دیدار رمضان سال ۱۳۹۸ که توفیق شد خدمت حضرت آقا برسم برای من سراسر خاطره است، اما اتفاق ویژهای که آن سال برای خانمها افتاد، به توفیقات این دیدار افزود؛ آن هم اینکه ما هم پیش از نماز داخل حیاطِ حیاتبخشِ معروف رسیدیم محضر آقا. برای اولین بار سفرهی خانمها کنار سفرهی آقایان بود و من با دیدن صندلی ایشان متوجه شدم که بهتر است نزدیکترین جا را برای نشستن انتخاب کنم، تمام زمانی که بقیه مشغول صرف افطاری بودند، ایشان را نگاه میکردم و میخواستم به نحو احسن از حضورشان بهره ببرم.
چون قبل از نماز وقتی رسیدم خدمتشان، گریهام گرفت و نشد که حرف بزنم. تصمیم گرفتم نامهای برایشان بنویسم و همان موقعِ افطار نامه را نوشتم و رساندم به یکی از مسئولین و در نامه گفته بودم که من و همسرم هر دو در شب شعر حاضریم و هنوز حلقههای ازدواجمان را تهیه نکردهایم اگر ایشان یک جفت انگشتر به ما بدهند، ممنونشان هستیم. یک ماه بعد هم از دفتر ایشان تماس گرفتند برای گرفتن آدرس و انگشترها را فرستادند.[۴]
عاطفه جعفری
عاطفه جعفری (زادهٔ ۱۳۶۹ در مشهد)، طلبه، نویسنده، گوینده و شاعر آیینی است. اصالت وی از طرف پدر به کشور افغانستان باز میگردد. ایشان مدتی در صداوسیمای مرکز خراسان بهعنوان گوینده و نویسنده رادیو دری فعالیت داشته است.[۱] قرائت غزلی در توصیف شهدای لشکر فاطمیون در محضر رهبر انقلاب، سبب شناخته شدن وی در عرصۀ ملّی شد.[۲]
غزلی که اشک رهبر انقلاب را جاری ساخت
کوچه هامان پر از سیاهی بود، شهر را از عزا در آوردند
چشم های ستاره ها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند
شاخه هایی که سر فرازانند، میوه هایی که جلوه ی باغند
مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند
روی تابوت هایشان بستند، پرچم زرد فاطمیون را
فاطمیون فداک یا زینب، سرورانی که سر برآوردند
قصه ها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند
عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند
عصر یک جمعه ی بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم
بادهای بهاری از هر باغ، لاله هایی معطر آوردند[۳]
گفتاورد
پانویس
- ↑ «شعر خراسان بزرگتر ندارد/ شاعرِ واقعی مقابل طالبان سکوت نمیکند». دریافتشده در ۶ مهر ۱۴۰۳.
- ↑ «عاطفه جعفری». دریافتشده در ۶ مهر ۱۴۰۳.
- ↑ «شعرخوانی خانم عاطفه جعفری». دریافتشده در ۶ مهر ۱۴۰۳.
- ↑ «شاعری که حلقه ازدواجش را از رهبری گرفت:». دریافتشده در ۶ مهر ۱۴۰۳.