فاطمه شایان پویا
اطلاعات شخصی | |
---|---|
تاریخ تولد | ۱ دی ۱۳۶۲ (۴۰ سال) |
ملیت | ایرانی |
زبان مادری | فارسی |
تحصیلات | دانشآموخته رشته مهندسی هستهای |
دانشگاه | دانشگاه شهید بهشتی |
اطلاعات هنری | |
عنوان هنری | نویسنده • پژوهشگر |
زمینه فعالیت | نویسندگی |
آثار برجسته | کتاب: استاد (خرده روایت هایی از زندگی شهید دکتر مجید شهریاری) |
زبان آثار | فارسی |
سابقه منصب | عضو هیئت تحریریه روزنامه جام جم |
اطلاعات ارتباطی | |
آدرس اینستاگرام | فاطمه شایان پویا |
فاطمه شایانپویا (زادهٔ ۱ دی ۱۳۶۲) نویسنده و پژوهشگر اهل ایران است. دانشآموخته رشته مهندسی هستهای از دانشگاه شهید بهشتی، دانشجوی کارشناسی رشته علوم و معارف قرآن و نویسنده کتاب «استاد؛ خرده روایتهایی از زندگی شهید دکتر مجید شهریاری» است. وی اکنون عضو هیئت تحریریه روزنامه جام جم نیز هست.[۱]
آثار
- کتاب: استاد: خرده روایت هایی از زندگی شهید دکتر مجید شهریاری؛
- رمان تیلههای شیشهای؛
- کتاب قدمهای سر به هوا؛
- کتاب جمعی داستانکهای عاشورای ده - جلد ۱ و جلد ۲؛
- کتاب جمعی داستانهای کوتاه مستند در حوزه جمعیت. (در دست چاپ)؛
- کتاب تاریخ شفاهی (در دست تحقیق)؛
- یک رمان نوجوان (در دست چاپ)؛[۲]
گفتاورد
فاطمه شایان پویا: خبر خوب مطالعه کتابم توسط حضرت آقا را عنایت امام رضا(ع) میدانم
خبرنگار روزپلاس این بار به سراغ شاگردی رفته است که زندگی نامه استاد شهیدش را نوشته. فاطمه شایان پویا از شاگردان دکتر مجید شهریاری که بعد از شهادت دکتر، تصمیم میگیرد زندگی ایشان را از زاویه دیگری بنویسد.
برای بیشتر آشنا شدن با ایشان و کتابشان، خواندن این گفتگو را به شما پیشنهاد میکنیم.
۱ . لطفا خودتان و کتابتان را برای مخاطبان عزیز معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم، فاطمه شایان پویا هستم. کتاب استاد را که در واقع خرده روایتهایی است از زندگی استاد شهید دکتر مجید شهریاری، در سال ۱۳۹۸ در انتشارات شهید کاظمی، تالیف کردم. این کتاب روایتهایی از دانشجوهای استاد و همکاران استاد و تمامی افرادی که به نحوی درسی از شهید شهریاری گرفتند، جمع آوری شده.
۲- کمی بیشتر از خودتان بگویید چرا نویسنده شدید؟
بنده از زمان تحصیل، بسیار به نوشتن علاقه داشتم. به انشا نوشتن بسیار علاقمهمند بودم، گاهی حتی انشا دوستانم را هم مینوشتم. حدود ده، پانزده سال هم یادداشتهای روزانه داشتم و گاهی هم در زمان دانشجویی برای مجلهها و روزنامهها مقاله مینوشتم. ولی به صورت حرفهای دورهای نگذرانده بودم. یک صفحه اینستاگرامی داشتم که در آن گاهی یادداشت مینوشتم. سال ۱۳۹۴ وقتی در مراسم شهید شهریاری شرکت کردم پستی در این باره در اینستاگرامم گذاشتم. یک بنده خدایی به بنده پیام داد که شما که دست به قلم هستید چرا خاطرات این شهید عزیز را جمع آوری نمیکنید. این تلنگری بود برای من، کمی پرس و جو کردم و کتابهایی که در مورد ایشان چاپ شده بود را بررسی کردم و متوجه شدم که نمونههایی که در خصوص ایشان به چاپ رسیده، خیلی کامل نیست. زمان دانشجویی با دیدن فضای دانشگاه احساس کردم که چقدر به امثال شهید شهریاری نیاز است. تصمیم گرفتم اخلاق و صفات این شهید را به عنوان یک استاد و آن فضای استاد دانشجویی را که ایشان داشتند بتوانم برای همه ترسیم بکنم. برای نگارش کتاب بیشتر تحقیقات میدانی انجام دادم. از همکلاسیهای خودم از دوستان قدیمی استاد که به من معرفی شده بودند و همچنین خانواده ایشان مصاحبه کردم و خاطرات را جمع آوری کردم.
۳-چرا نام «استاد» را برای کتاب انتخاب کردید؟
نام گذاری کتاب به دلیل همین موضوع کتاب است که پیش تر گفتم. درس گرفتن از استاد. بنابراین وقتی انتشارات این اسم را به من پیشنهاد داد، من مخالفت نکردم. البته دلم میخواست اسم جذاب تری را برای کتاب انتخاب کنم. چند نمونه هم پیشنهاد دادم اما این اسم بیشتر مورد توجه انتشارات واقع شد.
۴- برای نگارش این کار چه تحقیقاتی انجام دادید و منابعتان چه چیزهایی بود؟
تحقیقات میدانی و مصاحبههای مختلف با افرادی که شهید را میشناختم داشتم. همچنین از علایق استاد هم استفاده میکردم. مثلا ایشان خیلی به حافظ علاقهمند بودند. برای فصل بندی کتاب رفتم سراغ کسانی که حافظ شناس بودند و از آنها کمک گرفتم تا فصل بندی کتاب را به گونه ای انتخاب کنیم که هر فصل مزین شود به یکی از ابیات اشعار جناب حافظ که به آن فصل همخوانی بیشتری دارد. ۵- وقتی وارد کار شدید،آن را چگونه دیدید؟
اول به سادگی وارد کار شدم اما هر چه جلوتر میرفتم ابعاد پیچیده تری از شخصیت استاد را میدیدم. ابعاد زندگی داشتند که ما از آن خبر نداشتیم و بعد ها تو خاطرات شنیدم و حسرت از دست دادن ایشان پررنگ تر میشد.
۶-از فضای کتاب و حس و حالتان موقع نگارش برایمان بگویید.
نوشتن این کتاب کمک های زیادی به من کرد. من هنوز آثار این کمک ها را در زندگی ام حس میکنم. نوشتن این کتاب باعث شد به طور حرفهای وارد عرصه نویسندگی بشوم. خودم هم به این ژانر خیلی علاقه مند هستم و عموما از بین پیشنهاداتی که به من میشود زندگی شهدا و موضوعات انقلابی را انتخاب میکنم. من حضور شهید را در تمام مراحل زندگیام حس میکنم. انگار استادی هستند که هنوز دارند به من درس میدهند و به همه هم گفتم اگر از این کتاب استقبال خوبی میشود به خاطر خود شهید هست.
۷-کدام یک از شخصیتهای کتاب برایتان جذابیت بیشتری داشت؟
خود شهید، جذاب ترین شخصیت بود و هر چه بیشتر از ایشان میدانستم، بیشتر جذب شخصیتش میشدم. اما از بین دوستان استاد که با آنان صحبت کردم، رفیق قدیم استاد، که دوستان دانشجویی ایشان در دانشگاه امیرکبیر بودند شخصیت خیلی آرام و موقر و بسیار مومنی داشتند که برایم خیلی جذاب بود. جنس ارتباطی که ایشان با استاد داشتند خیلی خاص بود و من مثلش را ندیدم. ایشون در جنوب کشور الان استاد دانشگاه هستند.
۸-این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنید بخوانند؟
نمیتوانم مخاطب خاصی تعیین کنم. چون همه قشرها را دیدم که کتاب را مطالعه کردند و دوست داشتند الحمدلله. اما خب طبق هدفی که خودم داشتم این کتاب را مناسب فضای دانشجویی میدانم. بسیاری برای این کتاب در دانشگاه ها پویش های مطالعاتی برگزار شد که زیباترینش وقتی بود که زمانی که مادر شهید به رحمت خدا رفتند یک پویش برگزار شد برای کمک به افراد کم بضاعت هم اقلام دیگری تهیه کردند و وهم کتاب را روی بستهها گذاشتند و ثوابش را هدیه کردند به روح مادر شهید که این خیلی برایم دلپذیر و شیرین بود.
۹. از شخصیت دکتر شهریاری بیشتر برایمان بگویید.
اولین چیزی که همه در مورد شخصیت استاد میگفتند تواضع خیلی زیاد ایشان در عین دانش و دانایی بسیار بالایی که داشتند بود. بسیار ساده و متواضع بودند و همیشه یک لبخند به روی لب هایشان بودند. اگر کسی ایشان را میدید فکر میکرددیک کارمند ساده هستند و در نگاه اول آنقدر متواضع برخورد میکردند که کسی فکر نمیکرد ایشان مسئولیت بزرگی داشته باشند با آن همه علم و آگاهی. و در عین حال بسیار مقتدر و مهربان بودند. در درس بسیار منضبط و سختگیر و در کمک کردن مالی و ... بسیار دست و دلباز. ارادت خاصی به اهل بیت خصوصا به حضرت زهرا(س) داشتند. همیشه در مراسماتی که برای حضرت میگرفتند ارادت خود را بدون هیچ خجالتی ابراز میکردند. مخصوصا تو فضای دانشجویی که بعضی از اساتید روش دیگری دارند و در این فضاها نبودند. گاهی سر کلاس که میآمدند میدیدیم چند کتاب عربی همراه خودشان آوردند. کلاس که تمام میشد میگفتند امروز کمی بیشتر بمانید میخواهم برایتان کمی از روایتهای اهل سنت و شیعه در مورد اهل بیت بخوانم. از روی کتاب میخواندند و برایمان توضیح میدادند.
۱۰. چطور به شخصیت ایشان نزدیک شدید؟
من دانشجوی ایشان بودم. اولین برخوردی که با ایشان داشتم وقتی بود که برای ثبت نام رفته بودم و ایشان را دیدم و فکر کردم از کارمندان هستند اما بعدا فهمیدم چه مسئولیت بزرگی دارند. در مقدمه کتاب خاطره جالبی هم در برخورد بعدیم با ایشان آوردم. یک روزی که در حیاط دانشگاه ایستاده بودم و حواسم به یکی از پوسترها بود استاد از کنارم رد شدند و متواضعانه سلام کردند. خیلی رفتار ایشان برایم جالب بود. حتی منتظر نماندند که ببینند جوابشان را میدهم یا نه. به خاطر تواضعی که داشتند خود را ملزم میدانستند حتی به دانشجویی که حواسش به او هم نبود سلام کند.
۱۱. بهترین خاطره ای که از نگارش این کتاب دارید را با ما درمیان بگذارید.
آشنا شدن با افراد بزرگواری که به واسطه نگارش این کتاب آن ها را شناختم. اما بهترین خاطره برای من وقتی بود که وسط نگارش کتاب فرزندم به دنیا آمد. اینکه در فضای معنوی نگارش این کتاب فرزندم به دنیا آمد خیلی برایم لذت بخش بود.
۱۲. گویا رهبر انقلاب از کتاب شما نقل قولی کردند، وقتی شنیدید حس و حالتان چه بود؟
بله روزی که این اتفاق افتاد بنده مشهد بودم. مدیر انتشارت شهید کاظمی با من تماس گرفت و از من پرسید خبر را شنیدی؟ من در حالی که به سمت حرم میرفتم گفتم نه چه خبری؟ و وقتی خبر را گفتند خیلی خوشحال شدم. ارادت خاصی به امام رضا(ع) دارم هر جا کارم گیر میکند به ایشان متوسل میشم. خبر را که شنیدم فهمیدم عنایت و نظر امام رضا (ع) بوده که این اتفاق شیرین برایم افتاد. اینکه رهبر این کتاب را خوانده بودند خیلی برایم لذت بخش بود و واقعا انگیزه گرفتم.
۱۳- کتاب دیگری از شما به چاپ رسیده؟
بله اثر دیگری که از بنده به چاپ رسیده یک رمان با موضوع جمعیت است به نام «تیلههای شیشهای» که تقریبا ۴ سال برایش زحمت کشیدم و در انتشارات سروش به چاپ رسیده. رمانی که سه مقطع از زندگی یک دختر نوجوان را حکایت میکند که در خانواده پر جمعیتی است. مشکلات و توفیقات این خانواده را نسبت به خانواده های دهه ۷۰ که بیشتر تک فرزندی هستند نشان میدهد. قضاوتی هم نداریم فقط راوی هستیم. همگی مواردی هم که گفتیم همه مستند هستند. پیشنهاد این کار را دوستان پزشک بنده که در این حوزه فعال هستند دادند.
۱۴-به عنوان یک نو قلم که اثرش چاپ شده چه حرف و توصیهای با نوقلمهای دیگر دارید؟
یک حرف خواهرانه دارم که فرصت مطالعه و خواندن را هیچوقت از دست ندهند. هرچه ریشه محکم تر بشود ثمر بهتری خواهد داشت. یک چیزی که من همیشه داشتم به خاطر تربیت خانواده به خصوص پدرم مطالعه بود. مطالعهای که حالا دارد به دادم میرسد. خصوصا در ژانری که انتخاب کردند مطالعات در آن زمینه را زیاد کنند و به یک دید تحقیقات به مطالعه نگاه کنند نه به عنوان سرگرمی. به عنوان یک کلاس درس به کتاب خواندن نگاه کنند و نوشته هایشان را هم تقویت کنند و خودشان را عادت بدهند به نوشتن. با یادداشت نویسی کوتاه، بلند، طنز، جدی تا میتوانند بنویسند. فقط هم به خواندن و نوشتن بسنده نکنند و در کلاسهای آموزش نویسندگی هم استفاده کنند. سفرنامه بنویسند و به جزئیات پیرامونشان دقت کنند و سعی کنند از زوایای مختلف به اتفاقات پیرامونشان نگاه کنند. همه این ها خلاقیت و قدرت در نوشتن را بالا میبرد.
۱۵. اگر در آخر حرف و نکتهای دارید بفرمایید.
التماس دعا دارم من و تمام دوستانی که دوست داریم برای موضوعاتی که مهم و لازمه اجتماع مون هست برای امید بخشی و اعتلای کشورمون هست را بخواهیم بنویسیم نیاز به دعا داریم تا بتوانیم قلم مان را تقویت کنیم. چون فقط نوشتن مهم نیست. خوب نوشتن است که ارزش کار را بالا میبرد و این جز به دعا و تلاشی که داریم میکنیم میسر نمیشود. من از همه دوستان التماس دعا دارم و امیدوارم هرکسی که در راهی که هست خدا بهش کمک کند و موفق باشد.[۳]پانویس
- ↑ «فاطمه شایان پویا، دانشآموخته رشته مهندسی هستهای». دریافتشده در ۲۴ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «فاطمه شایان پویا». دریافتشده در ۲۴ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «فاطمه شایان پویا: خبر خوب مطالعه کتابم توسط حضرت آقا را عنایت امام رضا(ع) میدانم». ۱۴ فروردین ۱۴۰۱. دریافتشده در ۱۴ خرداد ۱۴۰۳.