محمدجواد حزینی

از یاقوت
محمدجواد جزینی
زمینه فعالیتتدریس، نویسندگی، نقد
ملیتایرانی
تاریخ تولد۱۰ مرداد ۱۳۴۴ ‏(۵۹ سال)
محل تولددرچه، اصفهان
کتاب‌هانجیب‌

آب‌، باد، آتش‌
مجموعه‌ داستان‌ ایل‌ بی‌سوار مجموعه‌ داستان‌ گلستان آتش
مجموعه‌ داستان‌ خداحافظ قهرمان
مجموعه‌ داستان‌ آی‌سودا
مجموعه‌ داستان‌ کسی برای قاطر مرده گریه نمی‌کند
مجموعه‌ داستان‌ آن سفیدی
مجموعه‌ داستان‌ موقعیت پری دریایی در دست چاپ
تابستان پرماجرا (داستان نوجوان)
هوتک (داستان نوجوان)
روزی این چنین (داستان کودک)
سفر (داستان کودک)
افسانه خرس (داستان کودک)
کلاغی که روی منغارش ایستاد (داستان کودک)

سفر به شهر زیتون (سفرنامه)
فرزندانبهار و باران


محمدجواد جزینی نویسنده، منتقد، مدرس داستان‌نویسی و مدیر نخستین هنرستان داستان‌نویسی در ایران است. وی نخستین مدرسهٔ مجازی داستان‌نویسی ایران را ۲۸بهمن۱۳۹۰ راه‌اندازی کرد.

زندگی

محمدجواد جزینی در روستای درچه اصفهان به دنيا آمد. مدرک فوق‌ديپلم روان‌شناسی با گرايش تربيتی را از دانشگاه شهيدبهشتی گرفت و در رشتهٔ ادبيات فارسی تا مقطع كارشناسی تحصيل كرد. او نويسندگی داستان كوتاه را به شكل غيرحضوری در دانشگاه ics آمريكا گذرانده است و طراح استاندارد مهارتی داستان‌نويسی و مدير نخستين هنرستان داستان‌نويسی است.«بیوگرافی».</ref>جزینی طراح استاندارد مهارتی داستان‌نویسی و مدیر نخستین هنرستان داستان‌نویسی ایران بوده است. نقد و تدریس داستان‌نویسی، پانزده سال مسئولیت آموزش داستان‌نویسی حوزهٔ هنری، سردبیری مجلهٔ ادبیات داستانی، دبیری انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، داوری چندین دوره انتخاب کتاب سال و… ازجمله فعالیت‌های اوست. آنچه او از دانشگاه ics آمريكا آموخت دستمایهٔ تأسیس نخستین هنرستان داستان‌نویسی ایران شد. سال ١٣٦٧ تشکیلاتی راه انداخت به‌عنوان پیک داستان‌نویسی که در بخشی از مطبوعات، تاریخچهٔ آن قابل‌جست‌وجوست. این مجموعه، آموزش غیرحضوری می‌داد. الگوی این نوع تدریس از کشورهای غربی گرفته شده بود و برای بچه‌های شهرستان و استعدادهای دور از دسترس تهران بود که نمی‌توانستند در کلاس شرکت کنند. پیک داستان‌نویسی در یازده سال با هفتصد هنرجو از سراسر کشور در شهرها و روستاهای مختلف مرتبط شد. برای هنرجویان جزوه فرستاده می‌شد، آن‌ها جزوه‌ها را می‌خواندند و تمرین‌ها را پاسخ می‌دادند. پاسخ‌ها توسط کارشناسان ارزیابی می‌شد. چندین چهرهٔ فعال داستان کوتاه امروز، در همین مؤسسه داستان‌نویسی یاد گرفتند. سال‌ها بعد پیک قصه‌نویسی پیشینهٔ هنرستان شد و هنرستان که بخش آکادمیک و آموزشی داشت، مجوز گرفت و شروع به فعالیت کرد. وی نخستین مدرسهٔ مجازی داستان‌نویسی ایران را ۲۸بهمن۱۳۹۰ راه‌اندازی کرد.

زندگینامه خودنوشت

مادرم مرا با کتاب آشنا کرد

یادم هست یکی از شعبات کانون پرورش فکری، نزدیک محلهٔ ما تأسیس شد. آن زمان کلاس سوم ابتدایی بودم و مادرم مرا در کتابخانهٔ کانون ثبت‌نام کرد. شاید مادرم در آن زمان به معنای رایج امروز متوجه ارزش کاری که می‌کرد، نبود و نمی‌دانست رفتن به کتابخانه و کتاب‌خواندن من در آن سن چه ارزشی دارد، اما هر روز این زحمت را می‌کشید و مرا به کتابخانهٔ کانون می‌برد و برمی‌گرداند. مدتی که من در کتابخانه بودم خودش روی سکو می‌نشست و منتظرم می‌ماند. این رفت‌وآمد را در همهٔ روزهای سال چه زمستان و چه تابستان انجام می‌داد و مرا همراهی می‌کرد. با آنکه مادرم سواد آکادمیک نداشت، اما می‌دانست اگر من در چنین شرایطی رشد کنم حتماً آیندهٔ متفاوتی خواهم داشت. خودش اهل داستان نبود، اما مرا به خواندن و کتاب علاقمند کرد.«هنوز هم آرزو دارم جنگلبان شوم».</ref>

شمس لنگرودی معلم من بود

در دوران مدرسه شمس لنگرودی معلم من بود. ایشان آن زمان به شهرت امروز نبود، اما معلم من و علاقمند به ادبیات بود. هنوز اسم ادبی «شمس لنگرودی» را نداشت و با اسم و فامیل خودش به ما درس می‌داد. شخصیت او مرا به خواندن و داستان علاقمند کرد. شخصیت کاریزماتیک شمس لنگرودی برای من جذاب بود نه شخصیت حقوقی او به عنوان معلم، چون او حتی معلم ادبیات من نبود و من جذب خودش شده بودم که از قضا نویسنده هم بود. حتی از ظاهر او هم کپی‌برداری می‌کردم. یادم هست دستمال پارچه‌ای همیشه توی دستش بود. دوست داشتم مثل او دستمال پارچه‌ای داشته باشم. به مادرم گفتم از این دستمال‌ها می‌خواهم. مادرم برایم دستمالی درست کرد. از آن روز به بعد من هم مثل لنگرودی، دستمال را تا می‌کردم و توی جیبم می‌گذاشتم. شاید اگر چنین شخصیتی در زندگی من پیدا نمی‌شد، چه بسا مسیر دیگری را انتخاب می‌کردم.

سینما به من کمک کرد ذهن قصه‌سازی داشته باشم

پیش از انقلاب پدرم اجازه نمی‌داد ما به سینما برویم. با اینکه به سینما علاقه داشتم، اما اجازهٔ ورود به آنجا را نداشتم. فامیلی داشتیم که در سینما کار می‌کرد و ساندویچ و نوشابه به مردم می‌فروخت. مادرم که علاقهٔ مرا به سینما دیده بود، یک روز مرا به سینما برد و از او خواست مرا به سالن ببرد تا فیلم ببینم. او هم مرا روی یک صندلی نشاند و گفت: «همین جا بنشین و فیلم ببین!» آن زمان هم سانس به معنای امروز، وجود نداشت. دو فیلم از صبح تا شب به نوبت و پشت سر هم نشان داده می‌شد. من هم از صبح تا شب دو فیلم را با تکرار و پشت‌سرهم دیدم. از روز بعد آن اتفاق و داستان دو فیلم را با هیجان برای دوستانم تعریف می‌کردم. سینما رفتن من فقط یک روز بود، اما در تخیل خودم به سینما می‌رفتم و برای بچه‌ها قصه‌ای می‌گفتم که اصلاً فیلمش را ندیده بودم. این فرایند به من کمک کرد ذهن قصه‌سازی داشته باشم. حالا متوجه می‌شوم این واقعه در رشد ذهن قصه‌پرداز من، بی‌تأثیر نبوده است. پس از آن روز من با تخیلم فیلمی ‌برای بچه‌ها تعریف می‌کردم که اصلاً ندیده بودم و وجود نداشت، اما بچه‌ها با هیجان به قصهٔ من گوش می‌کردند.

دانشجوی دانشگاه ics آمریکا شدم

هنرستانی تأسیس کردیم و فراز و نشیب‌هایی برای تشریفات قانونی‌اش داشتیم. پس از آنکه مجوز برگزاری کلاس‌ها را از نهادهای آموزشی گرفتیم، باید کتاب‌ها را هم تدوین می‌کردیم. برای این کار با نهادهای آموزشی جهان که کار داستان‌نویسی می‌کردند، اعم از دانشگاه، مؤسسات حضوری، غیرحضوری، رسمی ‌و دولتی مکاتبه کردیم. همان زمان یعنی بیست‌وپنج سال پیش، حدود پانزده مرکز فعال پیدا کردیم که کار آموزشی و دانشگاهی در مورد نویسندگی انجام می‌دادند. با همهٔ این مراکز مکاتبه کردیم و برایشان شرح دادیم قرار است چه کاری انجام دهیم. بعضی از این مراکز با ما مشارکت کردند و منابعی را برای کمک به ما فرستادند، اما یکی از مراکز آموزش که جزو معتبرترین مجموعه‌ها بود، حاضر نبود منبعی به ما بدهد. یکی از دوستان پیشنهاد داد بهترین راه این است که یک نفر دانشجوی این مرکز شود، این موجب می‌شود هم در این مرکز درس بخواند و تخصص بگیرد و هم کتاب‌هایی که به عنوان متون درسی می‌گیرد، ترجمه و به عنوان متون درسی خودمان استفاده کنیم. این پیشنهاد کم‌هزینه‌ترین راه بود که می‌شد به کتاب‌ها هم دسترسی پیدا کرد. برای انتخاب فرد موردنظر رایزنی‌های زیادی کردیم و نهایتاً همان دوست من گفت خودت برو و این فرصت طلایی برای من ایجاد شد. با کمک‌هزینه‌ای که نهادهای آموزشی دادند من در آنجا درس خواندم و به منابعی که اصلی‌ترین هدف ما بود، دسترسی پیدا کردم. این متون ابتدا ترجمه و بعد با فرهنگ خودمان مطابقت‌سازی و نمونه‌های ایرانی به آن اضافه شد و به عنوان متون درسی هنرستان داستان‌نویسی استفاده کردیم.خاطرات="" />

گفتاورد

از نظرگاه محمدجواد جزینی

احمد دهقان

من تقریباً همه کارهای آقای دهقان را خوانده‌ام و شاید یکی دو کتابش باشد که از دستم در رفته باشد. در بین این کارها، «پرسه در خاک غریبه» را بسیار دوست می‌داشتم و در هرجا که نشستم و گفت‌وگو کردم به بقیه گفتم که این کتاب را بخوانید چرا که نمونهٔ برجسته‌ای است و راجع به این برجستگی در این جلسه صحبت خواهم کرد. در داستان‌های کوتاه ایشان هم داستان «من قاتل پسرتان هستم» را خیلی دوست داشتم. احمد دهقان نویسندهٔ جنگ است و تمام آثار او با حال‌وهوای جنگ نوشته شده است. اگر چه در سال‌های اخیر احمد دهقان تنها روایتگر میدان‌های نبرد نیست و انگار دغدغه‌های بعد از جنگ را هم روایت می‌کند. او در نثر خود سلامت و شسته‌رفته است و با تکیه بر یک زبان معیار کار می‌کند. شاید به دلیل تجربهٔ زیست خود در جنگ می‌تواند در داستان فضاهایی را بیافریند که به نظرم ماندگار است. یکی دیگر از ویژگی‌های آثار احمد دهقان بدون زن‌بودن است. نمی‌دانم اسم این را عیب بگذاریم یا حسن. نویسنده‌ای که روایتگر جنگ است، از آنجا که جنگ یک کارزار مردانه است، طبیعی است که مناسبات مردان را نشان بدهد.[۱]

محمدرضا بایرامی

آنچه مسلم است این است که بایرامی نویسنده‌ای واقع‌گرا و کلاسیک است. اگرچه او به آن شکلی که باید در آثار خود سنت‌شکنی نمی‌کند ولی آثارش همواره دارای جذابیت‌های زیادی برای مخاطبان بوده است. عنصر تعلیق است در آثار داستان‌های بایرامی به چشم می خورد.[۲]

نگاه روزنامه‌نگارانه و نویسندگی

مارکز معتقد است داستان نویسان باید روزنامه‌نگار باشند و نباشند. او در تأویل این صحبت از خود می‌گوید روزنامه‌نگاری برای نوشتن پیشهٔ خوبی به شمار می‌رود خود رسانه و نگاه روزنامه‌نگاری داشتن برای نویسندگی آفت است. نویسنده‌ای که سال‌ها کار رسانه‌ای و ژورنالیستی کرده باشد، بدون شک زبانی خوب و صیقلی و نرم و درعین‌حال سالم و آرام و روان و پخته‌ای برای نوشتن دارد اما آفت مهم لغزش‌های زبانی نیز او را تهدید می‌کند. وقتی نویسنده‌ای ژونالیست نیز باشد به طبع به واسطه کارش در حوزه‌ای متمرکز می‌شود و نمی‌تواند از آن خارج شود. این تمرکز همان آفتی است که مارکز از آن یاد می‌کند و معتقد است روزنامه‌نگار به‌محض نویسنده‌شدن باید از فضای کاری روزنامه‌نگاری خود دست بکشد. روزنامه‌نگارها گزارشگر هستند و همین باعث می‌شود در سطح بمانند و به لایه‌های عمیق نفوذ نکنند. برخی گزارشگران را راویان دردهای اجتماعی می‌دانند در حالی که نویسنده می‌تواند از سطح عبور کرده و سوژه یک گزارش ژورنالیستی را تبدیل به یک وضعیت انسانی کند. به همین خاطر هم از نویسنده انتظاری بیش از گزارشگری می‌رود و پسندیده نیست او در قامت یک ژورنالیست خود را باقی نگاه دارد. ژورنالیسم راه خوبی برای نویسندگی است اما با تکیه بر آن نمی‌توان نویسنده ماند.«نگاه روزنامه‌نگارانه برای نویسندگی آفت است».</ref>

هنرجویان داستان‌نویسی

بخشی از کار من، تدریس داستان‌نویسی است و کلاس‌هایی در برخی فرهنگ‌سراهای تهران مانند اندیشه، رسانه، ابن‌سینا و دانشگاه تهران داشته‌ام و در این کلاس ها دوره‌هایی شامل نویسندگی خلاق، کارگاه‌های داستان‌نویسی و آشنایی با ادبیات معاصر برگزار شد. در طی این سال‌ها ده‌ها نفر از شاگردان من آثار خود را به چاپ رسانده‌اند ولی چاپ‌شدن و یا نشدن آثار هنرجویان ربطی به توانمندی یک استاد ندارد و این مسئله به توانایی، همت و خلاقیت خود هنرجویان باز می‌گردد؛ زیرا تعدادی از هنرجویان بوده و هستند که در کلاس‌های داستان‌نویسی شرکت می‌کنند ولی تاکنون نتوانسته‌اند کتابی را به چاپ برسانند.

ادبیات داستانی در دههٔ هشتاد

در اين دهه، بسياری از نهاد‌های حوزهٔ ادبيات به تعطيلی كشيده شدند و من به عنوان كسی كه در اين حوزه كار مي‌كنم، شاهد تعطيلی چندين تشكل و نهاد حوزه‌هٔ ادبيات بودم؛ نهادهایی چون دفتر مطالعات ادبيات داستانی، كتابخانهٔ تخصصی ادبيات داستانی، هنرستان ادبيات داستانی و بسياری از نهادهای ديگر در همين دهه تعطيل شدند. در دههٔ هشتاد، ادبيات بازاری و پاورقی نسبت به ادبيات اصيل رشد بيشتری پيدا كرد و بيشتر آثار نويسندگان مطرح دچار مميزی شد كه اين از كيفيت آثار داستانی كاسته است. وقتی در كشوری نظام مميزی يعنی نظارت پيش از توليد برقرار است، بخشی از مخاطب از دست می‌رود؛ در نتيجه، رشد توليد كتاب‌ هم كم می‌شود. در كشوری كه رسانهٔ ملی آن برای آيندهٔ بهتر، مردم را به پس‌انداز و مصرف كالا تشويق می‌كند، مردم آن هيچ‌گاه در آينده هم كتاب‌خوان نمی‌شوند.[۳]

داستان‌های مینی مالیستی

برهنگی واژگانی و کم‌حرفی از محرزترین ویژگی‌های آثار مینی‌مالیست به شمار می‌رود و اولین بار مینیمال‌ها آثارشان را روی جعبه مواد غذایی چاپ می‌کردند و می‌خواستند به ساده‌ترین شکل و زبان ممکن با مردم در ارتباط باشند. این نوع نوشتار جنبشی در هنر به شمار می‌رود و بر پایهٔ سادگی و ایجاز بنا شده است. در تکوین ساختار داستان‌‏های مینی‌‏مالیستی آثار دو نویسنده بیشترین تأثیر را داشته است که یکی از این نویسندگان آنتوان چخوف است. او با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی از زندگی روایت می‏‌شد، به این آثار پرداخت. نویسنده دیگر ارنست همینگوی است که داستان‏‌های کوتاهش را در این زمینه ارائه داد.[۴]}}

سندرم ننوشتن

این سندروم یک بیماری است که نویسنده‌ها دچار آن می‌شوند. از نشانه‌های آن که خیلی از نویسندگان بزرگ جهان هم به آن مبتلا شده‌اند، این است که نویسنده ساختمان داستان، اجزا و عناصر آن را می‌شناسد، تجربه‌های موفقی هم دارد، اما نمی‌تواند بنویسد. اما یک نویسنده حرفه‌ای باید با انجام تمرین جلوی پیشرفت این بیماری را بگیرد و آن را درمان کند. اگر می‌خواهید نویسنده حرفه‌ای شوید، لطفاً برای نوشتن برنامه داشته باشید و هرگز این زمان را با چیز دیگری عوض نکنید؛ چون نویسنده‌های حرفه‌ای زمانی برای نوشتن دارند. مثلاً اغلب نویسنده‌های ما شب‌نویس‌اند، اما در کشورهای غربی که نویسندگی شغل ثابت آنهاست، اغلب صبح‌نویس‌اند.[۵]}}

صحبت از جهان ذهنی برای یک نویسنده بسیار سخت است. داستان مکاشفهٔ فردی نویسنده است نسبت به دنیا. ممکن است این مکاشفه برای کسی شیرین باشد و برای یکی اندوه و درد. برای همین نویسنده‌ها کشف و درک خودشان را از هستی با تخیلات و جهان بر ساخته ذهنی‌شان درمی‌آمیزند. به ذائقهٔ بعضی، این جهان تماشایی و پر از ارزش‌های اخلاقی و انسانی است و شاید برای بعضی همراه با تجارب تلخ باشد. نویسنده این مکاشفه را انجام می‌دهد و مخاطب حق دارد بین این دو دنیا یکی را انتخاب کند.

من سال‌های نوجوانی‌ام را در جنگ گذرانده‌ام و تجاربی دارم که کمتر برای نویسنده‌ها پیش می‌آید، برای همین بخشی از داستان‌نویسی من بر این موضوع متمرکز می‌شود. جنگ هم ویژگی‌های خودش را دارد. تعصب، خشونت و رویدادهای عجیبی که هر کدامشان می‌توانند دستمایهٔ داستان باشند.

وقتی نقد وجود نداشته باشد، تولیدات ادبی هم کم‌کیفیت می‌شود. قسمتی از دانش عمومی از طریق نقد ادبی و نقد فرهنگی منتشر می‌شود و نبود آن جامعه را به سقوط می‌کشاند. جامعه‌ای که نقد سازنده در آن وجود نداشته باشد، جامعهٔ خوشبختی نخواهد بود.[۶]

محمدجواد جزینی از نگاه دیگران

جعفر توزنده‌جانی

در داستان‌های جزینی مرگ حضور دایمی و سنگین دارد و بسیای از داستان‌ها بر رخداد مرگ استوارند. این رویارویی با مرگ در داستان‌هایی با مضمون جنگ شاید محتمل به نظر برسد، اما حتی در داستان‌های اجتماعی نویسنده این مرگ همچنان به شیوه‌ای قهری حضور دارد. با آنکه سبک و سیاق داستان‌نویسی جزینی در این داستان‌ها یک‌دست است، مخاطب را وامی‌دارد که قید خواندن هیچ کدامشان را نزند.

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

نگاه جزینی به دفاع مقدس نگاهی سالم است که قضاوت نمی‌کند. او سختی‌ها و خشونت‌های محیط جنگ را در کنار آدم‌هایی که به تاسی از آن محیط تن به خشونت می‌دهند، نشان می‌دهد. نثر جزینی به تمامی معنا ابزاری برای شخصیت‌پردازی توسط اوست. نوعی ادبیات انسان‌مدارانه را نیز می‌توان در نثر او دید که او را به سمت نوعی جانبداری از برخی شخصیت‌ها سوق داده است. البته جزینی به طور کل ناظر بی‌طرفی است، اما به هر دو سوی شخصیت‌هایش کشش دارد. شخصیت زن در داستان‌های جزینی عمدتا تحت‌تظلم است. البته نوع نگاه جزینی به زن در این مجموعه نگاهی حقیقی است، اما این نگاه حقیقی را به‌طور معمول نمی‌توان دوست داشت.[۷]

کتاب‌ها

  • نجیب‌
  • آب‌، باد، آتش‌
  • مجموعه‌ داستان‌ ایل‌ بی‌سوار
  • مجموعه‌ داستان‌ گلستان آتش
  • مجموعه‌ داستان‌ خداحافظ قهرمان
  • مجموعه‌ داستان‌ آی‌سودا
  • مجموعه‌ داستان‌ کسی برای قاطر مرده گریه نمی‌کند
  • مجموعه‌ داستان‌ آن سفیدی
  • مجموعه‌ داستان‌ موقعیت پری دریایی در دست چاپ
  • تابستان پرماجرا (داستان نوجوان)
  • هوتک (داستان نوجوان)
  • روزی این چنین (داستان کودک)
  • سفر (داستان کودک)
  • افسانه خرس (داستان کودک)
  • کلاغی که روی منغارش ایستاد (داستان کودک)
  • سفر به شهر زیتون (سفرنامه)

مقاله‌ها

  • داستان از حاشیه تا متن
  • الفبای داستان‌نویسی
  • کتاب خرمشهر
  • آشنایی با گونه‌های داستان کوتاه
  • آشنایی با گونه‌های داستان کوتاه(کودک و نوجوان)
  • آشنایی با گونه‌های داستان کوتاه(فلش فیکشن)
  • آشنایی با گونه‌های داستان کوتاه(رئالیسم جادویی)
  • خرم خونین جاودانه
  • ریخت‌شناسی داستان‌های مینی‌مالیستی
  • زنان نویسندهٔ جنگ

سوابق مطبو عاتی

  • عضو تحریه ماهنامه سوره
  • سردبیر ماهنامهٔ تخصصی ادبیات داستانی
  • دبیر سرویس آفتاب گردون(نخستین روزنامهٔ کودک و نوجوان)
  • سردبیر نشریهٔ شما(ماهنامهٔ کودک و نوجوان)
  • دبیر تحریهٔ نشریهٔ قلمرو (فصل‌نامهٔ ادبیات کودک و نوجوان)

سوابق تدریس ادبیات داستانی

  • دانشگاه علم و فرهنگ
  • دانشگاه آزاد کرج
  • فرهنگسرای بهمن
  • حوزهٔ علمیهٔ قم
  • دانشگاه الزهرا
  • خانهٔ روزنامه‌نگاران جوان
  • خانهٔ هنرمندان
  • فرهنگسرای اندیشه
  • صداوسیما
  • فرهنگسرای رسانه
  • مرکز آموزش کانون پرورشی فکری کودک و نوجوان
  • دانشگاه علمی کاربردی
  • فرهنگسرای ارسباران
  • حوزهٔ علمیهٔ مشهد
  • معاونت فرهنگی دانشگاه تهران
  • مدرس دوره‌های آموزش داستان‌نویسی در شهرهای کرمان، شیراز، اصفهان، کرمانشاه، زاهدان، قم، مشهد، خرم‌آباد، رشت، تبریز، یزد، کاشان، اهواز، اندیمشک، زنجان، همدان و بوشهر….

جشنواره‌های ادبی

  • دبیر کتاب سال کودک و نوجوان وزارت ارشاد(دو دوره)
  • دبیر نخستین جشنوارهٔ داستان کوتاه جنگ وزارت ارشاد(یک دوره)
  • دبیر جشنوارهٔ پایداری(دو دوره)
  • دبیر نخستین جشنوارهٔ کتاب اولی‌ها(یک دوره)
  • دبیر سمینار چرایی آموزش داستان
  • داور جشنوارهٔ بیست‌ساله انقلاب، جشنوارهٔ بیست‌ساله کودک و نوجوان، جشنواره بانه، جشنوارهٔ اخلاق، جشنوارهٔ رضوی، جشنوارهٔ اصفهان، جشنوارهٔ داستان نیم‌روز، جشنواهٔ هفت اقلیم، جشنوارهٔ یوسف، دوسالانهٔ روایت فتح، جشنواره داستانک دوسالانهٔ ایثار، جشنوارهٔ مطبوعات کودک و نوجوان، کنگرهٔ شعر و قصهٔ طلاب، جشنوارهٔ پایتخت پنجره‌ها، جشنوارهٔ اراک، جشنوارهٔ قصهٔ جنوب (کیش)

پانویس

پیوند به بیرون

خداوند باید به داد این ادبیات برسد!