سجاد سامانی
زمینه فعالیت | شاعر |
---|---|
ملیت | ایرانی |
تاریخ تولد | ۱۴ دی ۱۳۷۱ (۳۱ سال) |
زبان | فارسی |
کتابها | مجموعه شعر ایما و سالیان |
تحصیلات | رشته فرهنگ و ارتباطات |
دانشگاه | دانشگاه امام صادق(ع) |
آدرس اینستاگرام | سجاد سامانی |
سجاد سامانی (زادۀ ۱۴ دی ۱۳۷۱ در تهران) شاعر اهل ایران است. دو مجموعه شعر ایما و سالیان[یادداشت ۱] توسط انتشارات سوره مهر از او منتشر شده است. «سالیان» دومین مجموعۀ شعر معناگرای سجاد سامانی است که شامل ۴۰ غزل عاشقانه با مضامین مناجات و آیینی است.[یادداشت ۲]
تحصیلات
سجاد سامانی در رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) درس خوانده است. او سرودن را از دورۀ راهنمایی آغاز کرد و برای اینکه بهصورت جدی وارد دنیای ادبیات شود، در مقطع پیشدانشگاهی از ریاضی به علوم انسانی تغییر رشته داد. سامانی با تلاشی که داشت توانست در ۱۸ سالگی رتبۀ برتر جشنوارۀ شعر دانشآموزی را کسب کند و در همان سال توفیق پیدا کرد شعرش را در محضر رهبر معظم انقلاب بخواند.
نمونهای از اشعار
گفتاورد
گفتوگو درباره شعر
سامانی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری مهر درباره علاقهاش به شعر و ورودش به دنیای شعر با اشاره به اینکه تحت تأثیر یکی از دوستانش هوس شعر گفتن کرده گفت:
از همان دوران سعی میکردم شعرها و آرایهها را خوب یاد بگیرم. یک روز یکی از دوستانم شعرهایی به زبان محاوره نوشته بود که بچهها در مدرسه خیلی تحویلش گرفتند. وقتی شعرهایش را نگاه کردم دیدم اینها که چیز عجیب و غریبی نیست که آدم نتواند انجام بدهد. من هم یک دفتر برداشتم و سعی کردم روی ریتم از همان شعرها بنویسم. بعد هم آمدم مدرسه خواندم و بچهها بسیار استقبال کردند. بعد از این اتفاق شعرهای همکلاسیم دیگر دیده نشد و همه نگاهها به سمت من آمد. کم کم این شبه ترانهها وارد حوزه طنز و شوخی با معلمها هم شد. حتی یکبار به اصرار بچهها شعر معلم ادبیاتمان را برایش خواندم. با اینکه طنز بود ولی خیلی خوب برخورد کرد و حتی تشویقم کرد. بعد از آن بچهها هم قول دادند شعرها پیش خودمان بماند و لو ندهند. حتی پدرومادرم هم از این شعرها خبر نداشتند تا اینکه یک روز خواهرم لو داد و آنها شعرهایم را خواندند. یادم میآید که خیلی خوب استقبال کردند و تشویقم کردند که شعر را ادامه بدهم. من پدرم مدرس فلسفه است و مادرم هم زمانی در صداوسیما مشغول به کار بود و همیشه رابطه شان با دنیای شعر خوب بوده است. وقتی وارد دبیرستان شدم کم کم وارد حوزه شعر کلاسیک شدم. اما چون رشته ام ریاضی بود خیلی نمیتوانستم برای شعر وقت بگذارم. تا اینکه یک روز یکی از معلمها کتابهای «دستور زبان عشق» و «گلها همه آفتابگردانند» قیصر امین پور را به من معرفی کرد.
وی در ادامه درباره آشنایی با شعرای قدیم چنین گفت: وقتی مطالعاتم بیشتر شد سراغ قدما رفتم. بعد از آن هربار سعدی را باز میکردم حالم را بهتر میکرد و شیفته سعدی شدم. از شعرهای حافظ و صائب حض میکردم. در دانشگاه هم کتابخانه بزرگی داریم که به نظرم استادی که این کتابها را جمعآوری کرده، آدم بسیار بزرگی بوده چون آنجا از شاعران گمنام قدیمی کتابهایی موجود است که جایی آنها را نمیشود پیدا کرد. حالا آنجا زیاد میروم و مینشینم با دقت کتاب شعرها را میخوانم. اما سعدی و حافظ و حتی مولانا قابل قیاس نیستند و سراغ هر مضمونی رفتند طوری شعر گفتند که روی باقی شعرهای قبل و بعد خودشان سایه انداخته است. به قول یکی از دوستان این به بام ادبیات رسیدهاند و حتی نردبام را هم انداختهاند. به شاعرهای جوان خواندن شعر سعدی به علت روانی و سادگی و حتی نمک اشعارش خیلی توصیه میشود.
سامانی درباره آشناییاش با فاضل نظری چنین توضیح داد: سوم دبیرستان که بودم کتاب «گریههای امپراطور» را خواندم و بسیار لذت بردم. بعد از آن هم کتاب «آنها» منتشر شد که علاقه ام را به آقای نظری بیشتر کرد. تا اینکه در جشنواره دانشآموزی «موسم گل» شرکت کردم که یکی از داوران آقای نظری بود. در آن جشنواره شعری داشتم که بیت «هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد/ عاقبت کاری به دستم میدهد نادانی ام» بسیار مورد توجه قرار گرفت و اولین دیدار ما آنجا شکل گرفتم و منم حائز رتبه برتر شدم. به مرور بعضی وقتها ایشان را میدیدم. اما اینطور نبود که برای هر شعری سراغشان بروم. بیشتر دیدارها هم به صحبت میگذرد. من شعرهای آقای نظری را بسیار دوست دارم و میپسندم اما خود ایشان به من میگویند که برای شعر سراغ چشمه شعر قدما رفتند. قبل از چاپ کتاب هم شعرها را نزد استاد «ساعد باقری» بردم تا نظر ایشان را جویا شوم و ایشان مشکلات را قبل از چاپ به من بگویند.[۱]
پانویس
- ↑ شاعر دهه هفتادی که حسابی معروف شد، خبرگزاری مهر، تاریخ انتشار:۲ شهریور ۱۳۹۴.
یادداشت
پیوند به بیرون