پویانمایی «لوپتو» داستان پرفراز و نشیبی دارد و به نظر میرسد که مضامین و پیرنگهای گوناگونی برای آن در نظر گرفته شده است؛ ایده اولیه داستان چگونه شکل گرفت و به چه صورتی به این نقطه رسید که در سینماها شاهد آن هستیم؟
عسگری: در مؤسسه فراسوی ابعاد گروه طرح و ایدهای داریم که در سال ۱۳۹۴ تصمیم بر این گرفتیم که اولین کار سینماییمان را تولید کنیم. بنابراین شروع کردیم به جمع کردن ایدهها و فراخوان زدیم و در نهایت ۵۰ تا ۶۰ ایده بررسی شد. اما ایدههایی که از بیرون بود چندان راضی کننده نبود و خودمان ایده مطرح کردیم. کارمان اینگونه بود که دور هم نشستیم و ایدهها را مطرح کردیم و بعد از آن هر ایدهای که جذاب باشد و دوست داشته باشیم که ادامه آن را بدانیم را انتخاب میکنیم. ایده اولیه «لوپتو» این بود که چه میشود یک پسربچه یک فرشته را ببیند درحالی که باقی نمیتوانند آن را ببینند؟ دیدیم که این ایده پیش رفت و میتواند جلو برود. در نهایت ادامه پیدا کرد تا قصه شکل گرفت.
پس موضوع از اسباب بازی شروع نشد و در ادامه به متن داستان اضافه شد
عسکری: بله، برای طرح اساب بازیها به یک بستر نیاز داشتیم. برای ایجاد این داستان موضوع ناامیدی و شکست در جایی باید اتفاق میافتاد که بعداً اضافه شد. برای بستر داستانی چندتا سوژه داشتیم، اسباب بازی یکی از آنها بود که با کودکان ارتباط خوبی داشت، بحث تولید هم جذاب بود و در فیلمنامه وارد شد. این شد که فیلمنامه شکل گرفت.
این کار برای ۶ سال قبل است که بعد از تأیید ایده به آن رسیدیم. پسری که فرشتهای را میبیند. کم کم جزئیاتی را به آن اضافه کردیم. تازه من و آقای عسگری نشستیم و ۷ ماه فیلمنامه نوشتیم که در آن صحنهها و سکانسها همهچیز مشخص بود.
عسکری: این را باید بگویم که اسکلت داستانی را باید بیرون بیاوریم. به طور کلی میدانیم که قهرمان کیست و اطرافیانش کیست و پایان چیست. این اسکله دو سه ماه زمان برد و ۴ ماه هم شرح صحنهها و دیالوگها و شخصیتهای فنی اضافه شد.
در مورد نگارش فیلمنامه برخی از کارشناسان این ایراد را مطرح میکنند که فیلمنامه نویسی پویانمایی در ایران دارای مشکلات عدیدهای است. به عنوان مثال در صنعت پویانمایی دنیا تمام داستان یکبار به صورت استوری برد پیاده میشود و سپس وارد مراحل بعدی تولید میشود که گویا این مرحله در پویانمایی وجود ندارد. آیا واقعا چنین است؟
امینزاده: مشکل متن و فیلمنامه فقط در پویانمایی نیست و در فیلمهای رئال ما نیز وجود دارد؛ نمود آن تمام فیلمهایی است که امتیازات آن پایین است. ما خیلی تلاش کردیم که داستانی داشته باشیم که افت نکند و در یک ساعت و نیم مدت فیلم حداقال پایان راضی کنندهای داشته باشد. استوری برد و حتی مرحلهای بالاتر از آن یعنی «شوریل» که انیمیت سادهای است که با حرکت دوربین همراه است، فیلم را قبل از مرحله مدلسازی آماده میکند تا آن را ببینیم و نظر بدهیم و برای ایرادات آن تصمیم بگیریم.
این مراحل کاملا رعایت میشود؟
امینزاده: بله، در همین شوریل کلی کار بهتر شد و برای تدوین نهایی آماده شد.
عسگری: حتی فیلمنامه بعد از شوریل نهایی میشود اما به صورت خیلی ساده. مثلا کاراکتر خیلی ساده طراحی شده است. یا جایی سکوت بیشتر است و یا ایراد دیگری وجود دارد که اینها را میتوان اصلاح کرد. یعنی تا زمان شوریل هم مهر پایان را نمیزنیم. اصلاً سختی کار این بود که فیلمنامه بعد از شوریل تمام میشود و انیماتور به سراغ بخشهای ظریفتر میرود. اما ما این را در هیچ کتاب و منبعی ندیدیم بلکه خودمان طی سالها به این رسیدیم که انیمیشن باید اینگونه تولید شود. عملاً تدوین قبل از تولید انجام میشود مانند فیلم رئال نیست که راش داشته باشیم تا از آن خروجی بگیریم.
این انتقال تجربه به شما و گروه صورت نگرفته بود؟
امینزاده: اصلاً یکی از مشکلات پویانمایی ایران همین است، ما اولین گروهها هستیم که تولید میکنیم و عقبهای وجود نداشت.
با کسانی که در خارج از ایران کار میکنند، ارتباط صورت نگرفته بود؟
عسکری: دائما این صنعت در حال تغییر است، البته ما اطلاعاتی را میگیریم اما علوم همگی در دسترس نیست. قاعده خاص دیگری وجود ندارد. از طرفی برخی از تکنیکها و اصول هم در مسترکلاسها و آموزشهای خصوصی ارائه میشود و همه چیز در اختیار همه قرار نمیگیرد.
امینزاده: برخی چیزها را با تجربه یادگرفتیم و با ارتباط و تماشای ویدیوها بدست آوردیم. هر شرکتی یک فورمول خاص و سبک مجزایی دارد، ریزهکاریهایی هست که در شرکتهای مختلف یکسان نیست.
درباره محتوا کمیصحبت کنیم. شما قصهای نوشتید که از یک سوژه مشخصی شروع میشود و سپس به باقی اجزا میرسید. لوپتو چند پیرنگ و محتوا دارد، هم قهرمان دارد، هم تولید ملی و خلاقیت و پشتکار. کدام از آنها برای شما اولویت دارد؟ چه شد که این مضامین وارد فیلم شد؟ آیا دغدغهها و انگیزهها دخیل بود یا جذابیت محوریت داشت؟
عسکری: موضوع ایمان به غیب شاید اولین مضمونی بود که برای ما اهمیت داشت. البته این را باید گفت که وقتی ایدهای را بررسی میکنیم محتوایی فکر نمیکنیم. در درجه اول این جذابیت است که مهم است، اگر ایدهای جذاب نباشد نمیتوان محتوای خوبی را بر آن حمل کرد. ایده گفته میشود و بعد میبینیم که چه چیزی میتواند در بستر داستانی قرار بگیرد. برای ما تولید و ایمان به غیب بود اما ایمان تنها نه بلکه ایمان همراه با پشتکار و تلاش برای ما اهمیت داشت. ایمان و امید تنها کافی نیست. علی در فیلم باید کاری هم انجام دهد در راستای هدفش. یکی از شخصیتهای کار به کشتی علاقه شدید دارد یا بازی گل یا پوچ یا معماری شهر. همه برای ما محتوا بود اما اصلی آن ایمان به غیب بود.
البته حتما هدفی در ابتدای راه وجود داشته است، آن چه بود؟ ساختن انیمیشن دینی یا کاری بومی و ملی؟
امینزاده: اگر بخواهم رک بگویم قبل از همه اینها کاری باید ساخته شود که مخاطب آن را دوست داشته باشد. البته با حفظ همه حریمها که از قاب بیرون نزنیم. بعد از این اگر بتوانیم باید محتوای خوب را در آن سوار کنیم. در واقع ساخت پویانمایی از گروه کرمانی یک طرف قضیه است اما اینکه بتواند محتوایی را شکل بدهد سوی دیگر ماجرا است. برای همین گفتیم ابتدا یک پویانمایی خوب بسازیم و بعد بتوانیم محتوایی را در آن سوار کنیم.
در سفری که رئیس سازمان سینمایی به کرمان داشت، از ظرفیت این شهر برای پویانمایی صحبت کردند. چطور شد که این شهر یکی از شهرهای مهم پویانماییسازی در کشور شد؟
عسکری: فکر میکنم همین الان ۷ استودیو فعال داریم که دلیلش این باشد که نسبت به باقی شهرها کرمان زودتر پویانماییسازی را شروع کرد. استاد ما حمید نخعی در سال ۱۳۸۰ که دبیرستانی بودم ما را با دنیای نرمافزارها و انیمیشنسازی آشنا کرد. زمانی که کامپیوتر چندان در دسترس نبود. در همان موقع مینشستیم دور هم و ایده میدادیم و کاری را تولید میکردیم. آن موقع خیلی پیش پا افتاده بود. برای همین اینکه از نظر زمانی کارها زودتر شروع شد، دلیلی اصلی پیشرفت کرمان باشد. همین الان در باقی شهرها گروههای خوبی هستند که کار میکنند.
پس کار خودجوش گروهی که زودتر از دیگر شهرها شروع شد را علت اصلی قوی بودن کرمان در پویانماییسازی میدانید که به تهران و دیگر شهرها هم وابسته نبوده است.
امینزاده: البته خلوص هم بود (باخنده).
عسکری: اصلاً ابتدای کار ما از مسجد شروع شد. آقای نخعی همان سالهای ابتدایی چند کامپیوتر آورد در کتابخانه مسجد گذاشت و ما میرفتیم و با بچهها بازی میکردیم. همین پایه شکل گیری فراسوی ابعاد شد. متأسفانه خیلی از بچهها مهاجرت میکنند به تهران یا خارج از کشور. البته بچههای گروه ما ثابت هستند اما الان هم تعدادمان کمتر شده است.
پس تقریباً ۲۰ سال از آن دوران میگذرد دوست داریم بدانیم که چرا مهاجرتها صورت میگیرد در حالی که میشود همینجا بود و کارهای خوبی مانند لوپتو و... را هم ساخت.
امینزاده: آقای نخعی یک ساختمان پشت مسجد الرضا اجاره میکنند که کتابخانهای هم که در آن کار میکردیم به همانجا چسبیده بود. هرکسی که میآمد داخل و میگفت میخواهم در پویانمایی کار کنم با روی باز از او استقبال میکرد. او اگر چیزی بلد بود به اشتراک میگذاشت و صددرصد رایگان در اختیار او قرار میداد. در همین حال حتی سعی میکرد که پول تو جیبی برای ما بگذارد تا امیدوار باشیم. همینطور کار ادامه پیدا کرد و تا جایی رسیدیم که ۳۰۰ تا ۳۰۰ نفر در این زمینه کار کردند و ماندند یا رفتند. برخی هم ماندگار شدند دور هم جمع شدند و شرکت ثبت کردند و الان هم تولید میکنند. خلاصه آنکه همهچیز از یک کار خالصانه شروع شد.
اما درباره مهاجرت باید بگویم که به خاطر پول است. حقوق شرکتها به ریال است اما افرادی که به خارج میروند یا در ایران برای آنان کار میکنند به دلار و ارز خارجی حقوق میگیرند. این علت اصلی است و گرنه میتوان همینجا با کمیسختی ایده خودمان را بسازیم نه اینکه پیمانکار خارجیها باشیم.
عسکری: ناراحت کنندهترین بخش این است که با استعدادترین بچهها را از دست میدهیم. یکی از دوستان ما که در «لوپتو» هم کار کرد به خارج مهاجرت کرد. یا همین الان برخی به صورت آزاد برای پروژههای خارج از کشور کار میکنند. فیلمهایی که بچههای دبیرستانی ایرانی میبینند کدام است؟ برای کشور پیشرفتهای مانند ژاپن، اکثر تولیداتش برای خودش است و اگر از صبح تا شب پویانمایی تماشا کنیم، تمام نمیشود.
امینزاده: ژاپن ۵۰ درصد انیمیشنهای دنیا را میسازد. کشوری به پیشرفت میرسد که رسانه و محتوای خودش را خودش تولید کند. اگر از بیرون این را بگیرد پیشرفت نمیکند.
یکی از جذابیتهای لوپتو خود اسباببازیها است. شاید برخی از آنها در کرمان باشد مانند عروسک نخ و پنبهای. از نظر بصری هم یکی از جذابترین بخشها همین اسباببازیها است. آیا طراحان اسباببازی داشتید؟
امینزاده: میخواستیم به شکلی باشند که خلاقانه دیده شوند. ما با امین قرایی که طراح اصلی بود خیلی اتود زدیم. اما خب برای کمبود وقت و بودجه نمیتوانستیم وقت زیادی بگذاریم. بیشتر این شکلهای اسباب بازیها به خاطر جستجوی زیاد ما بود. ۴۰۰ عکس ذخیره کردیم که بدانیم هرکدام چه المان خلاقانهای دارد و آن المان را برای طراحی استفاده میکردیم.
عسکری: اصلاً «لوپتو» به معنای عروسک دستساز است که برای بچهها است. خود من در کودکی همچین عروسکی داشتم که هم اسباب بازی بود و هم سرمهدان که مادربزرگم برایم ساخته بود.
اسباببازیهای این فیلم در مقایسه با فیلمیمانند داستان اسباببازیها از خلاقیت و جذابیت بیشتری برخوردار است، فضای کودکانهتری دارد. نکته مهمیکه برای خلق این اسباببازیها و جذابیت آن دارید چیست؟
امینزاده: کاری که تولید کردیم برای رنج سنی ۶ تا ۹ و ۹ تا ۱۲ سال است. چیزی که برای سن پایینتر مهم است اسباب بازیها است. این را ما در این فیلم استفاده کردیم که کارگاه تولید اسباببازیها است. خلاقیت و عناصر خلاقه به کار میرود. و بچهها از تماشای آن لذت میبرند. این فیلم میتواند برای بچهها جذاب باشد.
عسکری: اساببازیهای لوپتو خلاقیت دارد، مانند عروسکهای کوکی آن. همان اول هم اصرار داشتیم که کوکی باشد.
در واقع به نوعی پرهیز از مدرن و برقی بودن و به گونه ای سنتی و قدمیبودن آن.
عسکری: بله حتی در لوگوی فیلم هم یک کوکی را میبینید که به نشان فیلم متصل است. با همین کوک و ابزارهای ساده تلاش کردیم تا خلاقیت و دستسازی را به نشانه تلاش در فیلم به بچهها نشان بدهیم.
باتوجه به اینکه بحث خلاقیت شد، چقدر فکر میکنید تولیدات ما بتواند در مقابل آثار خارجی با آن گستردگی که دارد، مقاومت کند؟ آیا میتوانند آثار ما فرهنگ و باورهای خودشان را تقویت کنند و در مقابل کارهای خارجی محتوایی را به بچهها بیاموزند که فرهنگ آنها را تقویت کند؟
امینزاده: «لوپتو» یک موج است که باید پشت سر آن کارهای دیگری هم بیاید. از لوازم خواب و نوشتافزار گرفته تا دیگر اقلام جانبی، برای این کار چیزی که لازم است حمایت است. حمایت حتما مادی نیست که چقدر وام بدهیم، نه برای تولید به حمایت در سرمایهگذاری نیاز داریم که مسئولین نسبت به آن میلنگند. بیشتر سرمایهگذاریهای دولتی ما به سمت پرورش چهارپایان و شترمرغ و موارد مشابه آن میرود. این حمایت خیلی مهم را انجام نمیدهند.
عسکری: مسئولین میتوانند با خودشان یک حساب و کتاب کنند که در شهرستان تولید به صرفه است یا در تهران؟ همین کار در شهرستانها چقدر تمام میشود و در تهران چقدر تمام میشود. حتما نیاز نیست که یک کار پرهزینه صورت بگیرد که در تهران انجام شود. میتوان از خوبیهای شهرستانها استفاده کرد.
یکی از همین موارد، پلتفرمها هستند که از راه انیمیشنها درآمد کسب میکنند اما تمام آن را در مسیر فیلمها و سریالهای رئال تکمیل میکنند.
امینزاده: کار ساده را انجام میدهند که آنها را سریع بخواهند به سود برساند اما نمیدانند که جنایت فرهنگی است. اینکه حمایت نمیشود و تولید محتوا هم از کشور ما صورت نمیگیرد و در نهایت فقط پخش کننده کار خارجی هستیم.
عسکری: بد این است که برای کار خارجی که دهها میلیون دلار هزینه میشود پولی نمیدهند و رایگان دانلود میکنند و برگشتی به سمت انیمیشن ندارد.
امینزاده: ممکن است تازه پلتفرم چون خصوصی است کاری نکند چون وظیفه ندارد. اما سازمانهای دولتی باید پای کار بیایند و انیمیشن را یاری کنند.
سؤالی دارم در خصوص تم آسایشگاه بیماران روانی. به نظر شما این مضمون برای بچهها مناسب است؟
عسکری: در جلسات طرح و ایده خود من موضع داشتم نسبت به آسایشگاه روانی همینطور که پیش رفتیم تصمیم گرفتیم که با روند آرام و نرمی با آن مواجه شویم. از جنبه طنز آن خیلی خوب بود. کاپیتان و تیمسار اگر آدمهای عادی بودند جذاب نمیشدند. برای همین طنز انقدر خوب بود که برای ما کار اهمیت داشت.
امینزاده: من موافقم با این موضوع؛ اگر انیمیشنهای روز دنیا را ببینیم از کودک خردسال گرفته تا والدین آن را تماشا میکنند. برای آنکه جنبههای کودکانهاش را بچه کوچک دوست دارد و صحنههایی دارد که نوجوان خوشش بیاید و شاید حرفهایی باشد که بزرگترها دوست داشته باشند. اینگونه خانواده آن را تماشا میکند. حتی در «لوپتو» پدربزرگها هم با شخصیتها ارتباط برقرار میکنند.
البته میتوان از این زوایه هم نگاه کرد که یکبار بد نیست به این بخش از جامعه نگاه کرد که در آن مشکلاتی دارند و تا به حال به آنها پرداخته نشده است. امروز دیگر اسم کرمان که میآید ناخودآگاه نام شهید سلیمانی به ذهن متبادر میشود. آیا در حین ساخت این فیلم ایشان از این کار بازدید کرده بودند یا به موضوع حاج قاسم و ارتباطش با کودکان برای انیمیشن سازی فکر کرده بودید؟
زمانی که سریال «آتو» را ساختیم دو قسمت آن درباره سوریه بود. آن زمان حاج قاسم آن را تماشا کردند و از کار خوششان آمد. بعد از این تهیه کننده کار آقای صادقی به شهید سلیمانی گفت که این کار را از طرف ما به بچههای سوریه بدهید. ایشان مشوق ما و از دور پیگیر گروه و تولیدات ما بودند. برخی از دوستان ایشان به دفتر کار ما میآمدند و از پیگیری ایشان به ما خبر میدادند.
سؤال آخرم به اتفاقات اخیر مربوط میشود. تحلیلگران و کارشناسان میگویند در ناآرامیهای اخیر، بخشی از معترضین نوجوانان بودند که اگر برای آنان تولید محتوا صورت گرفته بود و کار فرهنگی صورت میگرفت، میشد جلوی برخی از اتفاقات را گرفت.
امینزاده: این فیلم برای تقریباً ۷ سال قبل است که در این مدت تجربههای زیادی را کسب کردیم و امید این است که در کارهای بعدی حتماً تجربیات را به کار بگیریم. الان هم در گروه طرح و ایده داستانهایی داریم که قرار است به زودی بسازیم که نظر خودمان این است که کارهای بهتری از «لوپتو» درمیآید. این پویانمایی اثر قابل دفاعی است که نقدهایی به آن وارد است اما کار بعدی بهتر با مخاطب ارتباط میگیرد. خوشحال میشویم که نقدها را به ما بگویند تا چیزهایی که نمیدانیم را اصلاح کنیم. اما مطمئن هستیم که کار بعدی فیلم بسیار بهتری از «لوپتو» خواهدبود. خصوصاً از نظر محتوا پیشرفت کردیم.
اما باید در جواب شما بگویم که بله اگر از سالهای قبل تولید محتوای بهتری شکل میگرفت میشد برخی از اعتراضات نسل نوجوان پیشگیری کرد. وقتی نتوانم با نوجوانم خوب ارتباط بگیرم فرد و تفکر دیگری مغز او را تحت کنترل خواهد گرفت.
عسکری: واقعیت این است که با این تعداد کار کم فرهنگسازی شکل بگیرد. باید خیلی کار کرد. وقتی در شهرستانی که پویانمایی میتواند ساخته شود چرا در دیگر شهرها ساخته نشود. در همه اینها ظرفیت تولید داریم چرا به این سمت نمیروند و از آنها استفاده نمیکنند و به جایی نمیرسانند که خودشان کار تولید کنند و اقتصادشان را تأمین کنند. اگر این اتفاق بیفتد کارهای ما زیاد و جذاب میشود و میتوان از دیگر انتقادات و اعتراضها جلوگیری کرد.[۱۲]
لوپتو (پویانمایی)
سبک | پویانمایی (انیمیشن) |
---|---|
کارگردان | امير عباس عسکری |
تهیهکننده | محمد حسین صادقی احسان کاوه |
موسیقی | پیام آزادی مهرداد اسماعیل پور |
تدوین | مجتبی خیری مهدی سعدی |
صداپیشگان | حسین عرفانی على اکبر منانی سعید شیخ زاده (مدیر دوبلاژ) شوکت حجت جواد پزشکیان على اكبر تورجى حسن کاخی امير حسين اردشيرى شهرداد بانکی امیر حکیمی ابراهیم شفیعی نازنین یاری شایان شامبیاتی |
فیلمبرداری | محمد عباسى مرتضى بيدارى |
انتشار | ۱۴۰۱ |
استودیو | استودیو فراسوی ابعاد |
زمان | ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
فروش | ۲۳٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ تومان (پاییز ۱۴۰۱) |
لوپتو انیمیشنی ایرانی در ژانر کمدی و ماجراجویانه است، انیمیشن سینمایی «لوپتو» به کارگردانی عباس عسکری و تهیهکنندگی محمدحسین صادقی نخستین محصول سینمایی مرکز انیمیشن سوره است که با تکنیک سه بعدی در استودیو فراسوی ابعاد، توسط هنرمندان کرمانی تولید شدهاست.
این انیمیشن توانست جایزه ویژه دبیر در جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و پروانهٔ زرین برای بهترین دستاورد فنی و هنری در بخش بینالملل را بهدست آورد و به دهمین جشنواره یونیورسال کیدز استانبول نیز راه یابد. لوپتو جایزه بهترین فیلم انیمیشن از جشنواره احمدآباد هند را از آن خود کرد.[۱] این فیلم نماینده سینمای ایران در سیزدهمین جشنواره بینالمللی ایتالیا در سال ۱۴۰۲ بود. [۲]
پخش بینالملل این انیمیشن سینمایی بر عهده مرکز بینالملل سازمان سینمایی سوره وابسته به حوزه هنری بوده است.[۳] این انیمشن سینمایی از روز ۲۲ آبان ۱۴۰۲ اکران آنلاین خود را در پلتفرم شاد آغاز کرده است.[۴]
لوپتو در روزهای سخت گیشه در پاییز ۱۴۰۱ با ثبت عدد شگفتآور ۲۳ میلیارد تومان پرفروشترین فیلم سینمای ایران بود، و یک جورهایی یخ شکن روزهای سرد گیشه آن روزهای سینمای ایران بود.
فلسفه اسم
در گویش کرمانی «لوپتو» به اسباب بازیها و عروسکهای دستساز گفته میشود که قدیمها، مادرها برای فرزندان خود درست میکردند. در کل انیمیشن هم ماشینهایی با پلاک ۴۵ میبینیم که تأکیدی بر زیستبوم قصه شهر کرمان است.
بهطور کلی فضا و جغرافیای انیمیشن سرشار از المانهای بومی ایرانی است و این سبب میشود مخاطب در هرکجای دنیا وقتی «لوپتو» را میبیند با تصویر زیبا و رنگارنگی از کشور ایران روبه رو شود.[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰]
خلاصه داستان
پدر علی در کارگاه لوپتو با یاد دادن ساخت اسباب بازی به بیمارانش، آنها را درمان میکند. کارگاه اسباببازیهای خلاقانه لوپتو که بین کودکان ایرانی محبوبیت زیادی دارد با خرابکاری یک ناشناس تعطیل میشود. علی تلاش میکند پدرش را که ناامید شدهاست از این مخمصه نجات دهد.
درباره فیلم
در فیلم انیمیشن لوپتو صحنه مهم و تعیینکنندهای وجود دارد که طراحی و اجرای آن قرار است جهتگیری فیلمساز و محتوای مورد نظری که سازندگان این انیمیشن بلند و پرهزینه را وادار به تولید آن کرده است، نمایان کند: آقای کمالی که یکی از پرفروشترین کارگاههای تولید اسباببازیهای کودکانه را در محل یک آسایشگاه روانی و با کمک تک تک بیماران آنجا راه اندازی کرده است، برای انتخاب محصول بعدی خودش برای عرضه به بازار، پیشنهادهای دو تن از اعضای کارگاه خودش را به همراه پسر کوچکش به قضاوت مینشیند.
یکی از آنها یک اسباب بازی کابوی اسب سوار تولید کرده (به نشانهای از فرهنگ آمریکایی و رویکرد کودکان امروزی به قهرمانهای غربی) که جستوخیز کنان تیرهایی شلیک میکند و به این سو و آنسو میرود. چهره پسر کوچک آقای کمالی که نشانی از بهت و وحشت را با خود به همراه دارد، خبر از اسباب بازی خطرناکی میدهد که برای تولید و ارائه به بازار مناسب به نظر نمیرسد؛ اما نفر بعدی یک قوری ساده طراحی کرده که به ناگهان دو پا در آورده و از این طرف به آن طرف میرود.
چشمان شگفتزده پسر آقای کمالی که با دیدن این اسباب بازی ساده غرق در شادی نشان داده میشود، دقیقا همان چیزی است که سازندگان انیمیشن لوپتو به دنبال آن بودهاند. انتخاب یک قوری متحرک برای تولید انبوه و پس زدن اسباب بازی پر از خشونتی که نمادی از تاثیرگذاری دیگر کشورها بر تخیل کودکان است، همه آن دیدگاهی است که حوزههنری سازمان تبلیغات اسلامی را بعنوان تهیهکننده و سرمایهگذار، برای مشارکت در چنین پروژهای ترغیب کرده است.[۱۱]
معماری و فضای کلی حاکم بر انیمیشن
مسئله ای که بیش از هر چیز در این انیمیشن نمود دارد، معماری و فضای کلی حاکم بر انیمیشن می باشد. در این انیمیشن سعی شده است از نشانه های اسلامی و ایرانی در ساختمان و فضای انیمیشن استفاده شود. این مسئله در کنار نمادهای اسلامی و فضایی که فرشته ها در آن مستقر هستند، القا کننده دیدگاه های اسلامی درانیمیشن می باشند
امید
بحث امید نیز در صحنه های متعددی به نمایش در آمده و مخاطب را از ناامیدی بر حذر میدارد. در صحنه ابتدایی انیمشن هنگامی که آقای کمالی از ازدواج ناامید می شود و غمگین در گوشه ای می نشیند، فرشته به او الهام می کند که امید داشته باشد و او با امید تمام می گوید« هیچی ندارم، کار و شغل و ماشین ندارم ولی دوچرخه که دارم…» داشتن امید و انگیزه امر مهمی می باشد که در صحنه های متعددی بر آن تاکید می شود. بچه های کارگاه حتی بعد از پلمب کردن در کارگاه همچنان با مثبت اندیشی به دنبال استفاده از فرصت ها بودند و اجازه ندادند ناامیدی بر آنها غلبه کند.
توجه به بیماران روانی
یک مسئله مهم دیگر در انیمیشن استفاده و توجه به بیماران روانی می باشد که آقای کمالی به جای استفاده از داروها، با روش و نگاهی خلاقانه و نو؛ با استفاده از کار کردن و تولید اسباب بازی، بیماری آنها را درمان می کند. برعکس این دیدگاه رایج که با یک نگاه پیش زمینه ای و موقت به دنبال دور کردن چنین افرادی از اجتماع و درمان با دارو های مختلف می باشیم، کاری که سارا کمالی به دنبال آن است و قصد درمان با دارو ها را دارد، از اینگونه افراد در جهت مثبت استفاده کنیم که هم برای خودشان بهتر باشد و هم برای اجتماع افراد مفید تری باشند. این مسئله می تواند بیانگر ارزش و اعتباری است که به این قشر از جامعه داریم که قابل تسری به سایر اقشار خاص جامعه نیز می باشد، آنها را به عنوان افرادی که شایسته احترام و توجه می باشند به کودکان خود معرفی می کنیم.
محصولات جانبی پویانمایی لوپتو
داستان فیلم لوپتو با اکرانش تمام نشد. اتفاقاتی مانند رویداد فیلم بازی در سینما فلسطین با حضور هنرمندان و عروسکهای این پویانمایی و البته تعداد زیادی از دانشآموزان تهرانی، تولید کتاب لوپتو، مسابقات مختلفی که با موضوعیت لوپتو در شبکه شاد برای دانشآموزان برگزار شد.
بیش از ۱۷۰ هزار نفر از دانشآموزان و کودکان کشورمان در مسابقه فیلم بازی لوپتو شرکت کردند که ۲۴٫۲۴۰ نفر از آنها به مرحله نهایی این مسابقه راه پیدا کردند. داستان کتاب لوپتو هم شنیدنی بود؛ کتابی که یکی از پرفروشهای نشر مهرک در سال ۱۴۰۱ بود و خودش هم پدیدهای در میان کتابهای کودک و نوجوان شد.
گفتاورد
اگر بخواهیم درباره محتوای «لوپتو» صحبت کنیم، دو کلیدواژه بهصورت ویژه در آن نمود دارد؛ یکی «امید» است و دیگری «کارآفرینی». البته من معتقدم بچهها، ذاتاً عین «امید» هستند و نیازی نیست ما به آنها امیدواری را یاد بدهیم اما فراتر از این نکته، علاقهمندم بدانم زاویه نگاه شما به این دو کلیدواژه در فرآیند تولید این انیمیشن چه بوده است؟
امینزاده: این یک واقعیت است که بشر امروز گرفتار یک ناامیدی فراگیر شده که بخش عمدهای از آن ناشی از فقر و توزیع ناعادلانه ثروت است. در این شرایط که حال همهمان تاحدودی خراب است، نکته شما هم درست است که بچهها به صورت اتوماتیک همواره امیدوار هستند و فقط کافی است هر از گاهی دگمه مربوط به امیدواریشان را لمس کنیم تا امید از وجودشان فوران کند. یک انیمیشن هم شاید بتواند به اندازه یک ساعت، این روحیه را احیا کند.
عسگری: ما در فیلمنامه تعمد داشتیم که آغاز حرکت از کاراکتر «علی» باشد. قهرمان داستان ما که بعد از تعطیلی آسایشگاه و کارگاه، بازهم به ناامیدی دیگران و مشخصاً پدرش توجه نمیکند و خودش عامل حرکت میشود. این همان وجهی است که میتوانیم بگوییم بچهها خودشان نور هستند و میتوانند عامل حرکت شوند. در عین اینکه ما تأکید داشتیم نشان دهیم در کنار امید و ایمان، حتماً باید تلاش هم صورت بگیرد. اگر فرشتهای هست که به ما امید میدهد، باید در کنارش خودمان هم تلاش داشته باشیم.
درباره ایده «کارآفرینی» هم توضیح میدهید.
عسگری: مسئله «کارآفرینی» در ایده اولیه داستان ما نبود. در قالب اولیه به کاراکتر علی و پدرش رسیده بودیم و فرشته هم که جزو ایدههای ابتداییمان بود، فقط نیاز به بستری داشتیم که یک ناامیدی به داستان تزریق شود تا علی در راستای حل آن قدم بردارد.
همینجا یک سوال صریح بپرسم؟ ورود ایده «کارآفرینی» به داستان که ربطی به مشارکت با حوزه هنری و ماجرای نامگذاری سال که نداشته است؟
عسگری: نه واقعاً اینگونه نبود.
صادقی: این ایده متعلق به من بود. اجازه دهید خاطرهای بگویم. همانطور که عباس (عسگری) میگوید، ما داشتیم روی این مسئله فکر میکردیم که اینها باید کارشان چه باشد؟ ایده اولیه داستان ما خیلی تغییر کرده بود تا به نسخه پایانی برسد. ایده اولیه تنها ملاقات یک کودک با فرشته بود اما مدام درباره بستر شکلگیری این ارتباط فکر میکردیم. در فرآیند توسعه خلاقانه داستان، به این نتیجه رسیدیم که پدر علی باید مشغول به کاری باشد که در آن دچار مشکل میشود و علی به کمکش میآید. درباره اینکه چه شغلی داشته باشد، خیلی فکر کردیم. در همین فکرها بودیم که یک روز مادرم خدابیامرز که هنوز در قید حیات بود، از سفر مشهد یک عروسک خیلی معمولی برای دختر من، سوغات آورد.
سال ۹۴ بود. دخترم داشت با این عروسک بازی میکرد که خیلی زود از هم وارفت و به چند تکه تقسیم شد! دخترم زد زیر گریه که چرا عروسکم اینقدر زود خراب شد. همین که مشغول بودم تا قطعات آن عروسک را دوباره سر هم کنم، با خودم گفتم چرا اینقدر باید یک عروسک، بیکیفیت باشد؟ همان لحظه بود که این ایده به ذهنم رسید که کار پدر علی، باید همین باشد؛ تولید اسباببازی باکیفیت. این ایده زمانی به ذهنم رسید که هنوز بحث مشارکت با حوزه اساساً مطرح هم نشده بود. ما کار را تا مرحله انیمیت پیش برده بودیم که همکاریمان با حوزه هنری جدی شد و به همین دلیل در داستان و محتوا هیچ دخل و تصرفی نداشتند.
هفت سال پیش که این ایده در ذهن شما شکل گرفت و تولید این انیمیشن کلید خورد، احتمالاً هیچکدام شما، در خواب هم نمیدید که حاصل کارتان قرار است در شرایطی مشابه آنچه امروز در جامعه شاهدش هستیم، اکران شود. وضعیت ملتهبی که بیتردید اصلیترین قربانیانش کودکان هستند. «لوپتو» یی که آن زمان در ذهن داشتید، حالا در این شرایط به دست مخاطب شما رسیده است. فکر میکنید این انیمیشن، برای بچهای که دارد شرایط ملتهب این روزها را درک میکند، چه حرفی دارد؟ فکر میکنید «لوپتو» میتواند دردی را از بچههایی که در این شرایط روحشان زخم برداشته است، التیام ببخشد؟
عسگری: اگر بخواهم رک صحبت کنم، یک فیلم شاید بتواند، یک ساعت، یک هفته و در بهترین حالت، یک ماه ذهن یک بچه را از پیرامونش پرت کند و به او این مسئله را یادآوری کند که تو همواره باید امیدوار باقی بمانی. متأسفانه حجم تولیدی که ما برای مصرف کودک ایرانی در این سالها داشتهایم، بسیار کم بوده است. در یک دهه گذشته به اندازه ۱۱۰ انیمیشن سینمایی هم برای عرضه نداشتهایم و با این تعداد از تولیدات بعید میدانم بتوانیم شاهد اتفاق بلندمدتی باشیم.
این به معنای آن نیست که هر آنچه در غرب و شرق ساخته میشود، برای ما خوب نیست، اتفاقاً خیلی از آنها خوب است، اما قطعاً متناسب با فرهنگ ما نیست. این ما هستیم که باید متناسب با فرهنگ خود تولید داشته باشیم.
امینزاده: من خودم خیلی اهل تماشای انیمه نبودم و خوشم هم نمیآمد. در مقطعی از یک استاد مشاوره گرفتیم و شاید حدود ۳۰ جلسه هم با او کلاس داشتیم. او ما را به سمت تماشای انیمهها سوق داد. در همه این انیمهها میدیدیم که کاراکتر اصلی، مدام در حال تلاش است.
صادقی: این ویژگی ژاپنیهاست که برای به دست آوردن هر چیزی، تلاش میکنند. آنها نفت ندارند و هر چه دارند تا را با تلاش به دست آوردهاند. این بخشی از فرهنگ آنها شده است.
امینزاده: اینکه آقای عسگری میگوید، نکته بسیار درستی است. ما با یک انیمیشن، نهایت میتوانیم یک ساعت بچه را به سمت خود جذب کنیم در حالی که باید بتوانیم بچه را بعد از فیلم خود، به یک محصول دیگر بسپاریم. حتی طراح بیلبوردهای خیابانی هم میتواند جزیی از این زنجیره باشد. باید مدام این شادی و امید را به کودک تزریق کنیم تا برای ثانیهای هم دچار ناامیدی نشود. ما به اندازه خودمان این کار را کردیم و امید داریم، بعدیها هم نقش خودشان را ایفا کنند.
صادقی: البته عمق تأثیرگذاری هم مهم است. ممکن است هسته محتوایی یک انیمیشن تا آخر عمر با یک بچه باقی بماند و یک اثر دیگر شاید فقط در لحظه تماشا برای مخاطب سرگرمکننده باشد. هر دو نوع اینها وجود دارد. خودم از گذشته به یاد دارم که مثلاً یک شخصیت از یک رمان، حس سخاوتمندی را به ما منتقل میکرد و این حس تا مدتها با ما باقی میماند. هر چه این تأثیرگذاری عمیقتر باشد، قطعاً مهم است. یعنی در کنار آن تعدد تولیدات، به این مسئله عمق تأثیرگذاری هم باید توجه داشته باشیم. اما دوست دارم درباره نکتهای که شما گفتید هم صحبت کنم؛ اینکه میگویید در خواب هم نمیدیدم که شرایط اینگونه باشد، بله، قطعاً همینطور است.
سالهایی که مشغول تولید «لوپتو» بودیم، برای شخص من سختترین سالها عمرم بود. من پدرم را در کودکی از دست دادم و در همین دوران تولید «لوپتو» و به دلیل کرونا، مادرم را هم از دست دادم. طبیعتاً من هم دیگر آن آدم هفت سال پیش نیستم اما همچنان دوست دارم، امید، حس خوب و نشاطی که زمانی در دلم داشتم را به بچهها منتقل کنم. همانطور که به درستی اشاره کردید، این ما هستیم که شادی را از بچهها میگیریم.
همین روزهایی که فیلم را اکران کردهایم، خیلی تحت فشاریم. ما سختیهای بسیاری کشیدیم تا این فیلم به سرانجام برسد اما واقعاً نمیخواهیم درباره این سختیها صحبت کنیم، تمام تلاشمان را کردیم که حس خوبی را به بچهها منتقل کنیم و حاصلش شد «لوپتو». این فشارها هم برایمان مهم نیست، ما همچنان به تلاشمان ادامه میدهیم. کودکی ما هم مدیون همان فیلمهایی است که در دهه ۶۰ برای ما تولید میشد. من کودک بودم که در کرمان یک بار به سینما رفتم و «گربه آوازهخوان» را روی پرده دیدم که خاطرهاش تا همین امروز برایم مانده است.
اتفاقاً از منظری شرایط روحی برخی بچههای امروز که متأثر از شرایط ملتهب جامعه هستند، چیزی شبیه احوالات شما در دهه ۶۰ است. آنچه در آن شرایط به بچههای دهه ۶۰ خیلی کمک میکرد، همین تولیدات کودک و نوجوان در سینما بود؛ از «گربه آوازهخوان» گرفته تا «شهر موشها» و «گلنار». اتفاقاً میخواستم بدانم فیلمی مثل «لوپتو» چقدر چنین رسالتی را برای خود در مواجهه با کودکان امروز قائل است؟
صادقی: عبور از شرایط ملتهب امروز، خیلی بیشتر متوجه بزرگترهاست تا بچهها. اینجا نقش والدین و بزرگسالان جامعه خیلی پررنگ میشود. ما همین امروز داریم تصورات بچهها درباره آینده را شکل میدهیم. چه حواسمان باشد، چه نباشد، داریم این تصویر را در ذهن بچهها شکل میدهیم. بچه در ذات خود، امید دارد، این ما هستیم که نباید کاری کنیم که این امید را از بچهها بگیریم. فقط کافی است مانع بچهها نشویم. آنها خودشان معدن انرژی و امید هستند. آنها معنی «ناامیدی» را نمیدانند. این ما هستیم که گاهی آنها را ناامید میکنیم. «لوپتو» میتواند این حال خوب را برای کودک بهوجود بیاورد اما نهایتاً برای همان یکی دو ساعت، مهم تداوم این حس با کمک بزرگترهاست. آیا حواسمان هست وقتی داریم درباره مسائل روز و التهابات جاری در جامعه صحبت میکنیم، چه حسی را به بچهها منتقل میکنیم؟ چرا باید جلوی بچهها از ترسها و هراسهایی که داریم، صحبت کنیم؟
اشاره گذرایی به برخی فشارها و هجمهها به دلیل اکران «لوپتو» در این شرایط داشتید. کمی بیشتر درباره این موضوع صحبت میکنید؛ استدلال معترضان به اکران فیلم در این شرایط، چیست و چه بازخوردهایی در این زمینه داشتهاید؟
عسگری: من که به شخصه خیلی درگیر مسائل اکران نیستم و به دلیل عدم شهرت، خیلی هم طبیعتاً بازخورد خاصی در این زمینه شاهد نبودم. یعنی کسی آنچنان من را نمیشناسد که بخواهد تحت فشارم قرار دهد. با این وجود، اگر با معترضی در زمینه اکران «لوپتو» مواجه شوم، کاملاً مدافع اکران فیلم در این شرایط هستم و از این تصمیم دفاع میکنم. فارغ از اینکه من چه نگاه و رویکرد سیاسیای دارم، مخاطب این فیلم بچهها هستند و این فیلم ساخته شده تا حال بچهها خوب شود. چرا نباید در این شرایط اکران شود؟
صادقی: واقعیت این است که من سعی کردم فشارها را به بچههای گروه منتقل نکنم. فشارها در فضای پخش، واقعاً ناراحتکننده است. با این همه تلاش فیلمی را به سرانجام رساندهایم و در این شرایط ملتهب اکران کردهایم اما عدهای انگار آنقدر ذهنشان مریض است که با هر پدیده «حال خوب کن» مخالف هستند! طرف آمده برای من در فضای مجازی فحش نوشته است و میگوید شما میخواهید مردم را به سینما بکشانید تا یک سینما رکس دیگر بسازید! آخر این چه سناریویی است که در ذهن مریض برخی شکل گرفته است؟ برخی دیگر فشار میآورند که اساساً شما چرا میخواهید در این شرایط حال جامعه را خوب کنید؟ این چه سوالی است؟
این فشارها را صرفاً در فضای مجازی تجربه میکنید یا بهعنوان یک تهیهکننده در بدنه فعالان سینما هم نشانههای آن را دیدهاید؟
صادقی: ما بهعنوان انیمیشنساز خیلی با بدنه فعالان سینما در ارتباط نیستیم اما میدانیم فشارهایی از این سمت هم وجود دارد. بالاخره برخی از عوامل تولید انیمیشن ما، از فعالان حرفهای سینما هستند که دامنه فعالیتشان محدود به انیمیشن نیست و آنها هم تحت فشار هستند! به همین دلیل هم تقریباً از حضور در تمام مراسمهای مرتبط با اکران فیلم، در رفتهاند! حتی حاضر به حضور در افتتاحیه فیلم هم نشدند و ما میدانیم که همه این رفتارها، دلیل دارد.
برخی افراد در تیم ما بودند که شاید در برخی مسائل با آنها همنظر هم نبودیم اما بالاخره رفیق بودیم و همکاری میکردیم، امروز اما نشانههای این فشار از بیرون، کاملاً واضح است. اینکه برخی تلاش کردند اتفاقات بسیار تلخی مانند درگذشت کیان پیرفلک را به اکران فیلم ما گره بزنند و در توئیتی که علیه ما میزدند، نام این کودک را هشتگ میکردند تا به ما فشار بیاورند، بسیار برای من آزاردهنده است. با این همه اما عزم ما برای ادامه این مسیر جزم است و هر چه پیشتر میرویم در مسیری که انتخاب کردهایم جدیتر میشویم.
[۱۳]
پانویس
- ↑ ««لوپتو» برنده جایزه بهترین انیمیشن جشنواره هند شد». ۸ دی ۱۴۰۱. دریافتشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «انیمیشن «لوپتو» نماینده سینمای ایران در جشنواره بینالمللی ایتالیا». ۲۷ آبان ۱۴۰۲. دریافتشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ ««لوپتو» بهترین انیمیشن جشنواره هند شد». ۱۰ دی ۱۴۰۱. دریافتشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «انیمیشن سینمایی «لوپتو» راهی ایتالیا شد». خبرگزاری مهر. ۲۴ آبان ۱۴۰۲. دریافتشده در ۲۳ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ خبرگزاری ایسنا (۱۱ آبان ۱۴۰۱). ««لوپتو» آمد». خبرگزاری ایسنا.
- ↑ خبرگزاری ایسنا (۱۴ دی ۱۴۰۱). ««لوپتو» چقدر فروخت؟». خبرگزاری ایسنا.
- ↑ خبرگزاری ایسنا (۱۷ آبان ۱۴۰۱). «زنگ «لوپتو» با یک وعده انیمیشنی برای بچهها به صدا درآمد». خبرگزاری ایسنا.
- ↑ خبرآنلاین (۱۱ بهمن ۱۴۰۱). ««لوپتو» در باغ کتاب رایگان اکران میشود». خبرآنلاین.
- ↑ خبرآنلاین (۲۸ شهریور ۱۴۰۱). «««لوپتو» رقیب «پسر دلفینی» میشود؟». خبرآنلاین.
- ↑ خبرگزاری تسنیم (۱۰ آذر ۱۴۰۱). «عوامل تولید "لوپتو": ساخت انیمیشن را ۲۰ سال قبل از مسجد شروع کردیم + فیلم». خبرگزاری تسنیم.
- ↑ «یادداشتی درباره فیلم انیمیشن لوپتو به کارگردانی عباس عسگری». دریافتشده در ۲۳ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «عوامل تولید "لوپتو": ساخت انیمیشن را ۲۰ سال قبل از مسجد شروع کردیم». خبرگزاری تسنیم. ۱۰ آذر ۱۴۰۱. دریافتشده در ۲۱ شهریور ۱۴۰۳.
- ↑ «اتهامات عجیب مجازی علیه «لوپتو»». خبرگزاری مهر. ۱۹ آذر ۱۴۰۱. دریافتشده در ۹ شهریور ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون
- لوپتو در سلام سینما