شهابالدین خالقی
اطلاعات شخصی | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
زبان مادری | فارسی |
تحصیلات | دانشجوی رشته دستیاری حقوق |
دانشگاه | مرکز آموزش علمی کاربردی جهاد دانشگاهی قم |
اطلاعات هنری | |
عنوان هنری | شاعر |
حوزه فعالیت | شعر آیینی |
زبان آثار | فارسی |
منتخب | برگزیده سومین جشنواره شعر خون سیاوش |
شهابالدین خالقی شاعر ایرانی است. او برگزیده سومین جشنواره شعر خون سیاوش شد. خالقی دانشجوی رشته دستیاری حقوق مرکز آموزش علمی کاربردی جهاد دانشگاهی قم است.[۱]
نمونه ای از اشعار
شعر خالقی در جشنواره خون سیاوش
پر سیمرغ، قلم، خون سیاووش دوات
نخ تسبیح خدا، دانه ی تسبیح کرات
علم در آیه ی کرسی ست نشسته در نور
جهل در عهد عتیقه است رها در ظلمات
عالمی کشته شد و علم پراکنده شده است
نقطه وقتی که شکسته بشود هست نقاط
این جهادی ست که دانش شده آن را شمشیر
مثل حجی ست که دانشکده باشد میقات
این چه دستور حقوق بشری بود که، علم
پیشرفتش، شده حکم عدم حق حیات
حکم دادند به خون دل هر دانشمند
قلم از جوهر خون داشتهاند آن قضات
گریه کردند بر احوال پدر وقت ترور
پسر قند عسل _ دخترک شاخه نبات
هستهای، علم که نه باور توحیدی ماست
این جهادی ست که تبیین نشده در کلمات
دانش هستهای کشور ایران قدمی است
که بر آن خون شهیدان جوان داده ثبات
این صراطی ست که در سوره ی حمد آمده است
نعمتی هست که ما را ببرد در جنات
راه ما راه شهیدان جهاد علمی است
برسد از طرف ما سوی آنها صلوات[۲]
باد گیسوی خدایان را پریشان کرده بود
باد گیسوی خدایان را پریشان کرده بود
عشق را آواره دشت و بیابان کرده بود
شهرها، دروازهها، آهنگ جان کندن زدند
رفتنیها هم دم از ماندن زدند
مردم شب را عبادت بود، معبودی نبود
روح عصیان شیاطین بود، موعودی نبود
محو شد تقویم در شبهای بیاندازه هم
خیره شد تاریخ بر هنگامههای تازه هم
هرچه هست و نیست را در خویش از دم کشته ام
من خودم را بوبروی چشم هایم کشته ام
ای حریر ابرهای آسمان پیراهنت
محور چرخیدن خورشید چشم روشنت
رد چشمان تو را شب کهکشانی میکند
واژهها در شعر لبخندت تبانی میکنند
ماه من خورشیدها محو گریبانت شدند
ماه من خورشیدها بد جور حیرانت شدند
ساغر از معبود آوردند،عابد رقص کرد
شاعر از میخانه تا محراب مسجد رقص کرد
چشمهای خیره ام با جادهها سر میکنند
فالها این قصه را هر شب مکرر میکنند
«یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخمور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور»
عمق دشواریست آسان ضجه خواهم زد تو را
تا ابد تا حد امکان ضجه خواهم زد تو را
لحظهها آبستن یک اتفاق تازه اند
آسمانها زادههایی از محاق تازه اند
انتظارت خواستند از چشممان پنهان شود
روزهای دوریت پیراهن عمان شود
باید از هفتاد خوان آب و آتش بگذری
عشق اعجازت شود موسی سیاوش بگذری
نعره ی ارابه ی شوم شیاطین میرسد
این صدای از اعماق آمین میرسد
گوشها ازهای وهوی طبل خوکان پر شده است
مردمان شهر خدا از دستمان دلخور شده است
چشمهاتان را به روی این حقیقت وا کنید
اشکهای قطه قطره مانده رادریا کنید
آسمان درآسمان، چاهی ندارم جز خودم
در سکوت جاده همراهی ندارم جز خودم
من تنی هستم که سرهای فراوان دیده ام
با فریب نیزه را بر روی قرآن دیده ام
هرچه هست و نیست رادر خویش از دم کشته ام
من خودم را روبروی چشم هایم کشتهام
از سرم بیرون بیا ای حسن نا آرام، شعر
ای سکوت سرکش ای خون خوار خوناشام شعر[۳]
پانویس
- ↑ «دانشجوی مرکز آموزش علمی کاربردی جهاددانشگاهی قم برگزیده جشنواره «خون سیاوش» شد». دریافتشده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
- ↑ «دانشجوی مرکز آموزش علمی کاربردی جهاددانشگاهی قم برگزیده جشنواره «خون سیاوش» شد». دریافتشده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
- ↑ «باد گیسوی خدایان را پریشان کرده بود». دریافتشده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون
- شهابالدین خالقی
- اشعار شهاب الدین خالقی
- شعرخوانی شهاب الدین خالقی
- شعر خوانی شهاب الدین خالقی در چهارمین کنگره شعر خانگی (تهران)