حمید هیراد
اطلاعات شخصی | |
---|---|
نام اصلی | حمید حسینزاده |
مشهور به | حمید هیراد |
تاریخ تولد | ۱۳۷۰ش |
ملیت | ایرانی |
محل تولد | چابکسر شهرستان رودسر، استان گیلان |
اطلاعات هنری | |
زمینه فعالیت | ترانهسرایی • خوانندگی • نوازندگی سازهای سنتی |
علت شهرت | قعطهٔ شوخیه مگه؟! |
آثار برجسته | مستم کن • شب که شد • شوخیه مگه • دیوانه شهر • گفتم بمان • دلدار و... |
زبان آثار | فارسی |
اطلاعات ارتباطی | |
آدرس اینستاگرام | حمید هیراد |
حمید حسینزاده با نام هنری حمید هیراد (متولد ۱۳۷۰ در روستای مُلک میان از توابع بخش چابکسر شهرستان رودسر، استان گیلان) خواننده و آهنگساز موسیقی پاپ ایرانی است.
حمید هیراد از سن ۶ سالگی به خوانندگی علاقه پیدا کرد و در سن ۱۵ سالگی پس از اتمام هنرستان با ترانه و ترانهسرایی آشنا شد.
پس از آن سبک موسیقی سنتی را انتخاب کرد و در کنار آن نیز به ترانهسرایی پرداخت. به جز ترانهسرایی و خوانندگی دستی هم بر نوازندگی سازهای سنتی دارد، ساز تخصصی او دف و تنبک است اما در نواختن سه تار هم توانایی دارد.
در ۲۴ سالگی، سال ۱۳۹۴، وارد شرکت آوازی نو شد. یک سال طول کشید تا روی نام هنری، استایل و نوع سبک کاری جدیدش کار کند. از سال ۱۳۹۵ فعالیت خود را آعاز کرد. و با چند کار نیمه حرفه ای با گروهی موسوم به داروگ فعالیت هنری خود را ادامه داد. او با قعطهٔ شوخیه مگه به شهرت رسید.
حمید هیراد در کارنامه هنری خود همکاری با گروه پازل بند و راغب و خواندن آهنگ سریال گلشیفته را دارد. در ۸ فروردین ۱۳۹۷ چهل نفر از شاعران و ترانه سرایان بیانیه ای علیه سرقتهای ادبی متعدد حمید هیراد منتشر کردند.
او بعد از اتهامات وارده در بیانیهای اعلام کرد که در بخش معرفی آثار، بهخصوص در قطعات جدیدتر، منبع را ذکر کند و از ترانهسرا اجازه بگیرد. در اسفند ۱۳۹۸ توسط بهمن بابا زاده گزارش شد که حمید هیراد به سرطان خون مبتلا شده و چهار سال است که با این بیماری دست و پنجه نرم میکند. آلبوم پر آوازه او «راز» است.
ترانهشناسی
تک آهنگها | |||||
آهنگ | ترانهسرا | آهنگساز | تنظیم | ||
مستم کن |
حمید هیراد | حمید هیراد | بهزاد یگانه | ||
بی تاب | حمید هیراد و پازل بند | حمید هیراد | آرین بهاری | ||
فراموش کن | حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
دلارام | پازل بند | حمید هیراد | پازل بند | ||
معشوقه |
حمید هیراد و پازل بند | حمید هیراد | پازل بند | ||
رسوایی |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
شب که شد |
حمید هیراد | حمید هیراد | پازل | ||
خدا |
حمید هیراد | حمید هیراد | پازل بند | ||
عشق |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
شوخیه مگه | حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
یار |
حمید هیراد | حمید هیراد | پازل بند | ||
انفرادی |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
دیوانه شهر (تیتراژ سریال گلشیفته) |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
ماه من |
حمید هیراد | حمید هیراد | پازل بند | ||
هل هله |
حمید هیراد | حمید هیراد | مهرشاد خنج | ||
عاشق |
حمید هیراد | هادی زینتی | تایماز اطاعتی | ||
جنجال | حمید هیراد | وحش بافقی، حسین جنت مکان، علی صفری | امیر میلاد نیکزاد | ||
کدئین |
امید صباغ نو | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
خاتون |
مولانا، حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
دیر کردی |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
دهه شصت |
عبدالجبار کاکایی | حمید هیراد | امیرمیلاد نیکزاد | ||
ای وای |
حمید هیراد | ساره رسولی | فرشاد فارسیان | ||
خوشم میاد |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
آهو |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
آشوب |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
گفتم بمان |
حمید هیراد | حمید هیراد | محمد رضا راهنما | ||
آخر نماندی |
علی اعظمی | علی اعظمی و حامد صمغ آبادی | محمد رضا راهنما | ||
وطن |
حمید هیراد | حمید هیراد | حسن بابا | ||
ساقی |
حمید هیراد | حمید هیراد | مهرشاد خنج | ||
جذّاب (به همراه راغب) |
ایمان یمینی و پیمان عدالت | آرش طاقتی | آرش آزاد | ||
مجنون |
حمید هیراد | حمید هیراد | امیر میلاد نیکزاد | ||
قلب |
حمید هیراد | حمید هیراد | رسول حسینی | ||
خوش به حالم (به همراه راغب) |
ایمان یمینی و پیمان عدالت | شقایق رفیعی | آرش آزاد | ||
هزار و یک شب |
محمد مهدی سیار | حمید هیراد | رسول حسینی | ||
خانم گل |
حمید هیراد و حافظ | حمید هیراد | رسول حسینی | ||
خسته شدم |
حمید هیراد | حمید هیراد | رسول حسینی | ||
دلدار (به همراه راغب) |
حمید هیراد | حمید هیراد | رسول حسینی | ||
بخند (به همراه راغب) |
آرش طاقتی | ایمان یمینی و پیمان عدالت | رسول حسینی | ||
زیبای من |
محمدی | حمید هیراد |
گفتاورد
در اینجا ما برای هدفمان با همه وجود میجنگیم ولی وقتی به نزدیک شدن آن میرسیم، اتفاقی میافتد که همه چیز خراب میشود و به جایی میرسیم که خود من میگویم اصلاً چرا باید بخوانم؟ ولی با این وجود من این کار را انتخاب کردهام و عاشق آن هستم. شغلم خوانندگی است و مثل همه مردم زندگی میکنم. این بیماری در حال درمان است. چیزی نیست که درمان پذیر نباشد ولی عمر، دیگر دست من نیست.
پیوند به بیرون