مجید یراق‌بافان

از یاقوت
مجید یراق‌بافان
اطلاعات شخصی
ملیتایرانی
زبان مادریفارسی
تحصیلاتکارشناسی ارشد رشته مدیریت فرهنگی
دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی
اطلاعات هنری
عنوان هنریمجری
زمینه فعالیتبرنامه‌های معارفی
حوزه فعالیتتلویزیون
آثاربرنامه این شب‌ها
برنامه تا نیایش
برنامه نشان ارادت
کتاب‌ها«رسانه و مدیریت فرهنگی جامعه»


مجید یراق‌بافان مجری برنامه‌های مذهبی و معارفی در تلویزیون ایران است.

تحصیلات و آثار هنری

مجید یراق‌بافان بیشتر به‌عنوان مجری برنامه‌های مذهبی تلویزیون شناخته می‌شود اما او تحصیل‌کرده رشته مدیریت فرهنگی در مقطع کارشناسی ارشد و همچنین دارای دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی است.

کتاب

کتاب «رسانه و مدیریت فرهنگی جامعه» نوشته مجید یراق‌بافان به‌تازگی توسط نشر رصد علم منتشر و راهی بازار نشر شده است. یراق‌بافان در این کتاب، دست به گردآوری دیدگاه‌های حوزه‌های ارتباطات، مدیریت و جامعه‌شناسی کرده و محور اتصال این موضوعات هم مطالعه فرهنگی بوده است. اضلاع مثلت مذکور به عقیده یراق‌بافان پیوندی ناگسستنی دارند.[۱]

فعالیت تلویزیونی

مجید یراق‌بافان مجری‌گری برنامه‌های زیر را بر عهده داشته است:

گفتاورد

مجید یراق‌بافان در گفتگو با خبرگزاری مهر دربارهٔ فعالیت خود تشریح کرد:

برای شروع بگویید چطور وارد عرصه مجری گری برنامه‌های قرآنی شدید؟

من همکاریم را با تلویزیون از سال ۶۸ اما به صورت پاره وقت شروع کردم. با برنامه ای که تنها برنامه قرآنی تلویزیون در آن زمان بود و دوشنبه‌ها نیم ساعت پخش می‌شد. استاد عباس سلیمی اجرا می‌کرد. یک مسابقه تلویزیونی در شبکه دو بود. تهیه‌کننده اش هم مدرسی بود. من در آن برنامه به عنوان شرکت کننده رفته بودم ولی استاد سلیمی به من گفتند در بخش هماهنگی شرکت کنندگان کمک کن. این اولین ورود من به تلویزیون بود. آن موقع خیلی جوان بودم. بعد کاری را برای گروه مناسبت‌های ویژه شبکه دو انجام دادم. به عنوان بازیگر و دستیار تهیه‌کننده یک مجموعه نمایشی به نام «روزهای به یادماندنی» برای هفته دفاع مقدس. نقش دوم بازیگری داشتم و دستیار تهیه‌کننده هم بودم. رضا صبور تهیه‌کننده بود و عی بابایی کارگردان. تا اینکه سال ۷۲ به واسطه فعالیت‌های قرآنی ونگارش دو کتاب در این زمینه، به داوری مسابقات قرآنی دانش آموزان استان تهران مشغول بودم که داود نجفی - تهیه‌کننده تلویزیون- برای تهیهٔ گزارش به محل برگزاری مسابقات آمدند و به من گفتتند شما گزارشگری و مصاحبه با دانش آموزان را انجام بده. آن موقع گروه مناسبت‌های ویژه از گروه معارف جدا بود. شبکه ۳ هم تازه تأسیس شده بود. تمام امور تولید و برنامه سازی شبکه‌های ۱ و ۳ یکی بود. به من گفتند بیا تست گزارشگری بده. «چشمه‌های نور» اولین برنامه روزانه و روتین قرآنی تلویزیون بود. از شبکه ۳ پخش و در شبکه ۱ تکرار می‌شد. گزارشگری را از برنامه چشمه‌های نور شروع کردم. یک سال گزارشگری کردم. مجری این برنامه هم برادر عزیزم سید کاظم احمدزاده بود. اولین برنامه ای بود که آقا سید کاظم در تلویزیون اجرا می‌کرد. بعد گفتند می‌خواهیم جابه‌جا کنیم و من مجری این برنامه شدم. آخرسال ۷۲ بود.

می‌خواهم بپرسم این شغل، که یک کار ارزشی و دینی است چه تفاوتی روی زندگی و منش و رفتار شما گذاشته است؟ یعنی تأثیر قرآن بر زندگی و روابط و مناسبات شما با نزدیکان و اطرافیان شما چه بوده است؟

در عین حال که افتخار می‌کنم مجری برنامه‌های قرآنی هستم اما جهت استحضار شما عرض می‌کنم در این ۲۱ سال هر کاری که کردم به جز دو سه موردش، همه اش در حوزه دین بوده است. ولی تماماً قرآنی نبوده و معارفی و مناسبتی نیز بوده است؛ زیرا همزمان با اجرا، تهیه کنندگی و کارگردانی هم می‌کنم. گفتگو محور، ترکیبی، مسابقه و … اما همگی در حوزه معارفی و قرآنی بوده است. در جواب شما باید عرض کنم: بالاخره هر کسی با هر موضوعی که سبک زندگی یا کارش را تعریف می‌کند آثار وضعی آن در زندگی فرد ایجاد و ظاهر می‌شود. برای مثال از آن موقع که کارم در حوزه معارف جدی شد نه اینکه سفرهای تفریحی و سیاحتی منافاتی با برنامه‌های قرآنی من داشته باشند اما خودم ترجیح دادم اگر فرصتی هست بیشتر در سفرهای تحقیقاتی قرآنی استفاده کنم. به عنوان نمونه دو دفعه که به ترکیه رفتم با نگاه بررسی و تحلیل فرهنگ و اندیشه دینی ترکیه به آنجا سفر کردم. یا بیروت که رفتم هم همین‌طور بود. یادم هست به مناطق ۱۹۴۸ که رفتم برای بررسی فضای انقلابی و دینی مردم لبنان و فلسطین و همچنین به تصویر کشیدن آداب و رسوم مردم آن دیار در ماه مبارک رمضان بود. از این نوع سفرها، محل‌ها و مقصد سفرهای آدم گرفته تا نوع پوشش، آرایش و پر کردن اوقات فراغت، همه اینها برایم از برکت قرآن و اهل بیت (ع) متأثر بوده و هست؛ یعنی اگر وقت خالی پیدا می‌کنیم خانواده ام ترجیح می‌دهند به زیارت یا روضه برویم. بعضی‌ها فکر می‌کنند حضور مداوم در این فضاها انسان را دچار غم زدگی می‌کند در حالی که کاملاً برداشت اشتباهی است. در روضه حالمان خوبتر می‌شود. سرحال می‌شویم. واقعاً آن بهجت و شادمانی و سبُک شدن و به قول امروزی‌ها انرژی مثبتی که بعد از زیارت و روضه به ما داده می‌شود، هیچ جای دیگری این پیدا نمی‌شود.

در جامعه برخوردهای مردم با شما چگونه است؟

وقتی مردم جاهای مختلف به ما می‌رسند خیلی التماس دعا می‌گویند. این برخورد مردم مسئولیت ما را بسیار سنگین تر می‌کند. بعضی وقت‌ها کسانی که خیلی مضطر به ما مراجعه می‌کنند می گویند تو را خدا دعا کن، به اهل بیت (ع) عرض می‌کنم: اینها به من نگفتند دعا کن، از شماها خواستند. چون ما نوکر شما هستیم و نوکر را به ارباب می‌شناسند. پس طوری مدد کنید که خیر برایشان مقدر شود. هر چه که هست مال دستگاه سیدالشهداست. می‌گویند فلانی به آن دستگاه وصل است. برای همین می‌آیند سراغ ما وگرنه ما که چیزی نیستیم و هیچ چیز از خودمان نداریم. حالا بقیه ممکن است یک چیزهایی داشته باشند بگویند این بخش اش مال خودم است. نوش جانشان. ولی من هیچ چیزی از خودم ندارم؛ مثلاً آن تفقدی که اخیراً رهبر معظم و معزز انقلاب از این بنده ناقابل کردند (بماند که از باب نظرکریمانه و بزرگوارنه ایشان بود و نه شایستگی من حقیر) به غیر از اینکه علتش نام حضرت زهرا (س) بود که در آن جلسه بردم، هیچ چیز دیگری نبود. تا گفتم: «اهل دل چون نامه انشاء می‌کنند/ ابتدا با نام زهرا می‌کنند»، حضرت آقا یک بهجت و سرور و شعفی در چشمان مبارکشان مشخص شد که کاملاً محسوس بود. می‌خواهم بگویم هیچ چیزش مال ما نیست. همه اش مال اهل بیت است. رفتار مردم در جامعه با ما همه اش عزت و احترام است. همان عزت و احترامی که به ابی عبدالله می‌گذارند. به خاطر ایشان و مادر بزرگوارشان، به ما هم که نوکر هستیم احترام می‌گذارند. نمی‌خواهم بگویم اشتباهی تابلو این دستگاه شدم. چون اگر بگویم اشتباهی، بی‌معرفتی کرده‌ام اما یقین دارم به لطف و صدقه سر ایشان تابلوی این دستگاه شدیم. وقتی می‌روم یک برنامه ای در بهشت زهرا اجرا کنم پدر شهیدی می‌آید مرا بغل می‌کند و می‌گوید بگذار دستت را ببوسم، من هم بغلش می‌کنم و متوجه می‌شوم پدر سه شهید است. می‌گویم همه زندگی ام مال شماست من باید پای شما را ببوسم. می‌گوید بخاطر اینکه از اولی که آمدی تلویزیون همینطوری بودی. با همین پوشش و آرایش. عوض نشدی. من به خاطر همین چیزها بهت احترام می‌گذارم و دوستت دارم.

شما می‌گویید که هم کار اجرا می‌کنید و هم تهیه کنندگی و کارگردانی، با توجه به این امر مباحث و برنامه‌های دینی و قرآنی در رسانه‌ها چه آسیب‌هایی دارند؟ در پرداخت رسانه ای به این موضوعات کجا ضعف داریم؟ رسانه به معنای جامع و گستردهٔ آن، نه فقط تلویزیون. اینها را از منظر تجربه خودتان یک آسیب‌شناسی بکنید. کارهایی را که کردید بگوید؟

حوزه دین و اندیشه یک حوزه سهل و ممتنع است. من کل رسانه را به معنای عامش می‌گویم. موضوع دین واندیشه و قرآن و اهل بیت موضوعی است که سیبل هدفش قلب و روح و روان مخاطب است. روح و روان و قلب و فطرتی که خدایی است.

«فطرة الله آلتی فطر الناس علیها». ما برای کسب توفیق و اثرگذاری بر مخاطب در این حوزه صدها قدم از سیاست، ورزشی، اقتصاد جلوتر هستیم؛ زیرا خلقت مخاطب ما الهی است. در عین حال که این مسئله یک نقطه موفقیت و یک فرصت است اما اگر درست از آن استفاده نکنیم، خودش یک تهدید می‌شود. بدین صورت که اگر به اعتقادات و باورهایی که مردم با آن رشد کرده‌اند خدشه وارد کنیم یعنی اگر مطلب ناب دینی به مخاطبانمان ارائه نکنیم، قطعاً آنها خیلی زود متوجه می‌شوند. زود متوجه می‌شوند این را که فطرت و قلبشان دارد جراحت می‌بیند. آن وقت سریع موضع می‌گیرند؛ زیرا فطرت و روح و دانسته‌هایشان با دین آشنا است.

به همین دلیل، هم این کار، کار راحتی است و هم کار سختی. موفقیت‌هایی که در رسانه‌ها داشتیم به این دلیل است که ما در بستری به نام جامعه و انقلاب اسلامی این امکان به لحاظ کمّی برایمان فراهم بوده که از دین زیاد حرف بزنیم و البته زده‌ایم. چه در تلویزیون چه رسانه‌های دیگر؛ اما از این فرصت مهیا به صورت کامل استفاده نکرده‌ایم. گاهی به دلیل و بهانهٔ روح آمادهٔ مخاطب از تکنیک برتر برخوردار نشده‌ایم برای اینکه حرفمان را به مردم بزنیم. گفتیم مردم که دین پذیرند بنابراین بگذارید در ساده‌ترین قالب بریزیم و به مردم بدهیم. دم دست‌ترین نوع کار را در رسانه‌های مختلف انتخاب کرده‌ایم. البته نه همیشه. موارد کمی هم بوده است که تکنیک حرفه ای رسانه ای را برای بیان حرف‌های دینی به خدمت گرفته‌ایم. اما کم بوده است. خیلی کم.

معتقدم مقداری که جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و حاکمیت اسلامی در ایران عزیز اسلامی برای حوزه دین سرمایه‌گذاری کرده خیلی بیشتر از حوزه فوتبال و ورزش است. تنها برای اینکه کارهایمان وسیع، اما کم عمق بوده دیده نمی‌شود. عمق کارهایمان کم است و وسعتش زیاد. این هم حُسن است هم عیب. این مسئله یکی از عیب‌های ماست. چون گفتید آسیب‌شناسی کن، می‌گویم. عیب دیگر مان این است که بر اساس علایق و سلایق خودمان کار کرده‌ایم. غالباً ارباب رسانه‌ها به جا و برای مخاطبشان تصمیم می‌گیرند و پیام ها_ به معنی کلی و جامع رسانه ایش_ را براساس فکر و میل خودشان تولید می‌کنند. به پیامگیر و مخاطب توجه کامل و دقیق نمی‌کنند. مثالی که همیشه می‌زنم این است. یک کاری را طراحی می‌کنیم به مردم می‌گوییم پشت سرش سکه و مکه می‌دهیم که مردم بیایند از آن استقبال کنند؛ درحالیکه اگر ۱۰ درصد از این سکه‌ها و مکه‌ها را خرج پژوهش و نظر سنجی و نیاز سنجی جامعه قبل از طراحی و ایده پردازی و اجرا بکنیم، مردم خودشان دنبال ما می‌آیند. البته اصلاً مخالف با جایزه و هدیه نیستم اما می‌گویم برای جذب مخاطب بیشتر راه درستی نیست. پس عیب دیگری که در حوزه برنامه سازی و پیام رسانی دینی به‌طور اعم آن در جامعه رسانه ای مان هست این است که نیاز سنجی از مردم نمی‌کنیم، یک طرفه حرکت می‌کنیم. می‌گوییم الان من تصمیم می‌گیرم و تشخیص می‌دهم که نیاز جامعه مان در حوزه دینی و مذهبی این است. خودم تصمیم می‌گیرم. خودم برنامه سازی و تولید برنامه و محتوا می‌کنم و بعد می‌گویم این‌ها را مخاطبان «باید» ببینند، مردم هم می‌گویند ما این را نمی‌خواهیم و نمی‌بینیم.

مقایسه ای کردید برنامه‌های دینی را با برنامه‌های غیر دینی. برنامه‌های ورزشی ما مثل ۹۰ برند شدند اما برنامه‌های معارفی برند نداریم. چرا؟

البته من با لفظ برنامه‌های غیر دینی مخالفم. همه برنامه‌های رسانه ملی دینی است. چون رسانهٔ ما دینی است. چون منصوب حاکمیت دینی است. اما در پاسخ به سؤال شما عرض می‌کنم که: امیدوارم به مردم جسارت نشود. متأسفانه معدهٔ روح و روان مردم ما پیتزا خور شده است مثل معدهٔ جسم مان. همه هم در آن مقصریم. این همه، همه داخلی نیست فقط و صرفاً. نقش طرف خارجی بسیار پر رنگ تر است؛ یعنی آن کسانی که از زمان پیامبر اعظم (ص) جزو دشمنان اسلام بودند آدمهای بدون عقل و اندیشه ای نبودند. آنها بسیار دقیق برنامه‌ریزی و نقشه ریزی برای از بین بردن اسلام می‌کردند. از یهودیان در زمان پیامبر تا امروز. بسیار مرموزانه عمل می‌کردند. نقش خارجی این تقصیر را بیشتر از داخلی می‌بینم. اگر خواستید برایتان اثبات می‌کنم. معده روح و روان جامعه هدف رسانه‌های امروزی ما، دنبال کالری کاذب است؛ یعنی دنبال پیتزا و پفک و نوشابه است. امیدوارم ورزشی‌ها ناراحت نشوند اما برنامه‌های ورزشی با هوش هیجانی مردم بسیار ارتباط مستقیمی دارند شاید به همین دلیل بسیار مورد اقبال مردم قرار گرفته است. البته منکر جذابیت‌ها و نشاط موجود در آن نمی‌شوم اما همه موفقیت در برنامه‌های ورزشی و برنامه‌های هیجانی تنها به دلیل سطح بالای تکنیکی و کیفی آنها نیست. ایراد دیگر این است که ما هم درارتقای کیفی و قالب ارائه پیاممان در حوزه دین و اندیشه دینی ضعف داریم. در عین حال مردم ما هم تلاششان برای تفکر و پذیرش سختی اندیشیدن پایین آمده است.

ما نمی‌خواهیم شما برنامه‌های دیگر صدا و سیما را بکوبید!

من هم نمی‌خواهم برنامه‌های دیگر را بکوبم. اما شما می‌گویید هیچ برنامه ای مثل برنامه‌های ورزشی برند نشده‌اند. آن وقت من هم مجبور می‌شوم مخالفت کنم و بگویم چرا، برند شده‌اند.

مثال بزنید

برنامه این شب‌ها، برنامه سمت خدا، برنامه شب آسمانی. اینها تازه تعدادی از برنامه‌های دینی برند در تلویزیون هستند.

می‌خواهم بگویم این برنامه‌ها مثل برنامه ۹۰ مخاطب ندارند. می‌خواهیم آسیب‌شناسی کنیم.

فکر می‌کنم نوع مخاطبین برنامه‌های دینی با برنامه‌های ورزشی فرق می‌کند. آن جنجالی که در برنامه‌های ورزشی است طبیعی است که بیشتر سروصدا می‌کند. در حوزه دین این هیاهوها وجود ندارد. البته بازهم تأکید می‌کنم که با تمام این اوصاف، برنامه‌هایی که نام بردم برند تثبیت شده دینی هستند. یک عیب دیگری هم که من و شما را به اینجا رسانده که از من این سؤال را می‌کنید این است که دوستی می‌گفت ۶۰ تا دوربین به دنبال کشیده شدن ربات صلیبی پای فلان بازیکن در گینه هستند و به انعکاس آن می‌پردازند اما در جستجوی مسایل دینی هم اینگونه عمل می‌کنیم؟! مسایلی بسیار بسیار مهم‌تر از پای فلان فوتبالیست. البته داخل پرانتز بگویم که من با کلی از فوتبالیست‌ها رفاقت صمیمی دارم اما الان داریم بحث کلی می‌کنیم. رصدی که رسانه‌ها در حوزه ورزش می‌کنند اگر این مقدار روی برنامه دینی هم می‌شد مخاطبانمان چند برابر بود. البته نمی‌گویم که عیب اینجاست که به برنامه‌های دینی مثل ورزشی توجه نمی‌کنند بلکه می‌گویم این حد توجه به یک بازیکن عیب است. همین جنجال به پا کردن‌ها با پرداختن به این موضوعات است. آقای دکترحداد عادل چند شب پیش می‌گفتند مردم ما یک ویژگی ای که دارند این است که محبتشان بر معرفتشان غلبه دارد؛ یعنی آنقدری که ابی عبدالله را دوست داریم ابی عبدالله را نمی‌شناسیم. این یک واقعیت است. البته متأسفانه در ۱۰و۱۵ سال اخیر این فرایند احساسی نگری یا سطحی نگری، افزایش یافته است. یکی از نخبگان اخیراً می‌گفت عقلانیت از جامعه ما دارد کنار زده می‌شود و سطحی نگری دارد رایج می‌شود. همان چیزی که عرض کردم. گفتم دستگاه گوارش روح و روان ما، امروز با آن ۵۰ سال پیش فرق کرده است.

آیا دولت بیشتر از همه مقصر نیست؟

با شما اصلاً موافق نیستم. همان‌طور که گفتم بیشتر تقصیر را از مقصر خارجی می‌بینم. همین وسایل ارتباطی جدید. واتس آپ، تانگو، وایبر، اینستاگرام و فیس بوک (البته من فیس بوک ندارم) اینستاگرام هم تا زمانی که فیلتر نیست، استفاده می‌کنم. بعضی‌ها از من گله می‌کنند که تفکرت غلط است، می‌گویم یک اعتقاد شخصی دارم که دلیلش هم شاید برای خیلی‌ها مقبول نباشد. بالاخره تابع نظامی هستیم که می‌گوید درست یا غلط، این فیلتر است. هجمه ای که الان دشمنان روی ما می‌آورند خیلی زیاد است. هر فردی روح و روان و بدن خود را هر طور که تنظیم کند همان‌طور عادت می‌کند. برای مثال من روزی یک وعده غذا می‌خورم و اگر یک وعده به دو وعده تبدیل شود کارم به دکتر و دارو می‌کشد. هر جور معده روح و روانتان را عادت دهید آن هم با شما همان‌طور پیش می‌آید. کسانی با دقت فراوان و نقشه دقیق و یک برنامه‌ریزی بلند مدت و البته با صبوری بسیار آمدند برای ما برنامه‌ریزی کردند که علاقه ما را به این کالری‌های کاذب بیشتر کنند. به جای آبگوشت و قورمه سبزی، پیتزا خورمان کردند. اینکه در این وضع دولت مقصرتر از همه است را قبول ندارم. مقصر خارجی که دستمان به او نمی‌رسد و او هم دارد می‌تازد سهمش بیشتر از همه است. الان تخدیر فکر و اندیشه و حوزه عقلانیت در دستور کار جهان معاند با ما و اسلام است. الان دیگر کراک و شیشه و مواد مخدر جواب نمی‌دهد. دورهٔ تخدیر افراد با این مخدرها تمام شده است. بر اساس یک آمار دقیق این حرف را می‌زنم. بمباران فکر و اندیشه که در فضای مجازی روی جوانان ما می‌کنند در دستور کار دشمن است. یک عده از جوانان ما معتاد این نوع برنامه‌ریزی شده‌اند. این برنامه‌ها قدرت تفکر و اندیشیدن افراد را پایین می‌آورند. برنامه دینی نیاز به همراهی فکری دارد. برنامه دینی، زمان برای تأمل و تحلیل می‌خواهد. متأسفانه برخی از افراد در حوزه فکر کردن تنبل شده‌اند. خیلی حاضر نیستند مغز و اندیشه شان را به کار بگیرند. فکر کردن یک کار سختی است. متأسفانه ما امروز دنبال این هستیم که کار راحت انجام دهیم. برنامه‌های دینی و موضوعات دینی نیاز به فکر کردن زیادی دارد.

با آن چیزی که شما آن را پاتک فضای مجازی می‌گویید باید چه کار کنیم؟ اگر فکر می‌کنید مقصر اصلی آنها هستند، به عنوان یک برنامه ساز و تهیه‌کننده بگویید؟

این کار بسیار سختی است. این حرفی که می‌زنم سلب مسئولیت نکند. آنها اتفاقاً دنبال همین هستند که ما را به یک واگرایی و پوچی و تهی شدن درونی بیاندازند. اینکه، بگوییم ما که کاری از دستمان بر نمی اید بگذار دیگران با آن مقابله کنند. واقعیت این است که یک بدنی را که تماماً عفونت یا سرطان گرفته نمی‌توان نیشتر بزنیم که درمان شود. اینطوری نمی‌شود. مقابله با آنها نیاز به یک برنامه‌ریزی اساسی دارد. معتقدم شورای عالی انقلاب فرهنگی، سیاست گذاران کلان علمی کشور، نخبه‌های دانشگاهی و حوزوی، فارغ از برگزاری همایش و بیلان دادن باید کاری بکنند کارتان با روردرو نشستن صرف و برگزاری جلسات بدون خروجی اجرایی و عملیاتی چیزی بدست نمی‌آید. اگر هم چیزی دربیاید اینها کاغذهایی می‌شوند که چند جلد کتاب منتشر می‌شوند و می‌روند در کتابخانه‌ها خاک می‌خورند. فارغ از این موضوع باید به یک منظومه ای برسیم در حوزه مقابله با دین ستیزان و احیای فرهنگ دینی و ملی ما. از ادبیات گرفته تا مراوداتمان. در معماری، اقتصاد، زبان، فرهنگ، سیاست و همه این چیزهای ملی ما آمیخته با تعالیم دینی ما هستند. اینها هیچ منافاتی که با هم ندارند حتی همه جا با هم ممزوج هستند. معتقدم باید یک منظومه ای توسط نخبگان و خبرگان این حوزه‌ها درست شود. کار یک دستگاه و یک نفر هم نیست.

شما به عنوان کار خودتان یک ایده ای در این زمینه بدهید.

ایده من همین است. اگر بخواهید یک موضوع و معضل بزرگ حل شود، باید یک فکر بزرگ برای مقابله با آن روبرویش بایستد. نه اینکه مجید یراق بافان به عنوان یک برنامه ساز تک و تنها مقابله کند. البته این واکسن‌های موضعی و مقطعی هم می‌تواند مؤثر باشد اما اگر بخواهیم اساسی مقابله کنیم همین تلاش همه‌جانبه و همت سه نهادی که قبلاً گفتم را می‌خواهد. قبول داریم که چه اتاق فکرهایی با چه هزینه‌هایی برای پژوهش و اندیشه دارد در جهان معاند اسلام تدارک دیده می‌شود؟! ما یک هزارم آن برای فکر کردن در این حوزه‌ها هزینه نمی‌کنیم. این را باید بپذیریم. راهکار بنده این است که بزرگان این مملکت به صورت متحد و دور هم -جامع‌الاطراف- نه اینکه فقط حوزه علمیه به تنهایی، دانشگاه‌ها، شورای عالی انقلاب فرهنگی هرکدام زیرشاخه‌هایشان را در نظر بگیرند. حوزه به عنوان مسئول تأمین محتوای معنوی و دینی؛ دانشگاه از ابعاد مختلف پزشکی و مهندسی گرفته تا حوزه روان‌شناسی و تا حوزه جامعه‌شناسی، اقتصاد، سیاست. شورای عالی انقلاب فرهنگی را هم برای ضمانت اجرایی عرض می‌کنم؛ یعنی سطوح علمی، حاکمیتی و مدیریتی. اینها باید دور هم جمع شوند مثل ورزشکارانی که دست روی دست هم می‌گذارند و یاعلی می‌گویند، یاعلی بگویند و یک کاری انجام دهند. باید هم قَسم بشویم. نتیجتاً؛ یک: اینکه بپذیریم مشکل داریم. دو: راهکار مقابله و اصلاحش را پیدا کنم. آن هم به صورت جامع و کامل. سه: این راهکاری که بدست آوردیم چگونه باید در جامعه اجرایی و عملیاتی بشود. یک منظومه ای با حضور این سه نهادی که عرض کردم باید تشکیل شود. آن وقت این منظومه تبدیل به یک برنامه عملیاتی بشود. فقط هم در مرحله منظومه نماند. به نظرم این راهکار نه برای مقابله و درمان بلکه برای پیشگیری هم مفید است.

چند واژه می‌گویم شما هر چه به ذهنتان می‌آید در یک جمله بگویید.

قرآن: دو جمله می‌گویم. یکی از خودم و یکی از امام خمینی(ره). امام (ره) فرمودند: «قرآن، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی انسان است». این تعریف امام (ره) از قرآن است که خیلی دوستش دارم. و خودم هم می‌گویم: «یادگار ماندگار رسول الله» است.

اسلام: «رحمت و مهربانی و آرامش»

کربلا: " عشق است "

ولایت: " راه نجات " است. خورشیدی که در تمام زندگی _ مخصوصاً در هجوم فتنه‌هایی به سان پاره‌های شب تار بر ما حمله‌ور می‌شوند_ راهمان را از روز روشنتر می‌کند.

راستی: خیلی از آنهایی که حتی به اندازهٔ سر سوزنی دروغ می‌گویند بدم می‌آید.

غیبت: کار آدمهای ناتوان است. آدمهایی که نمی‌توانند قد فکری و توانی خودشان را بلند کنند می‌روند زیر پای دیگران را خالی می‌کنند که آنها را هم قد خودشان کنند؛ زیرا تلاش نمی‌کنند که قد خودشان را بلند کنند. غیبت هم یکی از ابزارهای این افراد است.

روضه: روضه «بهشت» است. معنای لغوی و اصطلاحی و معنای تجربی اش بهشت است. همه اش بهشت است.

می‌خواهم کمی دربارهٔ ایمان بگوید: متأسفانه گاهی اوقات بین اسلام و ایمان فرق قائل نیستیم. در حالیکه باید فرق قائل شویم. این نکته دستور خدا در قرآن است. در ایمان هم فکر می‌کنیم که همه آدمها در دایره ایمان وارد بشوند مومنند در اعلی مرتبه. درحالیکه باز این هم مستقر و مستودع دارد. می‌آید و می‌رود در بعضی‌ها. بعضی‌ها مومنند همیشه اما بعضی‌ها گاهی مؤمن و گاهی نه. اعتقاد زمانی است که تبدیل به باور شود و به قول امروزی‌ها نهادینه شود. آن موقع اسمش ایمان مستقر می‌شود. این تعریف من از ایمان است.

نفس انسان؟

مخالف این هستم که نفس بد است. نفس همیشه بد نیست. نمی‌خواهم وارد بحث حوزوی و دانشگاهی شویم. فارغ از اینکه نفس اماره و لوامه و مطمئنه داریم. اما خودمانی اگر بخواهیم بگوییم نفس همیشه بد نیست. ولی اگر که عنانش را دست شیطان بدهیم آدم را بیچاره می‌کند. معتقدم که باید مدام دعا کنیم که نفسمان پاک باشد. مثل این است که ظرفی را لبریز از خاک کنیم و بعد بگوییم در آن گندم بریزیم دیگر جای یک دانه گندم را هم ندارد. اول باید خاک را تخلیه کنیم و بعد گندم بریزیم. اگر نفسمان را از نور خدا پر کنیم دیگر جایی برای شیطان در آن نمی‌ماند. هر چه از خدا خالی اش کنیم همانقدر اجازه می‌دهیم شیطان جای خدا بنشیند. اما راستش را بخواهید من از نفس خیلی می‌ترسم!

یک حدیث بگویید که کمتر شنیده شده است

حدیثی از امام رضا (ع) داریم که خیلی به غلط استفاده می‌شود. دوست دارم اصلاح شود. «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» یک روایت غلط است. درست این حدیث این است که «من یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزوجل». نعمت دادن هم نه اینکه دست تو جیب کنیم و برای دیگران خرج کنیم یا سفره‌های غذا پهن کنیم فقط. صرفاً اینها نیست. همینکه من در خیابان از جلوی شما رد می‌شوم و شما به من لبخند می‌زنید و اخم نمی‌کنید این یک نعمت است. به من یک تصویر خوب و لبخند داده‌اید باید از شما قدردانی و تشکرکنم. امام رضا (ع) هم می‌فرماید اگر ازمخلوقی که به تو نعمت داد قدرشناسی و تشکر نکنی مثل این است که از صاحب آن نعمت که خداست قدرشناسی نکرده‌اید.

یک آیه از قرآن بگویید می‌خواهم گلچین باشد.

دو تا می‌گویم. یکی فراز " مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ " این آیه را خیلی دوست دارم. با این آیه و بیت حافظ زندگی می‌کنم: " تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار/ که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند"

یکی هم «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحتسب» هر کس از خدا پروا کند [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرارمی دهد و از جایی که حسابش را نمی‌کند به او روزی می‌رساند. یک‌وقت در زندگی زیاد دنبال پول و بقیه نعمت‌های مادی و معنوی می‌رویم اما اینها از کجا آمده نمی‌دانیم. بعضی وقت‌ها برای یک السلام علیک یا ثامن الحجج گفتن است. بعضی وقتها برای صلی الله علیک یا ابا عبدالله گفتن است. یک دفعه دیدی یک پولی از یک جایی برایت می‌رسد که می‌گویی از کجا آمده؛ غافل از اینکه این پول را امام حسین (ع) برای سلام کردنش به تو حواله کرده است.

سالهای زیادی است که اجراهایتان را دیده‌ایم سبک اجرایی که شما دارید متفاوت از دیگر مجریان است. در یک برنامه بودم دیدم شما در آنجا روضه خواندید، شعر خواندید، دعا خواندید و مردم هم گریه کردند من چنین روش اجرا را در دیگرمجریان حتی آنهایی که برنامه دینی و قرآنی اجرا می‌کنند ندیدم. فکر می‌کنم سبک خاصی در اجرا دارید، مثلاً وقتی وارد حرم موسی بن جعفر علیه السلام شدید در کاظمین، گفتید ما داریم می‌رویم خدمت باباجان امام رضا (ع). این لقبی که شما به امام کاظم دادید. افراد دیگر نمی‌دهند. شما می‌گویید امام رضا جانم. آیا این سبکی است که ساخته و پرداخته خود شماست؟

اجازه بدین اول یه جمله بگم: اصلاً مجری هستم که روضه خوان باشم. از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس… اما در پاسخ به فرمایش شما، همه اش لطف خدا است. من ۱۶ سال آزمون و خطا کردم خیلی قلمبه، سلمبه گویی می‌کردم. فکر می‌کردم باید از واژه‌های عجیب و غریب استفاده کنم. واژه سازی می‌کردم اما بعد از این ۱۶ سال فهمیدم که باید با مردم ساده و روان حرف زد. سبک عجیب و غریبی در اجرا ندارم اما چیزی که سعی کردم به آن برسم این بود که جلوی دوربین هم همانطوری که در جامعه و بین مردم هستم با آنها حرف بزنم؛ مثلاً تعبیر عرض سلام و ادب و احترام را اصلاً دوست ندارم؛ یعنی همان‌طور که در خیابان با یک آشنا سلام علیک می‌کنم جلوی دوربین هم همان‌طور با مردم سلام علیک می‌کنم. بعد اگر عادت کردی که پشت و مقابل دوربینت یکی باشد و با مردم یک جور حرف بزنی سعی می‌کنی که پشت دوربین هم هر حرفی را نزنی. آنوقت درونت درست می‌شود. مجری خوب کسی نیست که زیاد حرف بزند و مردم او را با حرف زدنش تأیید کنند. مجری خوب مجری ای است که اگر بیاید جلوی دوربین چشم به چشم مردم شود و هیچ چیز هم نگوید مردم صداقت و درستی او را از چشمانش باور کنند؛ زیرا چشم آدمها، صادق‌ترین عضو بدن است. به چشم نگاه کنند می‌فهمند. بیشتر از آنچه که باید دنبال پالایش و مراقبه از زبانش باشد باید به دنبال پالایش و مراقبه درونی اش باشد. آنوقت آن چشمی که قبل از زبان با مردم صحبت می‌کند این صاف بودن را منتقل می‌کند… دعا کنید من هم این جوری بشوم.[۲]

پانویس

  1. «کتاب جدید مجید یراق‌بافان منتشر شد». ۲۶ اسفند ۱۳۹۷. دریافت‌شده در ۶ تیر ۱۴۰۳.
  2. گپ‌وگفتی خودمانی با مجری برنامه‌های قرآنی و آئینی/ از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس

پیوند به بیرون