درگیر نشوند. چون آنها همین طوری هم زیر ذره بین بودند و بهشان حساس بودند. این شد که قدیری من را با ادواردو آشنا کرد. چون من چندان در فعالیتهای انجمن اسلامی درگیر نبودم و خیلی حساسیتی روی من نبود. قبل از این که قدیری به ایران برگردد، فخرالدین حجازی برای یک سفر تبلیغی و سخنرانی آمده بود ایتالیا. ادواردو گفت من را ببرید دیدن حجازی. از حجازی پرسید که با آیت الله خمینی ارتباطی دارد یا نه. وقتی جواب بله شنید از حجازی خواست تا برایش از دفتر امام وقت بگیرد.

می خواست برود دیدن امام. حجازی قول داد پی گیری کند. چند وقت بعدش خبر داد که برایش از امام وقت ملاقات گرفته. ادواردو رفت ایران دیدار امام و برگشت. از این رو به آن رو شده بود. از آن پس هر وقت می خواست مثالی بزند یا از حضرت علی می گفت یا از امام خمینی. آن روز توی آن دیدار در حضور کسانی که آنجا بوده اند امام پیشانی او را می بوسد. او در حقیقت تنها خارجی بود که امام پیشانی اش را بوسیده اند».[۴]


پانویس

  1. «معرفی کتاب ادواردو». دریافت‌شده در ۳ مهر ۱۴۰۳.
  2. «معرفی کتاب ادواردو». دریافت‌شده در ۳ مهر ۱۴۰۳.
  3. «معرفی کتاب ادواردو». دریافت‌شده در ۳ مهر ۱۴۰۳.
  4. «معرفی کتاب ادواردو». دریافت‌شده در ۳ مهر ۱۴۰۳.