فرنگیس (کتاب)

از یاقوت
فرنگیس
خاطرات فرنگیس حیدرپور
اطلاعات کتاب
نویسندهمهناز فتاحی
تاریخ نگارش۱۳۹۴ش
موضوعخاطرات مبارزات دفاع مقدس
سبکداستانی
زبانفارسی
تعداد جلد۱
تعداد صفحات۳۵۶
ترجمه به دیگر زبان‌هااردو، انگلیسی و کردی
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات سوره مهر
نوبت چاپ۲۲
شابک۹۷۸-۶۰۰-۰۳-۰۱۳۶-۱
نسخه الکترونیکیدارد


فرنگیس کتابی نوشته مهناز فتاحی، خاطرات خانم فرنگیس حیدرپور در دوران دفاع مقدس است. این کتاب روایت دلیری‌های خانم فرنگیس حیدرپور، شیرزن خطه‌ی گیلان‌غرب، از روایت‌های خواندنی مقاومت زنان ایرانی در برابر مهاجمان بعثی، در دوران دفاع مقدس است.

فرنگیس حیدرپور اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس به روایت خاطرات زنی شجاع که در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی دشمن را به خاک و خون بکشاند، می‌پردازد. رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تاکید داشتند.

درباره کتاب

کتاب درباره یک خانم کرد گیلان‌غرب است که در روستای گورسفید زندگی می‌کند. در سال ۵۹ که ارتش بعث به خاک ایران حمله می‌کند، مردم این روستا به کوه‌ها پناه می‌برند تا در امان باشند. در این مدت هرگاه از لحاظ تغذیه و آذوقه به مشکل برمی‌خوردند، تعدادی به روستا می‌آمدند و با خود برای دیگران غذا برمی‌داشتند و می‌بردند. فرنگیس نیز در یکی از این روزها به روستایشان برمی‌گردد و قصد بردن غذا برای اعضای خانواده خود داشت که در راه بازگشت به صورت اتفاقی با دو سرباز عراقی مواجه می‌شود. فرنگیس که زنی روستایی و زحمت‌کشیده بود، در دستان خود تبری داشت. او با این تبر یکی از سربازان عراقی را کشت و دیگری را به اسارت گرفت.

کتاب صوتی

کتاب صوتی فرنگیس به روایت خانم افسانه محمدی توسط گروه فرهنگی سماوا تهیه و انتشارات سوره مهر آن را متشر کرده است.[۱]

درباره نویسنده

مهناز فتاحی نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی جنگ ایران و عراق است. وی در رده سنی کودک و نوجوان نیز کتاب می نویسد.

اولین آثار فتاحی در نوجوانی و در مجلات به چاپ رسید. او سپس شروع به نگارش خاطرات خود از زمان جنگ کرد. نخستین داستان وی در رابطه با این جنگ با نام طعم تلخ خرما به چاپ رسید. پس از آن کتاب «اردیبهشت دیگر» را به نگارش درآورد. کتاب «اردیبهشتی دیگر» داستان یکی از نیروهای ژاندارمری بعد از انقلاب به نام عبدالحمید خزایی در زمان بروز درگیری در کردستان پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در مرکز است. سومین کتاب وی نیز با نام فرنگیس به چاپ رسید. فتاحی هدف خود از نگارش این کتاب را بیان کردن سختی‌ها و رنج زنان درگیر جنگ بیان نموده‌است.

تقریظ رهبری بر کتاب

سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تقریظی بر این کتاب نوشت:

بخش ناگفته و با اهمّیّتی از حوادث دوران دفاع را به مناسبت شرح حال این بانوی شجاع و فداکار، در این کتاب می‌توان دید. بانو فرنگیس دلاور با همان روحیّه‌ی استوار و پُرقدرت، و با زبان صادق و صمیمی یک روستایی، و با عواطف و احساسات رقیق و لطیف یک زن، با ما سخن گفته و منطقه‌ی ناشناخته و مهمّی از جغرافیای جنگ تحمیلی را با جزئیّاتش به ما نشان داده است.

ما از روستاهای مرزی در دوران جنگ و مصائب فراوان آنان و آوارگی‌ها و گرسنگی‌ها و خسارتهای مادّی و ویرانی‌ها و داغ عزیزان آنها، هرگز به این وضوح و تفصیلی که در این روایت صادقانه آمده است، خبر نداشتیم؛ و نیز از فداکاری جوانان آنان که در شمار اوّلین شتابندگان به مقابله با دشمن مهاجم بودند. ماجرای قتل و اسارت دشمن به دست این بانوی دلاور هم که خود یک داستان مستقل و استثنائی است که نظیر آن فقط در سوسنگرد، در همان اوان، اتّفاق افتاده بود. بانو فرنگیس را باید بزرگ داشت و از نویسنده‌ی کتاب -خانم فتّاحی- به‌خاطر قلم روان و شیوا و هنر مصاحبه‌گیری و خاطره‌نویسی، باید بسیار تشکّر کرد.» ۹۶/۱۱/۲۱[۲]

جوایز و افتخارات

ترجمه به زبان‌های دیگر

کتاب فرنگیس به زبا‌های اردو، انگلیسی و کردی ترجمه شده است؛ همچنین این کتاب در یک نسخه ویژه نوجوانان به نام «بچه‌های آوه زین» به چاپ رسیده است.

گفتاورد

مهناز فتّاحی نویسنده کتاب فرنگیس در گفتگوی کوتاههی درباره این کتاب توضیح داد:

کتاب فرنگیس، شرح زندگی خانم فرنگیس حیدرپور است، برای شروع می‌خواهید از نحوه آشنایی تان با سوژه کتاب بگویید؟

خانم حیدرپور زن مرز‌نشینی است که در سال ۵۹ موفق می‌شود با تبر یک سرباز بعثی را بکشد و سرباز دیگری را به اسارت دربیاورد. تندیسی از وی به عنوان نماد مقاومت بر بالای پارک شیرین در شهر کرمانشاه نصب شده است. من چند باری آن تندیس را دیده بودم. درباره وی که پرس‌وجو کردم، متوجه شدم چه شخصیت بزرگی دارد، البته تا پیش از نگارش کتاب، تنها چند مصاحبه کوتاه از وی منتشر شده بود. وقتی در سال ۸۹ می‌خواستم برای نوشتن خاطراتش سراغ او بروم، خیلی‌ها به من می‌گفتند که نرو! چون فرنگیس اصلاً حوصله حرف زدن ندارد. وقتی هم به وی گفتم که می‌خواهم کتاب خاطراتت را بنویسم، گفت: «خاصیت این کار چیست؟ کتاب به چه دردی می‌خورد؟» به او حق می‌دادم، چون در جوانی همسرش را از دست داده و به سختی چهار فرزندش را بزرگ کرده بود.

چرا دوست نداشت خاطراتش را بنویسید؟

می گفت کار مهمی نکردم، هر کس هم به جای من بود همان کار را می‌کرد اما به او توضیح دادم که کتاب می‌تواند معرف تاریخ و مردم ما باشد و داستان زنان و مردان قهرمان این کشور را بیان کند. وی وقتی فهمید من هم فرزند جنگ هستم و پدرم نظامی بوده و در نزدیکی محل زندگی آنها خدمت می‌کرده، رضایت داد که درباره زندگی‌اش صحبت کند.

شرح‌نویسی خاطرات کسی که تمایلی به حرف زدن نداشت، سخت نبود؟

وقتی همدل شدیم و فهمید مثل هم هستیم، شروع به صحبت کرد، اما خیلی از خاطراتش را خلاصه می‌گفت، بسیاری از مسائل را نمی‌گفت یا خودسانسوری می‌کرد. حتی می‌گفت اگر از کسی اسم بیاورم، ممکن است آن فرد ناراحت شود. بالاخره خصوصیات فرهنگی منطقه را هم باید در نظر گرفت. برای مثال وقتی قرار بود عکس دسته‌جمعی را که دختر فرنگیس در آن بود در کتاب بیاوریم، نزدیک به دو هفته طول کشید تا داماد فرنگیس اجازه این کار را داد.

معمولاً نوشتن درباره سوژه‌های دفاع مقدس به نویسنده‌ها پیشنهاد می‌شود، درباره شما گویا برعکس بوده؟

بله، کسی به من نگفت درباره فرنگیس بنویسم، خودم این سوژه را دنبال کردم.

به این اشاره کردید که خودتان فرزند جنگ هستید، چه شد که به نوشتن درباره دفاع مقدس پرداختید؟

من فقط نویسنده ادبیات دفاع مقدس نیستم، من راوی دفاع مقدس هستم. پدرم نظامی و خانه‌مان در قصر شیرین بود. ما پیش از آغاز رسمی جنگ تحمیلی با آن روبه‌رو شدیم و پدرم که فرمانده پاسگاه مرزی بود، اوایل شهریور ماه سال ۵۹ در همان پاسگاه زخمی شد. من با جنگ زندگی کرده ام و از همان کودکی درباره آن می‌نوشتم. کلاس اول راهنمایی بودم که اولین نوشته‌هایم درباره جنگ در مجلات آن زمان منتشر شد. به قول نویسنده‌ها موضوع جنگ و آسیب آن بر زندگی کودکان از همان دوره با ذهنم گره خورد. بعد از آن بود که کتاب «طعم تلخ خرما» که برگرفته از کتاب خاطراتم بود را نوشتم.

در میان کتاب‌های مشهور ادبیات دفاع مقدس، کمتر پیش آمده بود که به موضوع کرمانشاه در جنگ پرداخته شود و از این نظر «فرنگیس» یک نمونه موفق است!

در سال‌های اخیر، چند اثر درباره کرمانشاه منتشر شده است ولی زمانی که شروع به نوشتن درباره دفاع مقدس در کرمانشاه کردم، من را به چشم زنی می‌دیدند که مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته و از او حمایتی نمی‌شود اما به کارم اعتماد داشتم و برای نوشتن منتظر حمایت دیگران نبودم. خدا را شکر در این دو سه ساله روند خوبی به راه افتاده است، اما باید توجه داشت که نباید صرفاً به روایت ساده از یک ماجرا بسنده کرد و با چند مصاحبه هول‌هولکی کتاب جمع کرد. نویسنده باید خودش را وقف نوشتن برای دفاع مقدس کند تا موضوعی که در دست دارد به خوبی پرورش پیدا کند، به خصوص در کرمانشاه که خط مقدم جنگ بوده و ابتدا و انتهای جنگ در آنجا رخ داده است. اینجا پر سوژه‌های ناب و مردمانی است که هر کدام قهرمانی بزرگ و دارای خاطرات زیاد هستند. اگر درست عمل می‌شد باید تا امروز صدها کتاب فاخر درباره جنگ در کرمانشاه نوشته می‌شد.

برسیم به موضوع تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «فرنگیس»، چه زمانی متوجه شدید که این کتاب مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفته است؟

۱۲ بهمن سال گذشته، در دیدار نویسندگان با حضرت آقا حضور داشتم. از آقا پرسیدم که روی کتاب من یادداشتی نمی‌نویسید؟ ایشان کتاب را می‌شناختند و گفتند: «فرنگیس همان زنی است که با تبر یک سرباز عراقی را کشته و مجسمه‌اش را ساخته اند» و بعد گفتند: «کتاب را هنوز نخوانده‌ام». من باز اصرار کردم که روی کتاب من هم یادداشت بنویسد، ایشان فرمودند: «اگر کتابی دلم را بلرزاند حتماً درباره آن می‌نویسم» و من هم گفتم امیدوارم این کتاب دل شما را بلرزاند. حدود دو هفته پیش اطلاع دادند که حضرت آقا روی کتاب تقریظی نگاشته‌اند. هفته قبل هم مقام معظم رهبری در جلسه با هنرمندان و نویسندگان، می‌فرمایند: «بگذارید بدانند در آبادان چه گذشت، در خرمشهر چه گذشت، در جنگ‌ها چه گذشت، در روستاهای ما چه گذشت. بر این شرح حالی که برای این خانم کرمانشاهی- فرنگیس- نوشته‌اند، من یک حاشیه‌ای آنجا نوشتم، در آن حاشیه نوشتم، ما واقعاً نمی‌دانستیم در روستاهای منطقه‌ جنگی چه حوادثی اتفاق افتاده.»

خانم فرنگیس که ابتدا دوست نداشت خاطراتش را بنویسید، وقتی این خبر را شنید، واکنشی نداشت؟ هفته پیش با هم صحبت می‌کردیم، از شنیدن خبر تقریظ بسیار خوشحال بود و پس از سال‌ها خنده از ته دل وی را دیدم. به من گفت، اگر می‌دانستم این کتاب چه می‌کند، خیلی خاطرات داشتم که برایت تعریف می‌کردم. به غیر از فرنگیس کتاب‌های دیگری درباره دفاع مقدس دارید؟

حدود ۲۰ کتاب تا امروز نوشته ام. مثل «پناهگاه بی‌پناه» که درباره پناهگاهی است که موشک وارد آن شد و ۳۰۰ نفر شهید شدند. کتاب‌های «باغ مادر بزرگ»، «عروس‌های جنگ»، «چه کسی پلک شما را می‌بندد»، «قلب کوچک سپهر» و... [۳]

پیوند به بیرون

پانویس