فرهاد اصلانی
اطلاعات شخصی | |
---|---|
تاریخ تولد | ۱۳۴۵ (۵۷–۵۸ سال) |
ملیت | ایرانی |
محل تولد | بیجار |
اطلاعات هنری | |
پیشه | بازیگر |
حوزه فعالیت | سینما و تلویزیون |
آثار برجسته | مختارنامه (فیلم) |
زبان آثار | فارسی |
اطلاعات ارتباطی | |
آدرس اینستاگرام | aslooni |
فرهاد اصلانی (زادهٔ ۱۳۴۵ در بیجار) بازیگر ایرانی است. او در سال ۱۳۹۰ برای بازی در فیلمهای «زندگی خصوصی» و «خرس» برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر شد. بازی در نقش ابن زیاد در سریال تاریخی سریال مختارنامه از کارهای برجسته و شاخص وی است.
زندگی و فعالیت تخصصی
فرهاد اصلانی سال ۱۳۴۵ در شهر بیجار متولد شد. او در سال ۱۳۷۰ در دوره دو ساله کارگردانی و بازیگری در زمینه تئاتر از فرهنگسرای نیاوران دانشآموخته شد. بازی در تئاتر را در سال ۱۳۷۵ همزمان با تحصیل و همچنین بازی در نمایشهای رادیویی را از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۲ اولین بار در مجموعه تلویزیونی همسایهها ایفای نقش کرد و سپس حضور در جلوی دوربین را در سال ۱۳۷۳ با فیلم روسری آبی کاری از رخشان بنیاعتماد تجربه کرد.[۱]
وی در سال ۱۳۹۰ در سه فیلم «خرس»، «زندگی خصوصی» و «من مادر هستم» نقشآفرینی کرد و توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برای دو فیلم اول نامبرده شده دریافت کند.[۲]
آثار هنری
اصلانی در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی بازی کرده است که از معروفترین آنها میتوان سفر به چزابه به کارگردانی رسول ملاقلیپور، سیزده ۵۹ به کارگردانی سامان سالور، خرس به کارگردانی خسرو معصومی نام برد. [۳]
وی همچنین در بیش از ۲۰ سریال تلویزیونی بازی کرده است؛ سریال مختارنامه و امام علی به کارگردانی داوود میرباقری، سریال پلیس جوان به کارگردانی سیروس مقدم، سریال همسایهها به کارگردانی محمدحسین لطیفی، سریال کیف انگلیسی به کارگردانی سید ضیاءالدین درّی و سریال آشپزباشی به کارگردانی محمدرضا هنرمند، برخی از آثار شاخص و برجسته اوست.[۴]
جوایز
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد برای بازی در فیلمهای (خرس) و (زندگی خصوصی) - سی امین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۹۰)
- برنده خلاقیت در بازیگری برای مجموعه آثار (عصر یخبندان، دوران عاشقی و کوچه بینام) - هفتمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران (۱۳۹۴)
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در (کوچه بینام) - شانزدهمین دوره جشن دنیای تصویر|جشن حافظ (۱۳۹۵)
- برنده جایزه ویژه ستاد جشنواره چهل چراغ - برای بازی در سریالهای تلویزیونی (۱۳۹۵)
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در (دختر) - سی و هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم مسکو (۲۰۱۶)
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در (دختر) - دهمین دوره باتومی|جشنواره بینالمللی فیلم باتومی (۲۰۱۶)
- برنده طاووس نقرهای بهترین بازیگر مرد برای بازی در (دختر) - چهل و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم هند (۲۰۱۶)
- برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در (دختر) - پانزدهمین دوره جشنواره فیلم داکا (۲۰۱۶)
- برنده جایزه بهترین بازیگر مرد برای بازی در فیلم (دختر) - سیوسومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم مونس (۲۰۱۷)[۵]
- برنده جایزه بهترین بازیگر مرد برای بازی در (دختر) - جوایز پیففا مالزی (۲۰۱۸)
- برندهٔ تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» در بیست و یکمین جشن سینمای ایران (۱۳۹۸)[۶]
گفتاورد
گفتوگو فرهاد اصلانی درباره نقش ابن زیاد در سریال مختارنامه
اصلانی در مصاحبهای با خبرنگار همشهری آنلاین درباره پیشنهاد نقش ابن زیاد ازسوی داوود میرباقری و پذیرش آن گفت:
راستش شرایطی که آقای میرباقری فراهم کردند و اعتمادی که به من کردند مؤثر بود و از این طرف هم من تلاش خودم را واقعا کردم برای درآوردن این نقش. فکر میکنم از خودشان بپرسید هم همین را خواهند گفت. یعنی یک اعتماد متقابل است که فکر میکنم هروقت اتفاق افتاده بین یک بازیگر و کارگردان، قطعا نتیجهی خوبی داده. فرض کنید توی سینمای ایران از همان قدیم اتفاقی که بین آقای کیمیایی و بازیگرش یا بعد از انقلاب بین آقای حاتمیکیا و پرستویی یا آقای مهرجویی و شکیبایی افتاد از این جنس است که یک چیزی بیشتر از آن مسئولیت بازی و نقش است. به نظرم یک جور رفاقت، دوستداشتن همدیگر و ایمان به هم است. البته من خودم را با این بزرگواران مقایسه نمیکنم، میخواهم حسم را بگویم و برای اینکه بیشتر این را باز کنم دلم میخواهد برگردم به گذشتهای که بوده. همیشه در ارتباط با کار آقای میرباقری برای من شرایط خاصی پیش آمده. اولا اینکه من اولین بار، جلوی دوربین ایشان رفتم؛ در سریال امامعلی(ع) و در نقش یزید. آن موقع به واسطهی تجربههای تئاتریای که داشتم معرفی شدم به سریال. گریم، لباس، طراحی صحنه و دیالوگهایی که آقای میرباقری برای من نوشته بودند، همه عالی بود منتها من خیلی مضطرب و ترسیده بودم. جوان و مبتدی بودم جلوی دوربین. گاهی هم فکر میکنم شاید دلیل انتخاب من همین روحیهای بود که بر من حاکم بود. اضطرابی که داشتم و آن ترس انگار به آن رل میخورد. با وجود ترس خودم این همکاری برای من خاطرهی درخشانی شد. بعد چند سال گذشت و تئاتر عشقآباد در تئاتر شهر روی صحنه رفت. من آن موقع کاری داشتم به اسم خاطرات یک خبرنگار با آقای صدرعاملی و پاریس بودم. به محض اینکه برگشتم - مثلا سهشنبه بود- آقای اسکندری که تهیهکنندهی کار بود با من تماس گرفت، پنجشنبه رفتم تئاتر شهر و اصلا نمیدانستم چهکار با من دارند و آنجا دو تا اجرا دیدم؛ یکی پنجشنبه، یکی هم جمعه. روز شنبه هم با خود آقای میرباقری تمرین کردم و یکشنبه رفتم روی صحنه. و باورتان نمیشود روی پلههای تئاتر شهر، سالن اصلی تماشاچی نشسته بود. یک عملیات انتحاری بود روی صحنه رفتن من. همبازیهایم هم یک جوری دلداریام میدادند که «نترس! چیزی نیست!» انگار که دارم میروم اعدام بشوم! یادم هست اجرا که تمام شد بهسرعت رفتم توی اتاق گریم و گریه کردم از شدت فشاری که به من وارد شده بود. البته نسبت به زمانی که سریال امام علی(ع) را کار کردیم بهتر شده بودم ولی آن گروه یک سال بود داشتند با هم تمرین میکردند، در مقایسه با من که دوتا اجرا را قاطی تماشاچیها دیدم بعد هم رفتم روی صحنه. من هیچوقت دیگر رکورد خودم را نزدم!
اگر کس دیگری به جز آقای میرباقری بود چنین کار انتحاریای میکردید؟
اصلانی: نمیدانم واقعا. در هر صورت فکر میکردم باید این کار را بکنم. حتی یادم هست آقای میرباقری گفت ده روز برایت کافی است؟ بچههای دیگر دخالتی کردند گفتند نه بگو زودتر. گفتم آقا یکشنبه میروم روی صحنه. گفت مگر میشود؟ و من رفتم... بههرحال عشقآباد تجربهی عجیبی بود برای من و سخت بود. از آن تئاترهایی هم بود که به خاطر استقبال زیاد شبی دو اجرا داشت که باز این خودش کار را سختتر میکند و خلقوخویی داشت آقای میرباقری، من هم همینطور.
این عملیات انتحاری را هر بار با آقای میرباقری تکرار میکردید؟
بله. خاطرم هست آقای میرباقری گفت یکسره بگیریم؟ بدون کات؟ میتوانی؟ و این بار من بهشوخی بهش گفتم دوربین را روشن کن برو خانه! گفت جدی میگویی؟ اینجوری است؟ گفتم بله. گفت بسیار خب پس بدون کات میگیریم. متن آن خطبه را هنوز دارم و آن را حفظم؛ یکی- دو صفحهی آ- چهار بود با فونت معمولی که یکنفس گفتم و خیلی پاسخ خوبی گرفتم؛ حتی آنهایی که به عنوان هنرور نشسته بودند واکنش داشتند نسبت به این.
کلید اجرای این نقش برای شما چی بود؟ آیا آقای میرباقری دربارهی این، پیشنهاد مشخصی داشتند؟
نکته کلیدیای که واقعا در اجرای این نقش کمکم کرد این بود که من این کاراکتر را نقد نکنم. مدافعش باشم و مثل او فکر کنم. یعنی در واقع به جای اینکه از بیرون و مثل یک ناظر به چیزی نگاه کنی توی آن باشی. خودِ آن باشی. من شروع کردم مثل او فکرکردن و استدلالهای او را باورکردن. این رلها را همیشه با گرهی توی ابرو دیدهایم و اینها بیخودی آدمهای ناراحت و عصبانیای بودهاند. ولی این آدمی است که دارد با این تفکر زندگی میکند و فکر میکند همهچیز درست است. به همین دلیل برای اجرای این نقش من هیچوقت فکر نکردم این آدم بدی است. مخصوصا که خصوصیات بینظیری دارد. فوقالعاده سیاس، قدرتمند، مدیر و باهوش است. بهمحض ورودش به کوفه و برای تسلط بر فضا تمام اپوزیسیونهای موجود را بهسرعت شناسایی و بهشان غلبه میکند. خیلی هم آگاهانه دارد این کار را میکند. اینها همه خوب بود دیگر. حالا ذرهای روحیهی طنز هم ما بهش اضافه کردیم که این را انصافا میشد در متن خود میرباقری هم سراغ کرد.
همین را میخواهیم بدانیم؛ جزئیاتِ اینطوری چقدر کار خودتان و بداهه بود، چقدر توی متن آمده بود؟
اصلانی: عرض کردم دربارهی این اتفاق اگر سهمی برای کسی بخواهیم جدا کنیم صحیح نیست. فکر میکنم نتیجهی اعتماد متقابل بود. آقای میرباقری فوقالعاده سختگیر بود. کاری بود که چهار سال طول میکشید و او در جایگاه کارگردان عمیقا به کار خودش اعتقاد داشت و قاطع بود. ما هیچ کاری را همینطوری و علیالسویه انجام نمیدادیم. هر روزی را که شروع میکردیم به اندازهی کافی دربارهاش فکر شده بود. یعنی حتما اولین جای دوربینهای روز بعد مشخص بود.
گفتید دربارهی این شخصیت سؤالاتی داشتید و برای آنها جواب پیدا کرده بودید. آن سؤالات چی بودند؟
من به آقای میرباقری گفتم ما چه بکنیم برای این کاراکتر؟ گفت: «هیچ کاری نکن. فقط برو بخوان. اصلا فکر این را که چه شکلیخواهی شد و گریمت چیست نکن. برو و به اندازهی کافی با او باش». من هم رفتم کتابخانهی حسینیهی ارشاد و پنج-شش تا کتاب، نسخههای مختلف مختارنامه و تاریخ طبری – جلدهایی که مربوط به وقایع کربلا بود- را گرفتم و شروع کردم به خواندن. حتی نقاشیهای قهوهخانهای را که دربارهی این موضوع بود دیدم و این خواندنها انصافا به من کمک کرد. مهمترین کمکش این بود که میفهمیدم چی میگویم. جملهای که میگفتم حفظشده نبود، از روح و روان من عبور کرده بود و به قول معروف مال خود شده بود. پیشنهاد مشخص آقای میرباقری به ما این بود که کمی بدویتر بازی کنیم و من میفهمیدم منظورش چیست. چون گاهی تصور میشد که این چیزی که میرباقری میگوید شاید باعث اغراق شود ولی به نظر من برای اجرای لحظاتی از نقشها پیشنهادی منطقی بود.
پانویس
- ↑ «زندگینامه فرهاد اصلانی». دریافتشده در ۱۱ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «بیوگرافی فرهاد اصلانی». دریافتشده در ۱۲ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «بیوگرافی فرهاد اصلانی». دریافتشده در ۱۲ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «بیوگرافی فرهاد اصلانی». دریافتشده در ۱۲ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ ««دختر» میرکریمی برنده ۴ جایزه از جشنواره فیلم بلژیک». ۳۰ بهمن ۱۳۹۵. دریافتشده در ۱۱ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «معرفی برترینها در جشن بزرگ سینمای ایران». خبرگزاری مهر. ۸ شهریور ۱۳۹۸.
پیوند به بیرون