مجتبی نامخواه
مجتبی نامخواه نویسنده، پژوهشگر و دبیر جشنواره علوم انسانی عمار است.
تحصیلات و فعالیتها
وی فارغالتحصیل دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم(ع) است. نامخواه که در حال حاضر به تحصیل در مقطع خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم مشغول است، ضمن پژوهش و تدریس در زمینه اندیشههای امام خمینی(ره)، مقالات و یادداشتهای متعددی در زمینه موضوعات و مسائل انقلاب اسلامی به نگارش درآورده است. نامخواه همچنین به عنوان داور در جشنواره عمار حضور دارد.[۱]
آثار
کتاب
- تولد یک جنبشواره: تحلیل اجتماعی بر جشنواره مردمی فیلم عمار از وی در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات یار منتشر شد.
مقالات و پژوهشها
ردیف | عنوان | منبع |
۱ | میزگرد | حوزه دوره جدید بهار ۱۳۹۸ شماره ۶ ۸۴ – ۱۰۵ |
۲ | نظریه انقلاب امام خمینی (ره) | اندیشه سیاسی در اسلام پاییز ۱۳۹۴ شماره ۵ |
۳ | جایگاه نظریه فرهنگی امام در فهم انقلاب اسلامی | مجله مطالعات انقلاب اسلامی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۴۲ |
۴ | تغییر اجتماعی در تجربه و اندیشه امام موسی صدر | معرفت فرهنگی اجتماعی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۷) |
۵ | «فرهنگ و سیاستگذاری در انقلاب اسلامی با تأکید بر تجربه سالهای اولیهٔ پس از پیروزی انقلاب اسلامی» | منتشر شده در کتاب مقالات برگزیده «مؤتمر استراتیجیات الثقافة الإسلامیّة فی عالم الیوم»؛ بیروت، ۲۰۱۵ |
۶ | «نظریه انقلاب امام خمینی (ره)» | انتشار در مجله پژوهشی اندیشه سیاسی در اسلام شماره ۵، ۱۳۹۴ |
۷ | درآمدی بر نظریهٔ فرهنگی امام خمینی (ره) | انتشار در چکیده مقالات نشست «دانش اجتماعی مسلمین؛ ظرفیتها و چالشها» ۱۳۹۲ |
۸ | فرهنگ و سیاستگذاری در سالهای اولیه پس از انقلاب: درآمدی بر مطالعه نهادهای انقلاب اسلامی | ؟ |
۹ | «درآمدی بر نظریه فرهنگی امام خمینی (ره) و دلالتهای آن در فهم انقلاب اسلامی» | فصلنامه پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی |
۱۰ | «تحلیل امام خمینی از چیستی انقلاب اسلامی و دلالتهای آن در سیاستگذاری عمومی» | مجله پژوهشی سیاست متعالیه، 2(7)، ۵۹–۸۰. ۱۳۹۳ |
۱۱ | مقاله «تغییرات اجتماعی از دیدگاه امام خمینی» | انتشار در کتاب تغییرات اجتماعی از دیدگاه متفکرین مسلمان، انتشارات جامعهالمصطفی (ص) |
۱۲ | پرسش از نسبت «علوم اجتماعی اسلامی» و «انقلاباسلامی» | مجله علوم انسانی اسلامی صدرا زمستان ۱۳۹۴ - شماره ۱۶ (۶ صفحه - از ۱۴۲ تا ۱۴۷) |
۱۳ | بازخوانی میراث حکمت عملی؛ درآمد | مجله علوم انسانی اسلامی صدرا بهار ۱۳۹۶ - شماره ۲۱ (۲ صفحه- از ۱۰۴ تا ۱۰۵) |
۱۴ | درآمدی بر جایگاهشناسی فقه اجتماعی با تأکید بر دلالتهای روششناختی آن | مجله علوم انسانی اسلامی صدرا پاییز ۱۳۹۶ - شماره ۲۳ (۱۱ صفحه - از ۲۲۵ تا ۲۳۵) |
۱۵ | علم اجتماعی چه نیازی به رسانه دارد؟ | مجله علوم انسانی اسلامی صدرا پاییز ۱۳۹۶ - شماره ۲۳ (۳صفحه - از ۳۴ تا ۳۶) |
۱۶ | درآمد؛ پیشرفت به مثابه یک پرسش | مجله علوم انسانی اسلامی صدرا پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۶ و ۲۷ (۲ صفحه - از ۲۰۴ تا ۲۰۵) |
جوایز و افتخارات
- مقاله «فرهنگ و سیاستگذاری در سالهای اولیه پس از انقلاب: درآمدی بر مطالعه نهادهای انقلاب اسلامی»، مقاله برگزیده نخستین همایش دین و نظریه فرهنگی، شورای حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، آذر ۱۳۹۴
گفتاورد
گفتوگوی درباره جشنواره علوم انسانی عمّار
مجتبی نامخواه درباره ماهیت جشنواره علوم انسانی عمّار گفت:
جشنواره علوم انسانی عمار یک همایش نیست و جشنواره است؛ بنابراین شرط این نیست که اثر برای اولین بار در اینجا دریافت شود و جای دیگر منتشر نشده باشد. قرار گرفتن در چارچوب کلی جشنواره اهمیت دارد. ما آثاری را که در چارچوب باشد قبول میکنیم در قالب مقاله و یادداشت علمی و آرایههای شفاهی قابل پذیرش خواهد بود.
در کنار اینها در بخشهای جانبی هم امکان دریافت آثار را داریم و متن اصلی کار مقاله و یادداشت است. ارتباط نظری و مشاهده دانش اجتماعی که بیش از پیش به مردم دقت دارد و توضیح آن در جزوهای آمده و از طریق سایت جشنواره هم قابل دسترسی است. نامخواه دربارهٔ تجربه سال گذشته گفت: سال گذشته اولین دوره جشنواره برگزار شد. اولین تلاش برای برقراری ارتباط بین اهالی اندیشه و علوم اجتماعی و دوم اهالی هنر و سوم اهالی رسانه بود و بیش از هزار ساعت بین این سه میز محتوا تبادل شد.
از سیصد اثر بالغ بر ۶۰ اثر در بخشهای مختلف داوری و بیش از هشت اثر برگزیده شدند. علاوه بر جایزههایی در بخشهای مختلف جایزهای تحت عنوان جایزه رسانه و هنر هم وجود داشت. داورانی که کارگردان یا شاعر و برنامه ساز هستند از منظر عمومی آثار برگزیده را مطالعه میکنند و اثری را به عنوان برگزیده و دو اثر دیگر را در ردههای بعد قرار میدهند. البته بیش از اینکه جوایز مادی مطرح باشد جوایز معنوی مطرح است و جوایز بیشتر امکان مواجهه صاحبان آثار را با مخاطب پیش میآورد و سال گذشته هم اینها آمدند در برنامههای تلویزیونی و آثارشان را مطرح کردند. [۲]
جشنواره علوم انسانی عمار که از امشب دور دوم فعالیتهایش را آغاز میکند یکی از رویدادهای مستقل و تازه هویت یافته از دل جشنواره مردمی عمار است. جشنواره علوم انسانی عمار محصول تأمل ۱۲ ساله و گفت و گوی اهالی رسانه در جلسات داوری و پیرامونی جشنواره مردمی عمار بوده و تلاش شده است تا در جشنواره علوم انسانی این گفت و گوها را تداوم ببخشد.
جشنواره علوم انسانی عمار یک جنبشواره است که تلاش میکند چشماندازی را برای پژوهشگران حوزه انقلاب رقم بزند. بخش قابل توجهی از دانش اجتماعی جامعه ما خارج از فضای آکآدمی و از دل تعاملات عمومی رشد گرفته است و یک حوزه اختصاصی پویا میتواند این روند را بهبود ببخشد و جشنواره علوم انسانی عمار تلاش دارد تا یک نظم جدید نسبت به مسائل اجتماعی رقم بزند.
به عنوان نماینده کوچکی از دانش اجتماعی فکر میکنیم که به دانش اجتماعی بیشتری در میدان نیاز داریم.[۳]
گفتوگوی درباره دو قطبی اجتماعی
حجت الاسلام نامخواه در مصاحبه با نسیم آنلاین به تشریح دیدگاه خود در رابطه با دوقطبی اجتماعی پرداخته است؛ او معتقد است زمینه دوقطبی اجتماعی، تاثیری است که اختصاص یا توزیع ثروت در شکل دادن به فرهنگ دارد و صرفاً یک برساخت رسانهای نیست:
اگر بخواهم صورتمسئلهای از بحث بگویم، بعد از اغتشاشات ۱۴۰۱ به نظر میرسد ما با بحران نظم و انسجام اجتماعی مواجه شدهایم. یعنی دیگر گفتار انسجامبخشی دیگر نداریم که بتوانیم روی آن بایستیم و همهی مردم حول آن جمع شوند؛ مثل مثلاً بازی ایران و آمریکا که ایران باخت و بخشی از ملت خوشحالی کردند؛ بخش قابل توجهی از مردم و نه الزاماً زیاد. سؤال اساسی این است که ما باید چه کنیم که بتوانیم دوباره نظم و انسجام اجتماعی را برقرار کنیم؟ البته ممکن است شما اساساً صورتمسئله را قبول نداشته باشید. در این حالت سؤال این است که آیا شما به صورت کلی مسئله دوقطبی را قبول دارید در ایران و به نظرتان این موضوع یک مسئله بحرانی واقعی است که باید آن را حل کنیم یا نه؟
- به نظرم غیر قابل انکار است که ما با سطح بالایی از قطبیدگی اجتماعی مواجهیم؛ یعنی از یک مسابقه فوتبال تا مرگ تا بیماری، دارو، سیاست خارجه، دولت افغانستان و چیزهای از این قبیل؛ تا مذهب، آیینهای مذهبی تا محل شستن دیگها؛ همه چیز برای ما دوقطبی ایجاد میکند. اگر ده- پانزده سال پیش به ما میگفتند که چنین موضوعاتی، چنین دوقطبیهای حادّی در جامعه ایجاد میکند، شاید هیچ وقت باورمان نمیشد. بخشی از قطبیشدن و قطبیدگی طبیعی است. مثلاً میتواند به خاطر گسترش رسانههای اجتماعی باشد. ظهور سوژه آنلاین- شهروند و کنشگرانِ شهروند-روزنامه نگار و اقتضائات دیگری که مربوط به این قبیل مسئلههاست. ولی این بخشی از مسئله است که باید برای آن فکری کرد.
همه کسانی که به جامعه ایران و سرنوشت آن فکر میکنند باید به این مسئله فکر کنند و برای حل آن در تلاش باشند. ولی واقعیت این است که این دوقطبی یا از وجهی دیگر سیاستزده شدن همهچیز، به یک معنا خودش محصول سیاستزدایی، افول نهادهای جمعی و گسترش فردیت است. نباید فراموش بکنیم که ما با یک میدان سیاسی و صحنه سیاسی مواجهیم که در آن همهچیز معنای سیاسی پیدا میکند. واقعیت این است که میدان سیاست، وضعیت اجتماعی، گروههای اجتماعی و طبقات اجتماعی را نمایندگی نمیکند. ما در میدان سیاست سطحی از مسئلهها، نشانهها، معانی، کنشگران، تشکلها و عناصر نظم سیاسی را داریم که هیچ عقبه، ما به ازا و معنای اجتماعیای ندارند. به همین خاطر انبوهی از دوگانهها را ایجاد میکنند ولی دوگانهها نوعاً برساختهای رسانهای هستند، دعواهای رسانهای و سیاسیاند که هیچ و به تأکید هیچ اهمیت اجتماعیای ندارند. در واقع همه ابعاد جامعه سیاستزده شده است به این خاطر که سیاست، اجتماعی تفسیر نمیشود.
- ما به شکلی فراگیر با تضعیف خطمشیها، نهادها و فرآیندهایی مواجهیم که حداقلی از رفاه عمومی را تأمین میکنند. ما با ناکارآمدی فرایندهایی مواجهیم که توزیع ثروت را تضمین میکنند؛ با شکست تلاشها برای گسترش شفافیت مواجهیم و با روندی معکوس در خصوص گسترش ناشفافیت؛ اینها مسیرهای منتهی به عقبماندگی در عدالت اجتماعی است. با افزایش نابرابری و عقبماندگی در عدالت، به طور طبیعی همبستگی هم کاهش پیدا میکند. یعنی عدالت است که به ما همبستگی میدهد و به تعبیر دینیاش «تنسیق قلوب» میدهد. به عنوان نمونه افزایش تورم به معنای پولدارتر شدن کسانی است که درآمد یا ثروت غیرریالی دارند و به معنای بدبختتر شدن کسانی که درآمدشان ریالی است. با تورم نابرابری تشدید میشود و در جامعهای که انبوهی از این مصادیق نابرابری وجود دارد، تعداد قابل توجهی از آحاد جامعه احساس بازنده بودن میکنند.
- داخل پرانتز بگویم، بعداً به این برمیگردیم؛ افزایش استفاده از گفتارهایی که سعی میکند جنبههای مثلاً نمادین به مسئله همبستگی بدهد، مثلاً شعار «ایرانی نمیبازه» یا «باخت نمیده»، در شرایطی که عموم جامعه احساس باخت میکنند، حتماً کمکی به ترمیم همبستگی نمیکند. مثلاً فقط بیست درصد جامعه در۱۰ سال اخیر از طبقه متوسط به طبقه فقیر سقوط کردهاند. بیست درصد کل جامعه! وحشتناک است! او کسی است که سابقه زندگی در وضع بهتری را داشته و به خاطر همین رؤیایش گذشتهاش است و در وضعیت امروز خود همواره حسرت میخورد. او دنبال مقصرهای وضعیت خودش میگردد و به همین دلیل است که همبستگی از بین میرود.
یعنی در واقع بحث دوقطبی را بحث اقتصادی میدانید. درست است؟
- اقتصادی نه، اجتماعی.
- اتفاقا گفتم که دوقطبی فرهنگی را جدی میدانم ولی میخواهم بگویم این قطبیدگیها زمینههایی اجتماعی دارد؛ زمینهای از اختصاص یا توزیع ثروت در شکلدادن به فرهنگ و مسئلههای عمومی مؤثر است. فقط برساخت رسانهای و اینها نیست. ببینید من میگویم ما جامعهای داریم که مطابق با پیمایش ارزشها و نگرشها مثلاً حدوداً چهارده- پانزده درصد از آن تعلق خاطر نسبت به اصولگرا یا اصلاحطلب دارند و ۸۵ درصد از آن مجبورند که در انتخاباتها بالاخره به یکی از اینها رأی بدهند ولی نمایندهای اصیل ندارند. از سر مجبوری بالاخره رأی میدهند یا اصلاً نمیدهند. من میخواهم بگویم اغلب این دوگانهها و این قطبیدگی که اهمیت دارد در آن ۱۵ درصد است. حالا میخواهید به آن بگویید فرهنگی یا اجتماعی یا هرچیز دیگری، من میخواهم بگویم اصلاً معنای اجتماعی ندارد این دوقطبیها. حالت مستقل ندارد، وابسته است به آن نابرابری. نابرابری است که نظم انسجامبخش را از بین برده است.
یعنی ترجمه حرف شما این است که اگر وضع عدالت در جامعهمان بهبود پیدا کند و نابرابری کمتر شود، انسجام اجتماعی بیشتر میشود؟
- این حرف من نیست. به طور طبیعی و واقعی اینطوری است!
این حرف به یک معنای دیگر میشود کماهمیت بودن بحثهایی مانند حجاب که حداقل در سطح رسانهای دوقطبی درست کرده است و اهمیت یافتن آن بحثهای اجتماعی به این معنا که باید نسبت به بحثهای فرهنگی بیتوجه باشیم و روی بحثهایی مثل نابرابری تمرکز کنیم، چون اگر نابرابری حل شود، آن هم درست میشود.
- نه، بنده که گفتم اهمیت دارد، حتماً هم دارد ولی میخواهم بگویم فراموش نکنیم چه اتفاقی افتاده است. اگر ده سال پیش میگفتیم ده سال دیگر حول مسائل خیلی عادی دوقطبی داریم همه تعجب میکردند. بگذارید یک مثال بزنم. در حملۀ امریکا به عراق، مرحوم محتشمیپور موضعش این بود که باید با صدام علیه امریکا همپیمان شویم، چرا آنجا دوقطبی ایجاد نشد اما در موضوع خروج امریکا از افغانستان چنین دوقطبیای درست شد؟ در هر موضوع دیگری تقریباً این دوقطبی را دارید میبینید. من نمیخواهم بگویم اینها اهمیت ندارد و نباید به اینها بپردازیم، ولی چیزی در جایی خراب شده و این دعواها بازتاب آن ویرانی است.
تقریر شما از مسئله این است که این بحثها روبنایی است و نشاندهندۀ تضاد اجتماعی عمیق در لایۀ زیربنایی جامعه. درست است؟ میخواهم بگویم که نتیجه طبیعی این حرف این است که بالاخره ما در عرصه سیاستگذاری اجتماعی به بحثهای روبنایی کمتر بپردازیم.
- نه، یک نکته بگویم. نابرابری فقط نابرابری اقتصادی نیست، بلکه در حوزههای مختلف خودش را نشان داده از جمله همین عدم نمایندگی جامعه در عرصه سیاسی که بهطور طبیعی در سیاستهای فرهنگی و اجتماعی هم تأثیر گذاشته است. ما میبینیم که این روزها این سؤال مطرح است که آیا جامعه از سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی فاصله گرفته است؟ بهنظرم مسئله یا شروع از آن طرف است. یعنی این سیاستهای فرهنگی است که از جامعه فاصله گرفته و فاصلهگرفتن جامعه از سیاستهای فرهنگی بازتاب آن است. مثلاً ما در مجلس بالغ بر ۵۰ نفر نماینده داریم که زیر بیست هزار رأی آوردهاند! با هشت هزار رأی، با زیر ۲ درصد از آرای واجدین شرایط، فرد یا افرادی بهعنوان نماینده مردم انتخاب شدهاند. بعد تازه این بخشی از ماجراست. بخش دیگر این است که ما انبوهی از نهادها را داریم که کار تقنین را انجام میدهند؛ نهادهایی که روی دست همدیگر هستند. از آن طرف قانون اساسی را داریم که تقنین را فقط به مجلس میدهد. اینجا چه اتفاقی میافتد؟ اراده معطوف به فضیلت از طریق امر عمومی تبدیل به سیاست فرهنگی نمیشود و جامعه نسبت به سیاستهای فرهنگی احساس تحمیل میکند.
- وقتی از موضع استعلا با جامعه تعامل میشود؛ بهطور طبیعی جامعه پس میزند و همه این اتفاقهایی که میبینیم و میدانیم رخ میدهد. این زمینهاش چیست؟ زمینهاش عقبهای از نابرابری است به معنای عام. نمیخواهم بگویم فقط اقتصادی است. نابرابری اقتصادی و نابرابری سیاسی، سیاستی، فرهنگی و اجتماعی همه درهم تنیده است. یعنی مسئله نوعاً اینطور تقریر میشود که عدهای در جامعه با مسئله حجاب مخالفند، با دین مخالفند. در صورتی که تعداد قابل توجهی از مردم صرفاً با سیاستی که در حوزه حجاب هست مخالفند؛ ولی خیلی راحت این تفاوتها نادیده گرفته میشوند. این به نفع سیاستگذاران برنیامده از جامعه است که مخالفت با سیاستهایشان را مخالفت با دین تفسیر کنند و با این کار موقعیت خود را در ساختار سیاستگذاری بسط بدهند. ساختاری که اگر خیلی خسته بشود میگوید آقا اگر میشود شما دیگر در ستاد امر به معروف نباش؛ شما برو کنار! پس هزینههایی که ایجاد کرده چه میشود؟ خیلی ناراحت بشود مثلاً میگوید آقا تو دیگر مثلاً این خطبه را نخوان. کسی نمیپرسد این گفتارها چه هزینهای درست کرده؟ میگوید گشت ارشاد دیگر از فردا نباشد، تا دیروز که بود چی؟ اگر درست است پس همین الآن هم باشد، اگر اشتباه بود پس آن هزینهای که ایجاد کرد چه میشود؟ آن هزینه به خاطر دین ایجاد شده است؟ نه هزینهای است که از مسیر غیراجتماعی و غیر مدنی و استعلاییِ سیاستگذاری آمده! ما جامعهای داریم که نمایندگی نمیشود در حوزه سیاسی و سیاستی، این جامعه نمیتواند خواست خودش را در عرصه سیاسی و سیاستی پیش ببرد و چیزی بر آن تحمیل میشود و در برابر تحمیلها طغیان میکند، این روشن نیست؟
- فضیلت باید عمومی باشد تا بتواند مبنای سعادت باشد. اسلام باید جمهوری باشد که بتواند محقق شود وگرنه در کتاب است فقط. از ابتدای حکمت اسلامی، از فارابی این بحث مطرح شده که اگر چه فضیلت برای سیاست مهم است اما این فضیلت نیست که غایت سیاست است. این فضیلت مشترک و عمومی است که غایت سیاست است. وقتی شما نمیتوانید این عمومیت را تأمین بکنید، فضیلت را تحمیل میکنید. بعد جامعه در مقابل دو رذیلت قرار میگیرد: یکی عدم فضیلت است و دیگری رذیلتِ تحمیلِ فضیلت؛ آنگاه به هر دو واکنش نشان میدهد.
- فرمودید جامعه نمایندگی نمیشود در عرصه سیاسی و سیاستی. یک موضعی که درباره این ماجرا وجود دارد این است که خب به لحاظ سیاستی مثلاً مقداری فضا بازتر بشود، مثلاً در عرصه خاص سیاسی شورای نگهبان بهنحو دیگری عمل بکند تا دایره وسیعتری از کاندیداها در انتخابات حضور داشته باشند یا در صحنه فرهنگی مثلاً صداوسیما برنامههایی را تولید کند که مخاطب بیشتری از اقشار متنوعتری داشته باشد. موضع دیگری وجود دارد که میگوید که نه، اتفاقاً ما باید گفتار انقلابی خودمان و گفتار فضیلتمند خودمان را سعی کنیم هژمونیک کنیم. البته نه با تحمیل و زدن بر سر مردم، ولی میگوید که ما به خواستههای طبقه متوسط و فرهنگ به زعم ما غلط میدان ندهیم در عرصه سیاستی و سعی کنیم گفتار خودمان را مسلط کنیم. سؤالم این است که بین این دو موضع آیا شما موضع سومی را اتخاذ میکنید یا یکی از این دو را قبول دارید؟
- ببینید بهنظرم مسئله اساسی ما این است که ما میخواهیم این بحران نانمایندگی و نابرابری را دور بزنیم. در این حالت دوتا مسیر برای فرار کردن از مسئله وجود دارد که همین دو موضعی است که شما گفتید. اینکه ما بیاییم یک فانتزی مشترک ایجاد بکنیم. یعنی یک جامعه نابرابر داشته باشیم که آرزو و رؤیا و امید مشترک داشته باشد؛ یا یک ناسیونالیسم خیلی فانتزی و انتزاعی ایجاد بکنیم که طبقات فاصله گرفته از نظام و حامیان نظام حول مفهوم ایران دور هم جمع شوند! یا گمان میکنند راهحل این است که بیاییم یکسری آیینهای دینی تعریف بکنیم که هر چند به معنای آن اصلی رخداد ارجاع ندهد، اما خاصیت جمعکنندگی داشته باشد. مثلاً اگر در مورد نیمه شعبان است یا در مورد محرم است یا در مورد غدیر است، کاری به مضامین اصلی و غایت عدالتخواهانه و انتقادی اینها نداشته باشیم، فقط جشن بگیریم و شادی را گسترش بدهیم. یعنی چون نمیتوانیم آن انسجام اصلی را ایجاد کنیم؛ نمیتوانیم از طریق عدالت تنسیق قلوب ایجاد کنیم، از طریق برابری به برادری برسیم، بیاییم دور بزنیم و راههای بدیلی ایجاد بکنیم. در صورتی که ما نمیتوانیم وقتی در تهران در انتخابات ۱۸ درصد مشارکت وجود دارد، بیاییم این شکاف را با جشن ترمیم کنیم. یک جشنی بگیریم و بگوییم سی- چهل درصد مردم شهر شرکت کردند. یا مثلاً همان ایده ایران، چون هم جنبه متجددانه دارد و هم جنبه اصولگرایانه، این بیاید برای ما نظم و همبستگی ایجاد بکند.
- یا مثلاً میگویند ما باید به اثرسنجی سیاستهای فرهنگیمان فکر کنیم. سیاستهای فرهنگیمان باید در جامعه اثر داشته باشند. میدانید یعنی چی؟ یعنی جامعه هست که حق انتخاب اغلب مدیران فرهنگی، سیاستهای فرهنگی، نهادهای فرهنگی را ندارد؛ گزینش مدیران فرهنگی مرتب از خارج از اراده جامعه است ولی بعد از جلوس این مدیران و بسط این نهادها و اتخاذ این سیاستها، حالا میخواهیم به دنبال اثرسگذاری بر جامعه برویم. یعنی انتظار داشته باشیم از جامعه برنیایند ولی بر جامعه اثر بگذارند. یعنی فرآیند مردمیسازی از اینجا که من نشستهام به بعد، شروع شود. این که من از کجا آمدهام، مهم نیست. من از محافل امنیتی آمدهام؟ از مناسبات سیاسی و روابط ژنتیکی و آریستوکراسیک برخاستهام؟ مهم نیست. مهم این است که حالا که آمدهام میگویم از اینجا به بعد باید مردمیسازی بشود! خیلی هم اعتقاد دارم که امر فرهنگی و حکمرانی باید مردمی بشود ولی چگونه؟ به فرموده من!
- میخواهم بگویم مسئله اصلی ما این است. اگر این نابرابری و این نانمایندگی مسئله است، نمیتونیم آن را دور بزنیم. ممکن است شما جشن بگیری و از آن استقبال شود. بالاخره جامعهای که مرغ صدتومانی میخورد جشن ده کیلومتری هم میخواهد و میآید، مخالفتی ندارد با این کار تو. ولی این آیا به این معناست که به فرایندِ از اینجا به قبل، به مدیر و نهاد و سیاست و شیوه و سلیقهای که اراده کرده این جشن را برگزار کند هم اعتراضی ندارد و این روند را هم تأیید کرده است؟
- یک نکته ای را اضافه بکنم انصافاً. من اگر تهران بودم حتماً میرفتم جشن غدیر، قم هم که بودم میرفتم و الآن هم حتماً نهی نمیکنم ولی مقصودم روشن است.[۴]
پانویس
- ↑ «مسئول کارگروه مطالعات اجتماعی». دریافتشده در ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳.
- ↑ جشنواره علوم انسانی عمار یک همایش نیست.، خبرگزاری مهر، تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۴۰۱
- ↑ جشنواره علوم انسانی «عمار» فرصت بهکارگیری تئوریهای بومی بود، خبرگزاری ایرنا، تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۴۰۱
- ↑ ریشه اصلی دوقطبی اجتماعی است سایت خبری نسیم آنلاین، تاریخ انتشار: ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
پیوند به بیرون