محسن اشتیاقی

از یاقوت
محسن اشتیاقی
زمینه فعالیتشعر طنز • نویسندگی
ملیتایرانی
تاریخ تولد۱۳۵۳ ‏(۴۹–۵۰ سال)
محل تولدتهران
زبانفارسی
کتاب‌هاچهار فصل ناتمام (مجموعه شعر)
فرزندانمسعود اشتیاقی (خواننده)
تحصیلاتدکترای منابع انسانی از دانشگاه تهران
حوزهشعر طنز و نویسندگی
علت شهرتشعر طنز


محسن اشتیاقی (متولد ۱۳۵۳ در تهران) با نام مستعار مرد رند، تحفه نطنز، رند عالم سوز شاعر، نویسنده و طنزپرداز ایرانی است. او کارشناسی مهندسی صنایع از دانشگاه شریف و فوق لیسانس MBA از دانشگاه علم و صنعت و دکترای منابع انسانی از دانشگاه تهران دارد.

محسن اشتیاقی فعالیت ادبی‌اش را از سال ۱۳۷۱ آغاز کرده‌ است و در نشریات متعدد طنز و جدی از جمله گل آقا، ستون آزاد، اطلاعات، اطلاعات هفتگی، جوانان امروز، مهیار، حدیث زندگی، قصرنامه، قدس و شهرآرا قلم زده‌ است. او در برنامه‌های طنز تلویزیونی از جمله اولین دوره قند پهلو، کرسی و سلام تهران حضور داشته است.

کتاب شعر او با عنوان چهار فصل ناتمام توسط انتشارات شروع به چاپ رسیده است. مقاله ارائه مدل رهبری شوخ طبعانه در سازمان‌های تولیدی در مجله مطالعات رفتار سازمانی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ منتشر شده اس.

اشتیاقی برگزیده چندین جشنواره شعر و طنز مانند طهران، طنز مکتوب و طنز دانشجویی بوده‌ است.[۱]

نمونه ای از اشعار

به هر نحو باشد عمل می‌کنند
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که برخی از آن‌‌ها به باقی سرند
کمی از پزشکان از آن دسته اند
که بر کسب قدرت کمر بسته اند
چو عضوی به درد آورد روزگار
در آرند از روزگارش دمار
پس از حال و احوال با دردمند
رقم‌های بالا طلب می‌‌نند
مریضی اگر سرفه بنمود سخت،
به تجویز ایشان ضروری‌ است تخت
بخوابد شبی توی دارالشفا
دو میلیون بسُلفد برای دوا
به سر کیسه کردن شدند اوستاد
بدا آن‌ که کارش به ایشان فتاد
اگر مشکلی بود حل می‌‌کنند
به هر نحو باشد عمل می‌‌نند
وگر مشکلی حل شود با دوا
عمل می‌‌کنندش در آن راستا
به قدری بیاید به اعضا فشار
که عضو دگر را نماند قرار
شود مستمند او به انواع وام
به پایان رسید این سخن، والسلام
لذا، ای مدیرعامل بانک ما!
سر کیسه ی وام را شل نما
اگر شل نکردی سرش را کمی،
نشاید که نامت نهند آدمی[۲]


صاحبدلی در فست فود
«دل می‌رود ز دستم»، مشتی! بساز ما را
گو زودتر بیارند سالاد و پیتزا را
کش‌لقمه را بگو تا با سُس کنند همراه
زیرا «کچاب» سازد خوشمزه هر غذا را
آنقدر گشنه‌ام که یکضرب می‌توانم
تمساح‌وش ببلعم شش تا لازانیا را
فرقی نمی‌نماید، پیتزای گوشت با مرغ
وقتی گرسنه باشی نان است سنگ خارا
هر پیتزای سفتی چون موم می‌شود نرم
وقتی که باز بیند دندان آسیا را
خیلی گرسنه هستم، لطفا بگو بجنبند
همراه چیپس آرند نوشابة سیا را
اینجا که من نشستم گویا لُژ است، چونکه
می‌بینم آن طرف‌تر افراد با صفا را
در میز روبه‌رویم زوجی جوان نشستند
ردّ و بدل نمایند دل‌ها و قلوه‌ها را
باید به سمت دیگر چشمان خود بدوزم
زیرا که خوش ندارم رگبار ناسزا را!
یک بچّه آن طرف‌ کرد انگشت در دماغش
گویا هدف گرفته چشمان اژدها را
با اژدهای فرضی گرم نبرد سختی است
غافل که کور کرده از باقی اشتها را
از میز پشت آمد ناگه صدای ناجور
چرخی زدم ببینم سرمنشاء صدا را
دیدم که نرّه غولی چپ چپ کند نگاهم
لاجرعه خورده انگار یارو کوکاکولا را
یک سوی بوی عطر و یک سوی بوی بچّه
آکنده‌اند با بو از شش طرف هوا را
دیگر نمی‌توانم در این مکان بمانم
کشتند این جماعت با فعل خویش ما را
اوضاع توی لُژ را گفتم به گارسون، گفت:
گر تو نمی‌پسندی، تغییر ده فضا را
ای فست‌فود بفروش! فِس‌فِس نکن که مُردیم
لطفی بکن به ما وسرعت بده به کارا
امّا نه آنچنان که شاکی شود سرآشپز
زیرا که می‌تواند مفلس کند شما را
رمز موّفقیّت در فست فود این است
با مشتری مروّت، با آشپز مدارا[۳]


نمونه ای از نثر طنز

خوانندگان مطرح، نکات قوتی دارند که جوانترها باید در آنها دقیق شوند. این را رد نمی‌کنیم که: "قبول خاطر و لطف سخن خدادادست". اما قبول کنید که همه برجستگی‌های عالم هم خدادادی نیست. مجبورم نکنید که برای هر کلمه، یک شاهد و مرجع بیاورم. این که یک مقاله علمی یا پایان‌نامه دانشگاهی نیست! نه که برای من سخت باشد، دور از جان شما، حوصله خوانندگان غیرملانقطی سر می‌رود! حالا که اصرار می‌کنید، بفرمایید: نمونه با ارزش و بارزش، برجسته شدن میان خوانندگان پاپ است.

برخلاف هنرهای دیگر که بی‌هنران باید در آنجا دود چراغ و خاک صحنه و خیلی چیزهای دیگر بخورند تا به نان و نامی برسند، در این هنر، خوردن این‌طور چیزهای زیادی، نتیجه ای برعکس دارد و ای بسا هنرجو را از نان خوردن بیاندازد! مطمئنا در حوزه خوانندگی، کسی با "بخور بخور" به جایی نمی‌رسد! مگر اینکه کسی خیلی خاطرش را بخواهد و برساندش!

جایی نوشته بود که: "ای بی‌هنر بکوش که صاحب هنر شوی"! خوب! این ظاهر ماجرا است، کسانی که در پی فتح قله‌های هنری، در آغوش گرفتن شاهد وصال و دستیابی به موفقیت‌های حسادت برانگیز دیگر هستند، دقت بیشتری به خرج می‌دهند. پیشرفت خرج بر می‌دارد! فقط به کوشش و جوشش که نیست، آدم دقیق، گوشش را هم به کار می‌‌اندازد. اگر مصراع مزبور را دوباره مرور کنید، می‌‌بینید در آن چه نهفته است: "ای بی‌هنر بگوش که صاحب هنر شوی"!

این حداقل تفاوت بین خواننده سطحی‌نگر و خواننده عمق‌گراست. خوانندگی، راز و رمزهای زیادی دارد که گوش دادن با دقت، اولین آنها است. بیخود که نفرموده‌اند:

"دقت زیاد دار، که خوانندگان پاپ... از دقت زیاد به جایی رسیده‌اند"!

پس دقت در خوانندگی را از خواندن همین متن، آغاز کنید. جلوی ضرر را از هرجا که بگیرید، منفعت است.[۴]

برای مطالعه بیشتر

پانویس

  1. «بازخوانی آثار طنز "محسن اشتیاقی" در رادیو صبا». ۱۲ تیر ۱۳۹۷. دریافت‌شده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
  2. «شوخی با شعر معروف" بنی آدم اعضای یکدیگرند"». دریافت‌شده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
  3. «صاحب‌دلي در فست فود». دریافت‌شده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.
  4. «دقت در خوانندگي». دریافت‌شده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.