علامه حلی

از یاقوت
علامه حلی
نام کاملحسن بن یوسف بن مطهّر حلّی
لقبآیت‌الله
علامه
محل دفنحرم امام علی(ع)
خویشاوندان سرشناسفخر المحققین(پسر)
محقق حلی(دائی)
استادانسید بن طاووس، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن‌میثم بحرانی
شاگردانقطب الدین رازی
فخرالمحققین
تالیفاتکشف المراد، نهج الحق و کشف الصدق، باب حادی عشر، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، الجوهر النضید
فعالیت‌هامناظره با علمای فرقه‌های مختلف، موجب گرایش سلطان محمد خدا بنده به تشیع، ترویج مذهب شیعه در ایران


حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی (۲۹ رمضان ۶۴۸ - ۲۱ محرم ۷۲۶) معروف به علامه حلی


زندگی و زیست علمی

حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی در ۲۹ رمضان سال ۶۴۸ قمری در حله در عراق به دنیا آمد.[۱] پدرش یوسف بن مطهر از متکلمان و عالمان علم اصول در حله بود.[۲] او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری قرآن به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و ادبیات عرب و علوم فقه، اصول فقه، حدیث و کلام را نزد پدرش و دایی‌اش محقق حلی آموخت. او در ادامه، علوم منطق، فلسفه و هیئت را نزد اساتید دیگر، به‌ویژه خواجه نصیرالدین طوسی فراگرفت و قبل از رسیدن به سن بلوغ به درجه اجتهاد رسید. علامه حلی به ‌سبب کسب فضیلت‌های بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به جمال الدین مشهور شد.[۳]

جایگاه علمی

پس از رحلت محقق حلی در سال ۶۷۶ قمری که مرجعیت شیعیان را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت شیعیان را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸‌سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.[۴]

علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب آیت‌الله خوانده شد.[۵] ابن‌‌حجر عسقلانی‌ او را «آیة فی‌ الذُّکاء»(نمونه روشنِ صفاء ذهن و صافی اندیشه)خوانده‌ است‌.[۶] شرف‌الدین شولستانی، شیخ بهایی و محمدباقر مجلسی، در اجازه‌نامه‌هایی که‌ برای‌ شاگردان‌ خود نوشته‌اند، از علامه حلی با عنوان‌ «آیت‌ الله‌ فی‌ العالمین»( نشانه خدا در جهانیان) یاد کرده‌اند.[۷]

اساتید

شاگردان

آثار علمی

علامه حلی در علوم مختلفی چون فقه، اصول فقه، کلام، حدیث، تفسیر، رجال، فلسفه و منطق آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در خلاصة الاقوال ۵۷ اثر برای خودش ذکر می‌کند.[۹]

سید محسن امین در اعیان الشیعه می‌نویسد: «تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیده‌ام که بسیاری از آنها چندین مجلدند».[۱۰] او همچنین می‌گوید کتاب الروضات آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.[۱۱] میرزا محمد علی مدرس نیز در ریحانة الادب[۱۲].۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار[۱۳] حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام برده‌اند.
از آثار معروف علامه حلی می‌توان به مختلف الشیعه و تذکره الفقهاء در علم فقه، کشف المراد، باب حادی عشر و منهاج الکرامة در علم کلام، خلاصة الاقوال در علم رجال و جوهر النضید در علم منطق اشاره کرد.

علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نام‌های نهج الحق و کشف الصدق و نیز منهاج الکرامه را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.[۱۴]


ورود به ایران

تاریخ دقیق ورود او به ایران مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سال‌های بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت سلطان محمد خدابنده بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله ایلخانیان بود که بر ایران حکومت می‌کردند. تاج‌الدین آوجی زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد.[۱۵] علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه اهل‌سنت از جمله خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای پرداخت. وی در این مناظره توانست ولایت و امامت علی(ع) و حقانیت مذهب شیعه را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را بر‌گزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و تشیع را در ایران رواج دهد.[۱۶] منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.[۱۷]

رحلت

علامه حلی پس از مرگ سلطان محمد خدابنده در سال ۷۱۶ قمری به شهر حله بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام ۲۱ محرم ۷۲۶ در سن ۷۸ سالگی، در شهر حله وفات یافت و در حرم امیرالمومنین به خاک سپرده شد.[۱۸]

پانویس

  1. علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص۴۸.
  2. اشمیتکه، اندیشه‌های کلامی علامه حلی، ۱۳۷۸ش، ص۲۴.
  3. گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۳۸.
  4. بیات، مسعود و دیگران،، «نقش علامه حلی در رشد و پیشرفت کلام شیعی»، ص۶۷.
  5. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله».
  6. عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۳۱۷.
  7. مجلسی‌، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۰۴،۱۰۷،۸۱.
  8. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۷۹.
  9. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.
  10. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.
  11. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.
  12. مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۱۷۴-۱۷۸.
  13. گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۴۴.
  14. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.
  15. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۴۰۶
  16. خوانساری، روضات الجنات، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۲۷۹، ص ۲۸۰.
  17. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۳۱.
  18. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۲۳؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۴.

پیوند به بیرون