چه شد که به سراغ این سوژه رفتید؟
چیزی که باعث میشود یک سوژه یا یک شخص برای یک فیلمساز برجسته شود، تفاوت آن آدم با دنیای پیرامونش است و آدم این فیلم با تمام آدمهایی که در دنیای اطرافمان میبینیم متفاوت بود. شیوه برخوردش با زندگی و مرگ متفاوت با همه آدمهایی بود که در سالهای زندگیام دیدهام و دلیل اصلی برای به تصویر کشیدن او این تفاوت برجستهاش با دنیای پیرامونش بود.
خانم احمدیان را از کجا پیدا کردید؟
بسیار اتفاقی. پروژهای در اهواز بود که داشتیم در مورد بعضی خیرین تحقیق میکردیم و او یکی از این خیرین بودند که کارهای عامالمنفعه برای مردم انجام میدهند. همدیگر را دیدیم و صحبت کردیم و عملاً کاری که قرار بود انجام بدهم را کنار گذاشتم و مشخصاً روی زندگی خودش متمرکز شدم. پیش از این روی موضوعات و شخصیتهای اینچنینی کار کردهام و اصولاً فضای پرداختن به قهرمانها را دوست دارم. زندگی آدمیهایی که تفاوت و شاخصههای قهرمانی در زندگی را دارند؛ به دوستانم میگفتم این خلأیی که امروز ما در قاب تلویزیون و پرده سینما داریم خلأ و گمشدن قهرمانانمان است. درنتیجه این دغدغهٔ یافتن قهرمانان را از قبل داشتهام اما پیدا شدن ایشان و پرداختن به ایشان، اتفاقی بود.
پروسه تولید فیلم چقدر زمان برد؟
نزدیک و یک سال و چند ماه درگیر بودیم و همزمان با مونتاژ، فیلم و تصویر هم میگرفتیم تا بخشهای مختلف زندگی ایشان را به تصویر بکشیم. مشکلاتی هم بود مانند اینکه فاصله گروه تولید با ایشان زیاد بود، چون ایشان اهواز بود و بخشی از کارها در ایلام و برخی دیگر از نقاط کشور بود و بخشی در یک محیط روستایی و این تنوع حضور ایشان و فعالیتهایشان و رفتوآمد ما به استانهای کشور که با ایشان میرفتیم، باعث یک تولید سخت شد.
اکران و حضور این فیلم در جشنواره سینما حقیقت چه بازخوردی داشت؟
مهمان ویژه اختتامیه جشنواره سینما حقیقت خانم احمدیان بودند و تقدیری از ایشان شد اما جایزه نگرفتیم.
تصور میکردید فیلم شما جزو ۱۰ فیلم برگزیده اکران در جشنواره فیلم فجر باشد؟
قدرت و قوت سوژه، زحمتی که دوستان من در تولید فیلم برای ساختار درست آن کشیدند و نگاه و نظری که منتقدان و کارشناسان از فیلم داشتند، بهاضافهٔ شناخت خودمان از فضای فیلم که به نظر ما فیلم خوبی بود، شرایطی را ایجاد میکرد که برایمان عجیب نبود که این فیلم برای جشنواره فیلم فجر برگزیده شویم. استقبالها از این فیلم در همه کشور حس خوبی به ما داد و چیزی که بیشتر از هر جایزهای ما را خشنود ساخت، بسیار لذتبخش بود و احساس خوبی به ما میداد، عکسالعملهای مردم بود از اقشار و طیفهای مختلف نسبت به فیلم بود.
یکی از برجستهترین نقاط قوت فیلم شما تدوین خیلی خوبی بود که نظر مثبت منتقدان را برانگیخت در کنار این موضوع البته دو نقد جدی هم به کارتان وارد بود یکی اینکه چرا بهجای استفاده از صدای خود قهرمان داستان (خانم احمدیان) از صدای هنرپیشه معروف (ثریا قاسمی) استفاده کردید؟ و چرا در فیلم توضیحی از سرنوشت سایر اعضای خانواده نمیدهید و تأکید و تمرکز روی پدر و مادر است؛ درصورتیکه سایر اعضای خانواده مثلاً نوهها میتوانستند مدخلی برای ورود و توضیحات تکمیلی باشند.
برای من جالب است که این دو نقد و مسئله همچنان جاری است. اینکه چرا فقط از صدای خود ایشان استفاده نکردیم دلیلش این بود که سعی کردیم یک روایت محترمانه از اتفاق را برای مخاطب ارائه کنیم. اگر فقط از صدای ایشان استفاده میکردیم، چندان جالب نبود و حتی تصورش هم همه زحمات ما را هدر میداد اما آن را هم امتحان کردیم و نتیجه نداد. این متن را باید یک راوی و یکصدای دیگر میخواند. دلیل دیگر این بود که گفتوگو زیاد داشتیم و شنیدن صدای بانو در طول فیلم زیاد بود و این را تست کردیم که اگر همه فیلم با صدای ایشان باشد، شنیدن این صدا بهصورت بیوقفه و طولانی برای مخاطب خستهکننده خواهد بود. خود این صدای دیگر کمک میکرد که تنوع صوتی ایجاد شود و فیلم در مرحله جذابیت خراب نشود. ضمناً قرار بود ما با خلق جذابیت درست که با محتوای فیلم توأم باشد، مخاطب را جذب کنیم.
در نتیجه این کار بازخوردهای خوبی را در پی داشت و بسیاری از این بازخوردها را در اکرانهای سراسر کشور دیدم. ثریا قاسمی حرفهای و با حس خوب میخواند و این حس خوب را به مخاطب میدهد. درنتیجه دلیل ما برای این کار خلق جذابیت، فرار از ایجاد حس تصنع برای مخاطب و خسته نشدن مخاطب از شنیدن صدای خانم احمدیان بود و سه دلیل قانعکننده داشتیم که از یکصدای دیگر استفاده کنیم. وگرنه اگر از صدای یک هنرپیشه استفاده نمیکردیم کار خیلی هنریتر و جشنواره پسندتر بود؛ ولی ما این موضوع را فدای این کردیم که ساختارمان به هم نریزد، به تصنع نیفتیم و آن سادگی روایت حذف شود.
* یعنی خودتان میدانستید به این موضوع نقد وارد است ولی خواستید این جذابیت را داشته باشد؟
بله میخواستم فیلمم فدا نشود. ما این را تست کردیم و جواب نداد و همه مدلها را رفتیم و خیلی از اساتید این پیشنهاد را دادند یا منتقدین در خود حقیقت و دوستان کارشناس این موضوع را بیان کردند ولی ما دلایل قانعکنندهای داشتیم برای اینکه این اتفاق نیفتد و میخواستیم که این فیلم دیده شود و جذابیت خلق شود. در مورد نکته دوم باید بگویم که نسخه جدید فیلم کوتاهتر هم شده و از ۸۲ شده به ۷۸ دقیقه رسیده است. ما حجم کثیر و متعددی از قصه داشتیم و ایشان زندگیاش پر از عکس، اتفاق و جذابیت بود و ما ناچار بودیم که از برخی از چیزها بگذریم. به خاطر اینکه اگر میخواستیم هرکدام از آن فصلها را بازکنیم، باید آن را میپروراندیم و زمان از دست میرفت و مخاطب خسته میشد؛ این نقد و انتظار درستی بود اما ما پی این توضیح ندادن را به تنمان مالیدیم و برای آن دلیل داشتیم؛ دلیلش این بود که فکر کردیم اگر این موضوع بدل به یک دغدغه و سؤال در ذهن مخاطب شود، برای ما بد نیست و از وجوهی به ماندگاری فیلم در ذهن مخاطب کمک میکرد و من از این موضوع بدم نمیآمد.
این موضوع شما را وسوسه نمیکند که دوباره به سوژه برگردید و این بار توضیحات جامانده را بیان کنید؟
چرا. بیان دیگری از این داستان و این بار با محوریت زندگی یکی از بچهها (پسر بزرگ ایشان) داستانی دراماتیک و سینمایی است. قصه زندگی ایشان بسیار گسترده و عجیبوغریب و جزو قصههای بسیار حیرتانگیز است. دنیای این آدم بسیار جالب و فصل جدید زندگیاش حتی جذابتر هم هست و اتفاقات جذابی دارد و من هنوز به آن فکر میکنم.
در سینمای مستند تاکنون مستندی به این سبک داشتهایم که مانند فیلم داستانی وقتی با اقبال مواجه میشود، نسخههای بعدی آن هم ساخته شود؟
من ندیدهام.
بازخوردها نسبت به فیلمتان را در جشنواره فیلم فجر چطور میبینید؟
اکثر مخاطبانی که تا امروز فیلم را دیدهاند راضی و پرانرژی بودند که با حال خوب از پای فیلم بلند شدهاند و این خوشحالکننده است، درحالیکه ما مصیبتی را روایت میکنیم و درعینحال از وجه حماسی قصه هم غافل نشدهایم و امیدبخشی هم در دل این زندگی هست. نقدهای حقیقت و جاهای دیگر مثبت بود و امیدوارم فجر هم همینگونه باشد.
فکر میکنید حضور در جشنواره فیلم فجر میتواند در سرنوشت فیلم شما اثرگذار باشد؟ (برخی معتقدند که میتواند و برخی میگویند اثری ندارد)
آنچه در وهله اول وجود دارد این است که فیلم شما فرصتی برای دیده شدن پیدا میکند و خود این یک مثبت است؛ اما اینکه ما انتظار داریم این ظرفیت فجر آنگونه که برای سینمای داستانی به کار گرفته میشود، برای سینمای مستند هم به کار گرفته شود، بحث دیگری است. شاید برخی از دوستان اینگونه تحلیل میکنند که سیاستگذاران جشنواره فجر باید به همان میزانی که برای سینمای داستانی در سیاستگذاریهای کلانشان انرژی میگذارند و توجه میکنند، به مستند هم به همان شکل توجه کنند؛ البته اگر این توجه باشد، اتفاق خوبی است؛ ولی کف قصه این است که در جشنواره فجر فرصتی برای دیده شدن فیلم ایجاد شده و برای فیلم مستند در همین حد اتفاق خوبی است. البته منظورم این نیست که به همین راضی باشیم اما در حال حاضر پیشنهادی هم ندارم که چه میشود که استفاده بهتری از این فضا و فرصت شود.
بهطور کلی هرچه توجه جریان مدیریت فرهنگی در کشور به توزیع اثر مستند بیشتر باشد، اقبال عمومی هم به فیلم مستند بیشترخواهد بود. شبکه مستند جزو پربینندهترین بخشهای تلویزیون است اما جزو کمهزینهترینهای صداوسیماست، چون هم مستندهای خارجی که پخش میشود کپیرایت ندارد و هم مستندهای داخلی ارزان تولید میشوند ولی با وجود کمهزینهبودن مخاطب دارد و مردم این شبکه را دوست دارند؛ چون پرداخت به حقیقت را دوست دارند. هرچه این پرداخت جذابتر باشد، مردم اقبال بیشتری دارند و اصل این است که فیلمسازان مستند به این توجه داشته باشند که خلق جذابیت برای مخاطب مهم است یعنی اینکه یک دغدغه داشته باشید. لزوماً یک قصه یا محتوای خوب منجر به اقبال مخاطب نمیشود و باید ساختار درست و روایت جذاب را خلق کنید تا مخاطب بنشیند و فیلم را ببیند. لازمه شکلگیری ارتباط مخاطب با فیلم، اولاً جذابیت است و دیگر اینکه سیاستگذاران فرهنگی به تأثیر فیلم مستند و انتقال فرهنگ و اثر عمیق فرهنگی که فیلم مستند در جامعه دارد توجه کنند؛ آنها باید متوجه این موضوع باشند تا تولیدی که توسط مستندساز اتفاق میافتد، توسط مدیران و مجریان کلان فرهنگی بتواند بهدرستی توزیع شود و این دو اتفاق است که ختم به این میشود که فیلم مستند بهخوبی دیدهشده و شأن آن رعایت شود. اینکه جشنواره فجر کجای این داستان است نیاز به فکر کردن دارد.[۲]
بانو (مستند)
روایتی از ایثارگری یک مادر شهید | |
نام فیلم | بانو |
---|---|
موضوع | زندگی بانو عصمت احمدیان، مادر شهیدان فرجوانی |
سبک | مستند |
کارگردان | محمد حبیبی منصور |
تهیهکننده | محمد حبیبی منصور |
نویسنده | محمد حبیبی منصور |
تدوین | محمدرضا اکبری |
صداپیشگان | ثریا قاسمی |
فیلمبرداری | روحالله جوانی |
شرکت/سازمان تولیدکننده | مدرسه اندیشه و هنر (ماه) |
زمان | ۷۸ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
بانو (تولید ۱۳۹۸) عنوان مستندی است به تهیهکنندگی، کارگردانی و نویسندگی محمد حبیبی منصور با موضوع روایت زندگی پرفراز و نشیب بانو عصمت احمدیان، مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی است. زنی که خودش و اعضای خانواده ایشان از جمله همسر و سه فرزندش هرکدام بهنوعی با جنگ در ارتباط هستند. زندگی پس از جنگ و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی خانم احمدیان نیز بخش مهمی از زندگی اوست که در این مستند به آن پرداخته شده است.
ثریا قاسمی روایتگری مستند بانو را بر عهده دارد. این مستند در ۷۸ دقیقه، محصول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهیه شده در مدرسه اندیشه و هنر (ماه) است.
مستند بانو «فانوس» جشنواره عمار و دیپلم افتخار از جشنواره بینالمللی فیلم مستقل مکزیک را نیز کسب کرده است.
دربارهٔ مستند
محمد حبیبیمنصور، کارگردان این مستند دلیل انتخاب عصمت احمدیان بهعنوان سوژه را این گونه بیان میکند: «شیوه برخوردش با زندگی و مرگ متفاوت با همه آدمهایی بود که در سالهای زندگیام دیدهام و دلیل اصلی برای به تصویر کشیدن او این تفاوت برجستهاش با دنیای پیرامونش بود.»
«بانو» حاصل دوسال همراهی گروه فیلمساز با مادر شهیدان فرجوانی است تا روایتی از روزهای پر از چالش زندگی این زن در سالهای جنگ و مواجهه اش با مصیبتها تا سالهای بعد از جنگ و تلاشها و اثرگذاریهایش در اجتماع را داشته باشد.
مستند «بانو» تلاش کرده تا ادا در نیاورد و تصویری واقعی از یک زن باورنکردنی را به مخاطبش هدیه دهد. به وجد آمدن از مستندی که در ابتدایش گمان میرود یک زن ساده کارآفرین روایت میشود و در انتها با ابعاد پیچیده و جذاب آن زندگی ادامه پیدا میکند از احساسات مشترک مخاطبان «بانو» است.[۱]
گفتاورد
پانویس
- ↑ «بانو». دریافتشده در ۲۸ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ قهرمان مستند «بانو»، دیدی متفاوت به زندگی و مرگ داشت خبرگزاری ایرنا، ۱۸ بهمن ۱۳۹۸