جاده جنگ (کتاب)
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | منصور انوری |
موضوع | انقلاب و دفاع مقدس |
سبک | رمان |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۴۴۰ |
اطلاعات نشر | |
ناشر | انتشارات سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۹۳ |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۵۰۶۶۴۳۵ |
وبسایت ناشر | sooremehr |
جاده جنگ رمانی به قلم منصور انوری در ده جلد است که روایت آن از روز سوم شهریور ۱۳۲۰ و ماجرای هجوم روسها به کشور از شمال شرقی خراسان به ایران و اشغال کشور توسط متفقین آغاز میشود و با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اتمام میرسد.
این رمان برنده جایزه ادبی قلم زرین و جایزه ادبی جلال آلاحمد شده است.[۱]
درباه کتاب
جاده جنگ رمان بلند در ده جلد است که موضوعات آن بر اساس واقعیات تاریخی شکل گرفتهاند و گویای نیم قرن از حوادث تاریخ ایراناند. فضای اصلی این رمان هم کل کشور، به خصوص جاده شاهرود است که نقشی کلیدی در وقایع اصلی ابتدا و انتهای رمان دارد و به نوعی سمبلی از جنگ بیپایان است.
منصور انوری دربارۀ این اثر میگوید:
باید گفت در تمام کشورهایی که انقلاب صورت گرفته، هنرمندان و نویسندگانشان سعی میکنند که رمانهایی در خصوص انقلابهایشان به نگارش در بیاورند. متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با توجه به انقلاب عظیمی که صورت پذیرفت رمان قابل توجهی به نگارش درنیامد و من بسیار منتظر پیشکسوتان بودم تا رمانی را منتشر کنند ولی متاسفانه کسانی که از من حرفهایتر بودند این کار را نکردند و من تلاشهای بسیار کردم تا بر اساس یک سری تحقیقات میدانی و شخصی که سینه به سینه برایم نقل شده بود رمان «جاده جنگ» را به نگارش در بیاورم. باید اعتراف کنم که جلدهای منتشر شده از این رمان تنها مقدمهای بوده تا به انقلاب برسم؛ چرا که برای تحلیل و توصیف وقایع انقلاب لازم بود ریشههای آن را از قبلتر در قالب داستان بازگو کنیم تا با دیدی بازتر واقعه انقلاب و سالهای دفاع مقدس و پس از آن تحلیل شوند.[۲]
درباره نویسنده
منصور انوری نویسندگی را از سال ۱۳۶۴، با داستان کوتاه «بی بی سی» آغاز کرد. پس از آن مجموعه داستان «مصافحه با ارواح» را نوشت. او تا کنون داستانها و رمانهای چندجلدی گوناگونی با موضوع دفاع مقدس، انقلاب و تاریخ ایران نوشته است.[۳]
بُرشی از جلد نخست جاده جنگ
شهر، زیر قدمهای روسهای سرمست از پیروزیِ بدون درگیری، به لرزه درآمد. کمیسریها اشغال شدند. پادگان به تصرف درآمد و فرمانده نیروها، سوار بر جیپ فرماندهی، به سمت ستاد لشکر خرامید. به نظر میرسید که روسها از وضعیت شهر، فرار فرماندهان ارشد نظامی، وضعیت اماکن و مقاومتناپذیری مردم شهر به خوبی آگاهاند! بعید نبود که عوامل نفوذی اطلاعات لازم را در اختیارشان گذاشته باشند. وضعیت چنان مینمود که گویی به خانۀ خود وارد شدهاند؛ بدون شلیک حتی یک گلوله و بدون برخورد با حتی یک حرکت اعتراضآمیز. روسها به خوبی متوجه شده بودند که قضیه مرگان یک استثنا است و استثنا قاعده پذیر نیست. مشهد به همین سادگی اشغال شد! سادهتر از آنچه حتی نیروهای خودی تصور میکردند. یک واحد نظامی نیز به تقاطع جادۀ زاهدان تهران اعزام شد و با تصرف تقاطع، در عمل، ارتباط مشهد با همه شهرها قطع شد. سرهنگ افشار در حال بازی محبوبش، بیلیارد، بود که خبر ورود روسها را برایش آوردند. او آخرین ضربهاش را به گوی روی میز وارد کرد، چوب بیلیارد را روی میز گذاشت، دکمههای یونیفورمش را بست، دستی به سبیلهای تابدادهاش کشید، سینهاش را با تکسرفه خشنی صاف کرد و گفت: «اوهوم... پس بالاخره اومدن... حرومزادهها!» افراد معدود باقیمانده در ستاد، همه در سالن بازی جمع شده و با چشمهای نگران به فرماندۀ خود زل زده بودند. سرهنگ در برابر نگاه پر استفهام آنها فقط یک جمله بر زبان آورد. پاسدارایِ تشریفات آماده باشن! وقتی اتومبیل فرمانده روس مقابل ستاد توقف کرد، پاسدارهای تشریفات و استقبال آماده بودند. فرمانده نیروهای روسی، که چند افسر سرخ و نمایندۀ استانداری همراهیاش میکردند، وارد ستاد شد و مورد احترام و استقبال قرار گرفت. افسر نگهبان، شمشیرکش پیش رفت، مقابل فرماندۀ دشمن خبردار ایستاد و با صدای رسا خیر مقدم گفت و اضافه کرد: «رویداد قابل به عرضی نیست!»[۴]
پانویس
- ↑ «کتاب جاده جنگ». دریافتشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳.
- ↑ «جاده جنگ». دریافتشده در ۱۵ شهریور ۱۴۰۳.
- ↑ «کتاب جاده جنگ». دریافتشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳.
- ↑ «جاده جنگ». دریافتشده در ۱۵ شهریور ۱۴۰۳.