علیرضا لبش
زمینه فعالیت | شاعر و فیلمنامهنویس |
---|---|
ملیت | ایرانی |
تاریخ تولد | ۱ مهر ۱۳۶۰ (۴۳ سال) |
محل تولد | قم |
آدرس اینستاگرام | علیرضا لبش |
علیرضا لَبِش (زادۀ ۱ مهر ۱۳۶۰ در قم) شاعر و نویسنده ایرانی است.
زندگی
وی در سال ۱۳۷۸ وارد دانشگاه همدان شد تا در رشته کشاورزی تحصیل کند اما نوشتن، شعر سرودن و بهویژه طنزنویسی را انتخاب کند. او در سال ۱۳۸۸ با «پروا کارخانه» آشنا شد و ازدواج کرد. او اکنون در تهران ساکن است و همچنان به نگارش متن طنز و سرودن شعر میپردازد. عمران صلاحی، منوچهر احترامی و بهرام صادقی از نویسندگان مورد علاقه او هستند. او فارغالتحصیل رشته جامعهشناسی در مقطع کارشناسی ارشد است. وی دستی هم بر فیلمنامه نویسی دارد.
آثار
شعر
ردیف | عنوان | ناشر | سال انتشار |
۱ | خنده در مراسم تدفین | سوره مهر | ۱۳۸۸ |
۲ | آخرین زلزله تهران | چشمه | ۱۳۹۵ |
۳ | نسکافههای بعد از ظهر | فصل پنجم | |
۴ | مرثیه ای برای گمگشتگی | دفتر شعر جوان | ۱۳۸۹ |
نثر
ردیف | عنوان | ناشر | سال انتشار |
۱ | لاف تو شک | ۱۳۹۲ | |
۲ | بیسروته | قاف | ۱۳۹۶ |
۳ | کافه خنده | سوره مهر | ۱۳۸۹ |
۴ | لطیفههای ملس | مدرسه | ۱۳۹۶ |
۵ | لطیفههای دلگشا | مدرسه | ۱۳۹۶ |
۶ | لطیفههای شیرین | مدرسه | ۱۳۹۷ |
۷ | لطیفههای طربانگیز | مدرسه | ۱۳۹۶ |
۸ | لطیفههای عرفانی | مدرسه | ۱۳۹۶ |
داستان
ردیف | عنوان | ناشر | سال انتشار |
۱ | کبریت کمخطر | سوره مهر | ۱۳۹۴ |
۲ | بوطیقای شیطان | ققنوس |
داستان کوتاه
ردیف | عنوان | ناشر | سال انتشار |
۱ | داستانهای کوتاه طنز | سوره مهر | ۱۳۹۳ |
۲ | کافه عشقه | مروارید | ۱۳۹۲ |
جوایز و افتخارات
- برگزیده جشنواره شعر فجر در بخش شعر سپید در سال ۱۳۸۷
- اثر برگزیده جشنواره سراسری طنز مکتوب و کتاب برگزیده جشنواره سراسری طنز تهران برای کتاب «کافه خنده»
گفتاورد
گفتوگو درباره کتاب آخرین زلزله تهران
وی در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری شیرینطنز درباره نامگذاری کتاب شعرش چنین گفت:
در ابتدا اسم دیگری برای این مجموعه در نظر گرفته شده بود؛ عنوان اصلی آخرین عکس از زلزله تهران در روزنامهای که هیچ وقت به چاپخانه نرسید بود که بعد برای اینکه مخاطب به خاطر بلندبودن نام کتاب دچار سردرگمی نشود و بیشتر در ذهن بماند، نام کتاب را به آخرین زلزله تهران تغییر دادم. این اسم میتواند هم یک شوخی در خودش داشته باشد و هم این آرزو را دارد که چاپ این کتابْ زلزلهای در ادبیات و شعر ایجاد کند.
لبش درباره محتوای کتابش چنین گفت: از سه مجموعهشعر قبلی من دو تا از آنها شعر جدی بودهاند. این مجموعه دارای سه بخش است؛ دو قسمت ابتدایی شامل شعرهای جدی اجتماعی است که در قسمت دوم کتاب با تعداد کمی از آثار عاشقانه همراه شده. بخش آخر هم طنز است که البته باز هم طنز اجتماعی است. در این مجموعه یک تغییر نگاه از طرف من اتفاق افتاده که دلیلش هم بالارفتن سن و گذشتن از مرز سیسالگی است. آثار قبلی، چون پیش از سیسالگی سروده شده، احساسات و عواطف عاشقانه در آنها پررنگ بوده و فضای دیگری داشته. در آخرین زلزله تهران تقریباً دیگر شاهد چنین موضوعی نیستیم و دغدغه اجتماعی من رشد پیدا کرده. بحث دیگری که در این رابطه دخیل است فضای خود جامعه ماست که در این سالها بیشتر از قبل درگیر مسائل و معضلات اجتماعی شده. شاعری که قرار است با مردم همراه باشد و حرف خودش را هم بزند از مردم و جامعه تأثیر میگیرد. برای نوشتن این کتاب نزدیک به شش سال زحمت کشیده شد و کلمهبهکلمه بررسی صورت گرفت. گاهی یک شعر را تا ده بار بازنویسی کردم و برای انتخاب واژهها خست بهخرج دادم.
-شعرها در چه فاصله زمانیای سروده شده؟
شعرهای این مجموعه طی سالهای ۸۸ تا ۹۳ سروده شدند و دو سال قبل آماده شد و به انتشارات رفت. البته، چند شعر هم از کتاب قبلی من، مرثیهای برای گمگشتگی، که دیگر تجدیدچاپ نشد، با اصلاح و ویرایش جدید به این مجموعه اضافه شد. حدود یک سال و نیم به خاطر جلسات متعدد کارشناسی که با جناب آقای گروس عبدالملکیان، دبیر بخش کتابهای شعر چشمه، داشتیم و چکشکاریهایی که روی شعرها انجام گرفت، کمی زمان برد تا بهچاپ برسد. البته، این وقفه و زمانی که تا چاپ بهطول میانجامد تا حدودی طبیعی است؛ جدا از مراحل قانونی، ناشران بزرگ و معتبر پس از دریافت اثر، ویرایشی روی آن انجام میدهند و برای آمادهسازی اثر با حوصله و با دقت کار را پیش میبرند و برای همین زمان بیشتری نیاز است. من با این اتفاق کاملاً موافقم. اعتقاد دارم این سختگیری باعث میشود اثر با کیفیتی قابلقبول به دست مخاطب برسد. در حال حاضر، با حجم وسیعی از کتابها روبهرو هستیم که با سرعت به مرحله چاپ میرسند و در آنها چنین دقتی لحاظ نمیشود. یکی از آفتهایی که بازار نشر دچارش شده ارائه آمار و ارقام است، در حالی که باید دید از نظر کیفی یک کتاب چه وضعیتی دارد.
-با توجه به اینکه شما به عنوان یک طنزنویس و شاعر طنز شناخته شده بودید، بابت اینکه حالا قرار است شعر اجتماعی جدی از شما منتشر شود دلنگرانی نداشتید؟
من طنز را یک قالب ادبی نمیدانم؛ طنز یک ویژگی است که اگر در کارهای مختلف ادبی نباشد، آن اثر بخشی از ارزش خود را از دست میدهد. در بزرگترین شاهکارهای ادبیات جهان هم عنصر طنز حضور دارد و در برخی از آنها طنز سیاه یا گروتسک دیده میشود. من پیش از این اثر، مجموعهای کار کردم به نام کبریت کمخطر که در آن نمونههای طنز از نویسندههای بزرگ جمعآوری کردهام. اعتقاد دارم در بسیاری از کارهای نویسندگان بزرگ عنصر طنز به اندازه تراژدی حضور دارد. در آثار صادق هدایت عنصر طنز به صورت جدی حضور دارد و در اتفاقها و یا شخصیتپردازیها دیده میشود. در حال حاضر، یک مجموعه در انتشارات ققنوس دارم که چند وقت دیگر بهچاپ میرسد و شامل داستانهای گروتسک من است. داستانها بسیار جدی هستند، اما در برخی لحظهها عنصر طنز هم حضور دارد. وجود این ویژگی هم به دلیل آن است که نگاه من به جهان طنزآلود و تا حدودی تمسخرآمیز است. بسیاری از آدمها زندگی را جدی گرفتهاند، اما به عقیده من، زندگی یک شوخی بیش نیست. البته، باید در نظر داشت که «طنز» خیلی وقتها میتواند جدی باشد. طنز گروتسک عمیقترین نگاه به جهان را دارد و خواننده را به فکر فرومیبرد و یا از چیزی منزجر میکند ــ مانند طنزی که در آثار کافکا و یا صادق هدایت دیده میشود.
-جدا از طنزی که در کارهای شما ــ چه عاشقانه و چه اجتماعی ــ وجود دارد، یک بازی کلامی و نوعی از شوخی هم دیده میشود. این ویژگی و تکنیکی است که سعی در بهرهگیری از آن در تمامی آثار دارید؟
در طنز و شعر دو نوع برخورد داریم، یکی برخورد زبانی و دیگری برخورد مفهومی و معنایی. من سعی کردم در آثارم هر دو برخورد را داشته باشم. در شعر دهه پنجاه، چهرههای شاخص ادبیات ما مانند شاملو، اخوان، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد بیشتر برخورد مفهومی داشتند و معنا در آثارشان بسیار پررنگ و مهم است. پس از این دوره، همه به سمت تقلید زبانی و معنایی از شاعران بزرگ دهه پنجاه میروند. بعد، در دهههای بعدی شاعرانی چون رضا براهنی، یدالله رؤیایی، علی باباچاهی و شاگردانشان بیشتر وارد برخورد زبانی میشوند و معنا دیگر آن اهمیت سابق را در آثارشان ندارد. بعد از اینها سیدعلی صالحی، شمس لنگرودی و پیروانشان به سادهنویسی و شعر معنایی رو میآورند و مدام این چرخش در ادبیات ما وجود دارد و بخشی از ایجاد تازگی در ادبیات به عهده این چرخشهاست. امروز برای ما بازگشت به معنا با توجه به ظرفیتهای زبان اتفاق افتاده؛ چون ما شعر مینویسیم و شعر رخدادی است که در زبان روی میدهد. یکی از این ظرفیتها بازیهای کلامی است که میتواند باعث ایجاد طنز شود. به نظرم، شعر امروز حاصل تلاش این شاعران بزرگ است و نسل جوان امروز باید به جای مخالفت با این شاعران و نخواندن و نادیدهگرفتن آنها، از این فضا و تجربههای بهدستآمده معنایی، زبانی و فرمی بهره ببرد و مدام به مطالعه کار بزرگان بپردازد.
-بازخوردهایی که از این کتاب دریافت کردید چطور بوده؟
دوستانی که اثر را مطالعه کردند، بهویژه طنزپردازهایی نظیر ناصر فیض و اکبر اکسیر، بازخوردهای بسیار مثبتی نشان دادند و از مجموعه تعریف کردند و مرا شرمنده کردند. در شعر سپید طنز به جز چند کار (مانند آثار اکبر اکسیر)، چندان حرکتی انجام نشده و ما هنوز اول راه هستیم. در فضای مجازی هم درباره کتاب صحبت شد، اما به دلیل اینکه کتاب در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد، کمی مهجور ماند. همانطور که میدانید، در نمایشگاه با حجم وسیعی از آثار روبهرو هستیم و همین باعث میشود برخی از کتابها دیده نشوند. این همان اتفاقی بود که برای این مجموعه رخ داد و کمتر نقد روزنامهای نوشته شد. من راضی بودم از استقبال، ولی انتظارم بیشتر از این بود و از منتقدان عزیز خواهش میکنم که این کتاب را نقد جدی کنند و نظراتشان را برای ادامه راه برای این کتاب بنویسند.[۱]
پانویس
- ↑ گفتوگو با علیرضا لبش درباره کتاب آخرین زلزله تهران، پایگاه خبری شیرینطنز، تاریخ انتشار: ۹۵/۱۱/۲۲، دریافت شده در ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون