شهرام شفیعی

از یاقوت
شهرام شفیعی
زمینه فعالیتنویسنده کودک و طنزپرداز
قرآن‌پژوه
ملیتایرانی
تاریخ تولد۲ بهمن ۱۳۴۹ ‏(۵۳ سال)
محل تولدتهران
تحصیلاتدانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی


شهرام شفیعی (متولد ۱۳۴۹ در تهران) نویسنده کودک و طنزپرداز، قرآن‌پژوه و سرویراستار اهل ایران است.

زندگی و تحصیلات

شهرام شفیعی که دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی است. سرویراستاری مطبوعات مختلفی را بر عهده داشته و ویراستاری حدود ۱۰۰ کتاب را در کارنامه‌ خود دارد. او همچنین به عنوان نویسنده با نشریات متعددی همکاری دارد. شفیعی تاکنون از ۲۰ جشنواره جایزه دریافت کرده است. برگزیده اصلی ۲۰ سال ادبیات داستانی در جشنواره برگزیده ادبیات کودک و نوجوان و همچنین برگزیده اصلی برای دو کتاب «خروس سبز» و «درخت گلابی» در جایزه کتاب دفاع مقدس از جمله مقام‌هایی است که او تاکنون به دست آورده است.

شفیعی در آثارش که اغلب درباره مسائل سیاسی و اجتماعی‌اند، کژی‌ها و نارسایی‌های اجتماعی و سیاسی را با زبان طنز به سخره می‌گیرد. زبان وی رساست و از نثر زیبا و فخامت استوار ادبی برخوردار است.

علاقه‌ شهرام شفیعی به طنز و طنزنویسی به زمانی برمی‌گردد که کتابی به نام «افسانه‌های ملل» را می‌خواند؛ با درک طنز ظریف و عمیقی که در لابه‌لای داستان‌های این کتاب وجود داشت، او پی برد که به طنز علاقه دارد. شهرام شفیعی با نوشتن خاطرات بامزه‌اش در یک دفتر و جدا کردن ستون‌نوشته‌های طنز روزنامه‌ها و تبدیل آن به یک گنجینه‌ ارزشمند، اولین قدم‌ها را در راه طنزپرداز شدن برداشت.

فعالیت تخصصی

  • عضو موسسان انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
  • سر ویراستار در مطبوعات و گاهی به عنوان ویراستار کتاب
  • حدود ۱۰۰ کتاب را ویراستاری کرده
  • به عنوان نویسنده با نشریات متعددی همکاری دارد
  • تاکنون از ۲۰ جشنواره جایزه دریافت کرده است، در جشنواره برگزیده ادبیات کودک و نوجوان برگزیده اصلی ۲۰ سال ادبیات داستانی به او تعلق گرفت
  • کارشناسی تخصصی کتاب در چندین نهاد
  • از فعالیت‌های دیگر او می‌‌توان به نگارش مقالات نظری مختلف در نشریات تخصصی و تدریس ادبیات داستانی و طنز با گرایش فلسفه هنر اشاره کرد.
  • شهرام شفیعی در طول ربع قرن گذشته، بارها و بارها از سوی نهادهای دولتی و مردمی برای دیدار و گفت و گو با خانواده‌ها به مناطق مختلف ایران دعوت شده است.
  • مؤسسه فرهنگی _ آموزشی معاک و گروه دبیران، با تکیه بر محبوبیت آثار شفیعی در میان خانواده‌ها، لوح خورشید را به عنوان تشویق نامه اختصاصی شهرام شفیعی به کودکان و نوجوانان شایسته در ۳۰ رشته تقدیم می‌‌کنند.
  • شهرام شفیعی مبتکر و مدرّسِ هنر و شغلِ “کتاب-بازیگری” است
  • شفیعی به مدت هشت سال سردبیر پرتیراژترین مجله ی کشور (رشد دانش آموز) بوده است.

کتاب

ردیف عنوان ناشر
۱ آقا بالای دست گنده
۲ ماه در چاه پیدایش
۳ من فکر می‌کنم
۴ خیمه خاموش
۵ با عرض معذرت کتاب نیستان
۶ ماجراهای پاشنه طلا
۷ ساطان و آقا کوچول پیدایش
۸ فا
۹ کتاب عشق بازی پیدایش
۱۰ بگو ما هم بخندیم پیدایش
۱۱ لطیفه‌های شیرین ایرج میرزا پیدایش
۱۲ لطیفه‌های شیرین عبیدزاکانی پیدایش
۱۳ رفیق بی‌کلک: اسب هوپا
۱۴ راه و چاه
۱۵ دختر را بیدار کن نشر شهر
۱۶ ماچ را بگذار برای بعد قدیانی
۱۷ انفجار کیک خامه‌ای تکا(توسعه کتاب ایران)
۱۸ ماشین لباسشویی ارواح قدیانی
۱۹ مرغ سوخاری برای جنازه سوره مهر

مجموعه داستان

ردیف عنوان ناشر
۱ آوازهای پینه بسته قدیانی
۲ بوی جوراب را قرض نده
۳ ماجراهای آقای خرمالو کتاب نیستان
۴ جزیره بی‌تربیت‌ها کانون پرورش فکری
۵ قصه‌های غرب وحشی
۶ قصه‌های من و بچه‌هام سیمای شرق
۷ گربه در جوراب زنانه
۸ چرا کچل‌ها عاقبت بخیر می‌شوند روزگار
۹ فرودگاه بیشعورها کتاب نیستان


داستان کوتاه

ردیف عنوان ناشر سال انتشار
۱ خانه‌ای روی شیشه به‌نشر
۲ عشق خامه‌ای سوره مهر ۹۷

گفتاورد

شهرام شفیعی در گفتگو با ایبنا درباره نویسندگی می‌گوید:

آقامحمدی: عادت نویسندگی یعنی چه؟ کسی که می‌خواهد نویسنده شود باید عادت‌هایی را برای خود درنظر بگیرد تا نویسنده محسوب شود؟ این عادت‌ها که همه درباره آن صحبت می‌کنند چیست؟

شفیعی: عادت‌های نویسندگی اجباری نیستند. ما در برابر عادت منفعل هستیم. اگر منفعل نبودیم عادت ایجاد نمی‌شد و آن را نمی‌پذیرفتیم، ولی طبق مطالبی که درباره زندگی نویسندگان خوانده‌ام یا با آنها بوده‌ام و تجربه زندگی خودم را هم که درنظر می‌گیرم، می‌بینم که در طول زمان، شما به‌طور ناخودآگاه می‌خواهید راه‌هایی را پیدا کنید که در کار نویسندگی راحت‌تر باشید. راحت‌تر نفس بکشید و راحت‌تر زندگی کنید و در عین حال نویسندگی‌تان را هم انجام دهید؛ در عین حال کم‌تر مزاحم بقیه باشید.

نویسندگی در متن زندگی خانوادگی، در متن جامعه انجام می‌شود. یعنی در هرصورت کنار یک شهروند دیگر هستید. اینها مجموعا این عادت‌ها را شکل می‌دهند.

آقامحمدی: یعنی اگر بخواهیم نویسنده شویم، بهترین راه نوشتن برای خودمان را پیدا کنیم و ببینیم چه وقتی از روز، چه وقتی از سال، چه تعداد کلمه، برایم راحت‌تر است و بهترین نتیجه را از آن می‌گیریم. اگر از آنها به نسخه شخصی خودمان برسیم، می‌شود «عادت». به نظر شما درست است؟

شفیعی: درست است. این را اضافه کنم که نمی‌تواند خیلی خودآگاه باشد؛ اگر خودآگاه باشد و بخواهیم با زرنگی شرایطی را ایجاد کنیم که بازدهی بیشتری بگیریم، مقداری از روح هنر دور می‌شود. به هر حال در نویسندگی به قول شاعر «آنجا همه کاهش است، افزایش نیست / در کشور عشق هیچ آسایش نیست» یعنی خیلی ما نمی‌توانیم آگاهانه شرایط را برای خودمان فراهم کنیم که بیشترین راندمان و کم‌ترین آسیب را داشته باشیم. من چنین چیزی را خیلی نمی‌فهمم ولی با گذشت زمان، با دقت و با تکرار، راه‌هایی پیدا می‌شود برای خیلی‌ها که در آن راه‌ها، بازدهی بیشتری دارند. تأکید ما بر این است که آگاهانه دنبالش نگردیم. اگر آگاهانه دنبالش بگردیم ممکن است حالتی که برای ما مقدر بوده است را هیچوقت پیدا نکنیم.

آقامحمدی: به تجربه شخصی شما برسیم؛ اگر در حوزه زمان و مکان صحبت کنیم، شما در چه زمان‌هایی می‌نویسید و چه ‌زمان‌هایی را پشت‌سر گذراندید، قبلا چطور می‌نوشتید؟ الان چطور می‌نویسید؟ در این روند نویسندگی خودتان به چه زمان‌هایی رسیدید و الان کجا قرار دارید؟

شفیعی: گفته‌اند که «دانه ما دانه بی‌دانگی است»، راستش را بخواهید من به بی‌عادتی عادت دارم و کاملا می‌توانیم اسم آن را عادت بگذاریم. من همیشه و در همه‌جا نوشت‌افزار همراه دارم و گاهی وقت‌ها تا زمانی که به‌زور چشم‌هایم را باز می‌گذارم، هنوز در حال نوشتن یادداشت هستم. فرقی نمی‌کند در کوچه، خیابان، شهر، پارک، مترو، تاکسی، در تمامی مکان‌ها می‌توانم بنویسم؛ حتی در شلوغی مهمانی‌ها. به تمرکز احتیاج ندارم و فکر می‌کنم تمرکز یک خرافه هنری است.

هرکجا که ابزار نوشتن همراهم باشد (که معمولا هست) می‌نویسم. اصلا جذاب‌ترین بخش دنیای نویسندگی برای من همان ابزار نوشتن است.

آقامحمدی: چگونه می‌نویسید؟ تایپ می‌کنید یا با کاغذ و قلم؟

شفیعی: کاغذ و قلم. با دست می‌نویسم و بعدا تایپ می‌کنم؛ اما نوشتن واقعی و جایی که برای خودم می‌نویسم، با کاغذ و قلم است و جذابیت داشتن یک دفتر و قلم به همراهم و استفاده از این متریال فیزیکی و لمس کردن آن، جذابیت پایان‌ناپذیر نویسندگی است. اینها برای من همان نقشی را دارند که دفترچه کسانی مثل نجارها و دوزنده‌ها که اندازه و مشخصات کار را در آن ثبت می‌کند، دارد. به نظر من این دفاتر پر از زندگی است که همراه این افراد در اصناف مختلف است. در واقع پر از زندگی، پر از تصمیم، پر از آینده، پر از تصحیح، پر از فکر و ایده و پر از مراقبت است و بعد همه اینها، شبیه دفتر من می‌شود که همراهم است و یادداشت‌ها را در آن می‌نویسم.

باور کنید بخش جذاب نویسندگی برای من کتاب‌هایم نیست. با دیدن کتاب‌هایم آن‌قدر خوشحال نمی‌شوم که از داشتن آن دفتر و نوشتن در آن لذت می‌برم. حدود دو-سه سال پیش سفری به جنوب داشتم و حدود ۱۱ شهر از آبادان و خرمشهر تا بندر ماهشر و سایر شهرها را گشتم و در تمام طول مسیر رفت‌وبرگشت، مشغول نوشتن بودم. البته کارهایی بود که در یک زمان مشخصی باید انجام می‌شد.

چقدر نعمت بزرگی است که نویسنده همیشه به ناشر بدهکار باشد. البته منظورم از نظر مالی نیست؛ منظورم قولی است که برای رساندن کتاب می‌دهد. این بهترین حالت برای افراد تنبلی مثل من است. موضوعاتی که گفتم، مقدمه‌ای است برای نیازنداشتن به تمرکز که اگر نیاز باشد، درباره‌اش صحبت می‌کنیم.

آقامحمدی: بعضی‌ها واقعاً می‌خواهند و می‌گویند که باید وقت مشخصی خالی کنم و باید در مکان مشخصی بنویسم. من احساس می‌کنم اینها خیلی خودشان را نشناخته‌اند. مثلا اُتس که از نویسندگان مشهور آمریکا است، با وجود اینکه استاد تمام وقت دانشگاه بود، وظایف مادری و خانه‌داری را هم انجام می‌داد، می‌گوید: یک ربع تا بیست دقیقه قبل از شروع کلاس را به نوشتن اختصاص می‌دادم؛ همچنین در زمان قبل از نهار می‌نوشتم. خانم پیرزاد داستانی دارد که می‌گوید خانمی منتظر بود که شرایط مهیا شود و به زندگی خود و فرزندانش سر و سامان بدهد و فرزندان را به خانه بخت بفرستد، سپس داستان بنویسد اما زمانی که شرایط مهیا می‌شود، هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند بنویسد. اگر سعی کنیم به پیش‌شرط‌هایی که فکر می‌کنیم برای نویسنده‌شدن نیاز است، برسیم، حتی اگر به آن پیش‌شرط‌ها برسیم هم باز کاری از پیش نمی‌بریم. اگر بخواهم کاری بکنم، همین الان باید انجام بدهم.

شفیعی: بله، وقتش همین الان است.

آقامحمدی: شما در مسافرت هم یادداشت‌هایتان را نوشتید، به نظرم این نکته خیلی مهمی است. می‌شود مثال هم بزنید که برای فلان کتابتان چه سرنوشتی رقم خورد؟

شفیعی: بله. کتابی است که انتشارات سوره مهر در ۱۸ جلد چاپ می‌کند. کار طنزی برای بچه‌ها است که البته بزرگترها هم می‌توانند بخوانند؛ با نام «خانواده آبنبات‌ها». چهار جلد این مجموعه را در حین سفر و در حال حرکت نوشتم.

اینجا می‌خواهم بحثی را مطرح کنم. همان‌طور که می‌دانید من به رشته‌های دیگر هنری بسیار علاقه دارم؛ مثل موسیقی، تئاتر، نقاشی، عکس و مخاطب بسیار جدی این هنرها هستم. فکر می‌کنم که کار هنری یک درجه بالاتر از خودش هم دارد و ما بعد از هنر یک درجه تعالی دیگر داریم که اسمش را کار می‌گذارم. اگر در انجام دادن هنر خیلی روان شوی، تبدیل به کار می‌شود و دیگر شما به روی خودتان و مخاطب نمی‌آورید و تأکید نمی‌کنید و تظاهر نمی‌کنید که دارید کار هنری انجام می‌دهید. این در شکل و محتوای کار تاثیر می‌گذارد. مثال می‌زنم؛ فعالیت استاد فاتحعلی‌خان موسیقی‌دان بزرگ پاکستان در حالت‌های مختلف برای افراد مختلف در شرایط مختلف در زمان مختلف و بعضی از اوقات شرایط بسیار ناهموار بوده اما این استاد یکی از کسانی بودند که از مرتبه هنر به مرتبه کار رسیدند. بعض از اوقات می‌دیدید حتی لباس‌های مناسبی تنشان نیست، شرایط هوا و موسیقی مناسب نیست و حتی شنونده خوبی ندارند اما ایشان کارشان را به بهترین شکل ممکن در هر شرایطی انجام می‌دادند و این باعث می‌شود مقداری از حال و هوایی که بر هنر حاکم است دور شود. حتی ما می‌توانیم قصه‌هایی بنویسیم.

آقامحمدی: منظورتان از کار همان شغل است؟ یعنی مثلا من نویسندگی را شغل بدانم؟

شفیعی: منظورم این است که در اتمسفر حاکم بر اثر هنری که پیش‌شرط برای انجام کار هنری است و منزه‌طلبی وجود دارد، به نوعی ازجماعت جدا هستید؛ در داستان‌نویسی هم گاهی این‌طور می‌شود. بنده نیز در آثارم به آن تمایل دارم، داستان‌هایی می‌نویسم که وقتی آن را می‌خوانید، متوجه می‌شوید که در آن خیلی تظاهر به داستان بودن وجود ندارد. انگار از فرم داستان و از تمدن داستانی به دور است و انگار که زندگی است. به عبارت دیگر اتفاقی در متن زندگی در حال وقوع است. این موضوع همانند داستان‌های چخوف است که شما داستان‌ها را می‌بینید و اتفاقات را، و کم‌کم یادتان می‌رود که در حال خواندن داستان هستید. از آن‌طرف درباره قطب مخالف می‌گویم؛ نه اینکه بخواهم ارزش‌گذاری کنم، بلکه مقایسه می‌کنم. تبدیل هنر به کار، این نیرو را به من و شما می‌دهد که در هر شرایطی کار کنیم و عادتِمان برای کار کردن بی‌عادتی باشد.

آقامحمدی: آیا شما می‌گویید؛ به عنوان هنرمند فکر نمی‌کنید کار خاص و نادری را انجام داده‌اید و این کار باید جز طبیعت زندگی شما شود و انگار باید این کار را انجام دهید؟ داستان‌های چخوف جزئی از چخوف بوده است و نمی‌توانید آن را جدا کنید. او نمی‌گوید من چخوف هستم و چیز خاصی را خلق کرده‌ام؛ بلکه چخوف خود را پیش‌ِ روی خواننده می‌گذارد.

شفیعی: آفرین. شما بهتر از من توضیح دادید. جالب است یک نفر از هم دوره‌ای‌های چخوف این تعبیر را در مورد او به‌کار برده است و می‌گوید «همان‌طور که بلبل‌ها چه‌چه می‌زدند او نیز به همان راحتی داستان می‌نوشت» به همان راحتی و به همان سیر طبیعی خودش.

آقامحمدی: فرقی برای شما ندارد. احساس می‌کنم اکنون در اتاق کار خودتان هستید، اتوبوس، هتل، مترو و خانه دوست و... آیا برای کار خود مکان خاصی را در نظر گرفته‌اید؟ بخشی از خانه خودتان را جدا کرده‌اید و برای این موضوع گذاشته‌اید؟ برخی که در مکانی کار نویسندگی را انجام داده‌اند و موفق بوده‌اند آن مکان را برای دیگران توصیه می‌کنند و زمانی که از عادات خود حرف می‌زنند آن را برای دیگران نیز درنظر می‌گیرند. اینکه شما جایی را برای نویسندگی درنظربگیرید، ولو اینکه یک میز در گوشه پذیرایی باشد، در آن مکان، جریان و مکانیسم بدنی شما شروع به فعالیت می‌کند.

شفیعی: درست است. چنین جایی لازم است.

آقامحمدی: اکنون اتاق شما این حکم را دارد؟ اگر راندمان شما در اتاق کارتان بالا است چرا تمام کارهای خود را در اتاق انجام نمی‌دهید؟

شفیعی: ببینید؛ من می‌توانم در اتاقم کار نکنم و هر جایی دیگری کار کنم، اما به اتاقم احتیاج دارم؛ به خاطر اینکه تمرکز انتزاعی به من می‌دهد. حتی زمانی‌که در پارک نشسته‌ام و مشغول نوشتن هستم، می‌دانم اتاقی وجود دارد که به آن بازمی‌گردم و کاغذهایم و به اصلاح خودم کاغذ پاره‌هایم (کاغذ پاره حس بهتری برایم دارد تا کاغذ یک‌دست و منظم) را روی میزم می‌گذارم.

اتاق می‌تواند باشد. اتاق من را نیز که می‌بینید ساده است و من هر جایی باشم به آن بازمی‌گردم؛ اما ساعت‌های زیادی نیز هست که فکر می‌کنم و نمی‌نویسم و فکر کردن در آنجا اتفاق می‌افتد.

مطلب مهم دیگری را نیز بگویم که نوشتن ابتدا در ذهن اتفاق می‌افتد و ما هر مطلبی را که می‌نویسیم، ابتدا در ذهنمان می‌نویسیم، سپس بر روی کاغذ می‌آوریم؛ حتی اگر یک جمله باشد و آن را با عمل فیزیکی نوشتن ثبت می‌کنیم. اگر برداشت ما از نوشتن این باشد که کاغذ را جلوی خود بگذاریم و به صورت بداهه شروع به نوشتن کنیم؛ که البته در محافلی که در ادبیات کودک و نوجوان نیز شکل می‌گیرد، اینگونه کار می‌کنند و کتاب‌های بازاری نیز منتشر می‌شود که نوشتن را این‌گونه توصیه می‌کنند و شما نیز می‌دانید در مورد آن زیاد صحبت شده است.

آقامحمدی: نام این نوع نوشتن را نویسندگی خلاق نیز می‌گذارند.

شفیعی: بله. این رویکرد بازاری است. آن کلمه خلاقیت اکنون در هر سطحی در حال خرج شدن است و منظورشان از آن مشخص نیست. می‌گویند عصاره نوشتن این است که کاغذی جلوی خود بگذارید و بنویسید؛ مثلا من صبحانه نخورده‌ام، معده‌ام درد می‌کند، بنویسید من الان دارم می‌نویسم. به نظرم اینها بازار است و باید از آن دور شد. نویسندگی در ذهن اتفاق می‌افتد و کشف است و اینکه شما در برابر چیزی مسحور می‌شوید؛ هر چند کوچک و هر چند بزرگ، سِحری اتفاق می‌افتد و جذبه‌ای اتفاق می‌افتد و می‌تواند مانند اثر من باشد کاری ساده و خنده‌دار باشد برای بچه‌های پنجم ابتدایی یا مانند کار شما عمیق و جدی باشد و اما در همه اینها سِحر مشترک است و شما مسحور چیزی می‌شوید که احساس می‌کنید و تفاوت عمده‌ای با فضای بیرون و ذهن شما دارد که شما آن را از طریق نوشتن ثبت می‌کنید.

در ادامه از طریق نوشتن و فکرکردن گسترش‌اش می‌دهید و بعد به مرحله جذاب نوشتن که گسترش دادن است. مرحله بعد ثبت ایده است که برای من در هر جایی امکان‌پذیر است و مرحله دوم نیز به همین راحتی است و در مرحله دوم مانند ماهی است که صید کرده‌اید و می‌خواهید تصمیم بگیرید چگونه طبخ کنید که کار سختی نیست و مفرح است.

سختی نویسندگی به نظر من زمان‌هایی است که روحتان قفل می‌کند و یعنی روح معمولی می‌شود، روزمرگی خیلی فشار می‌آورد، کشف و سِحر اتفاق نمی‌افتد و شبیه آدم‌هایی که زندگی روزمره‌ای را دارند و قرار نیست چیزی بنویسند و تولید کنند گرچه هر تولیدکننده‌ای ابتکاری در کارش وجود دارد و نمی‌خواهم خیلی کار نویسندگی را جدا کنم. سختی نویسندگی زمانی است که شما نمی‌نویسید و زمانی که می‌نویسید نویسندگی کار سختی نیست.

آقامحمدی: شما کجاها و در چه زمانی برای نوشتن راحت هستید و نوشتن برای شما دلچسب‌تر است؟

شفیعی: صادقانه باید حرف بزنم و نباید چیزی را جعل کنم. مهم این است که کاغذهایم و مداد و خودکارم همراهم باشد و افکارم نیز همراهم باشند و ایده قابل گسترش، کشف و چیزی تازه و شخصیتی که می‌‌توان به آن پرداخت به ذهنم رسیده باشد یا حتی یک ارزش که با آن داستان بتوانی آن ارزش را واکاوی کنی و زمانی که اینها باشد متوجه نخواهی شد ساعت چند است.

چراغ‌قوه‌ای داشتم که خوشگل و شکیل بود و آن خراب شد و هول هولکی چراغ قوه‌ای تهیه کردم، زمانی که نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌‌شوم و می‌‌خواهم دوباره بنویسم که دفترم نیز کنار بالینم است چراغ قوه را روشن می‌‌کنم. غرض این بود که چراغ‌قوه مدرکی است که ثابت می‌کند که وابسته به ساعت خاصی نیستم و دفترم جهان من است و از قدم زدن در ان لذت می‌برم.

شفیعی: بله، از عادات نویسندگی صحبت کردید، می‌‌گویم که عادت پیاده روی مهم است، پیاده‌روی خیلی سرشارم می‌کند؛ منظورم پیاده‌روی در کوه و خارج از شهر نیست، خیلی علاقمند به شهر هستم. پیاده روی در خیابان‌ها، پیاده‌روها، بازار، خرید، سینما و قدم زدن و.. در هنگام قدم زدن شما این حق را دارید تماشا کنید و تماشا نشوید و خیلی آرامش دارید و عجله ای هم ندارم و دنیا را سیر می‌‌کنید. می‌‌نشینم. ویترین مغازه‌ها را تماشا می‌‌کنم.

یکی از عاداتم این است که به تنه درختان و برگ‌های آنها دست می‌زنم و لمس می‌کنم، از پارک وی تا یوسف آباد یکی از جاهایی است که زیاد قدم می‌‌زنم خیلی از درخت‌ها را می‌‌شناسم و اگر اتفاقی برای درخت‌ها بیفتد متوجه می‌‌شوم. پیاده روی من را خیلی آماده می‌‌کند.

در ایام کرونا که نمی‌توانستم بیرون بروم چیزی به ذهنم نمی‌آمد و دل‌مردگی ایجاد شده بود و برای اولین بار در ایام کرونا رفتم بیرون و مفصل پیاده‌روی کردم و به کتابفروشی سر زدم و کتاب‌ها را ورق زدم و خیلی سریع کاری را که روی آن مشغول بودم توانستم سریع به سرانجام برسانم.

آقامحمدی: کتابی را به نام عادات روزانه که نشر ماهی منتشر کرده است که عادات نویسنده‌های مختلف را منتشر کرده است به عنوان مثال: مارسل پروست دیروقت از خواب برمی‌خواست، در بستر می‌نوشت، دراز می‌کشید و دو بالش زیرسرش می‌گذاشت برای اینکه دفترچه چرک‌نویسی را که روی زانویش بود بردارد به دشواری به آرنجش تکیه می‌زد، تنها منبع نور اتاق چراغ خواب کم سویی بود با حباب سبز و از این‌رو بعد از چند ساعت کار سنگین مچ درد و چشم‌درد می‌گرفت و جایی می‌گوید زمانی که ۱۰ صفحه می‌نویسم درب و داغان می‌شوم یا تولستوی می‌گوید باید هر روز بنویسم و هیچ روزی را از دست ندهم و این کمکم می‌کند که مهار برنامه روزانه‌ام از دست نرود. هر نویسنده ای عادات خود را دارد و به نظر کتاب خوبی است

شفیعی: این کتاب‌ها، کتاب‌های شیرینی است اما کمی اغراق می‌شود. کار ژورنالیستی است و فن ژورنالیسم است. چه کسی می‌داند که پروست همیشه در رختخواب می‌نویسد یا بالزاک ایستاده می‌نوشته است اما اینها قشنگ است و قصه‌های نویسندگی است ولذت می‌بخشد ورود به آن ها. در زندگی خودم در هر شرایطی سعی می‌کنم خود را تطبیق دهم وبنویسم. زندگی نویسنده‌هایی که در اواخر قرن قبل و اوایل قرن ماقبل‌تر خیلی فرق دارد. از عادت‌های نویسنده‌های امروز هم کتاب وجود دارد و زمانی که از آن می‌گوییم اینها را به نوعی نظم می‌آورد.[۱]

جوایز و افتخارات

  • در جشنواره برگزیده ادبیات کودک و نوجوان برگزیده اصلی ۲۰ سال ادبیات داستانی و همچنین کتاب "خروس سبز"، "درخت گلابی" برگزیده اصلی کتاب دفاع مقدس شده است
  • آثار وی به چند زبان خارجی از جمله عربی، ترکی و روسی ترجمه شده است و در بیشتر از ۳۰ جشنواره مختلف برگزیده شده است.
  • در زمینه قرآن‌پژوهی، کتاب «راه و چاه» وی با پی‌گفتار استاد بهاء‌الدین خرمشاهی منتشر شده و آثار دیگری در دست انتشار دارد.
  • بیش از دویست عنوان کتاب از او منتشر شده است.
  • برخی پایگاه‌های جهانی کتاب آثار او را به عنوان جذاب‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان معرفی کرده‌اند.

پانویس

  1. تمرکز یک خرافه است خبرگزاری ایبنا، تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۹

پیوند به بیرون