محمد سهرابی

از یاقوت
محمد سهرابی
زمینه فعالیتشعر آیینی
ملیتایرانی
تاریخ تولد۹ بهمن ۱۳۵۴ ‏(۴۸ سال)
محل تولدتهران
علت شهرتسبک هندی
آدرس اینستاگراممحمد سهرابی


محمد سهرابی (زادۀ ۹ بهمن ۱۳۵۴ در تهران) شاعر ایرانی است که در عرصه شعر آیینی فعالیت دارد.

زندگی و تحصیلات

وی اصالتاً زنجانی است و سرودن را از سال ۱۳۷۰ آغاز کرد. او دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. با ترغیب نزدیکان در کنکور کارشناسی‌ارشد شرکت کرد و به دانشگاه علامه طباطبایی راه یافت و پس از گذراندن نیم ترم، از تحصیل در دانشگاه انصراف داد.

سهرابی سال‌ها به ویراستاری و بازنویسی متون مشغول شد و با ناشران مختلفی همکاری کرد. وی از شیفتگان مکتب هندی است و با تفأل به دیوان صائب تبریزی، تخلص «معنی» را برای خود برگزید. «تختۀ مشق»، «سایۀ صدا»، «نسخۀ نسیان» و «فانوس خیال» برخی از مجموعه شعرهای او است.

تسلط محمد سهرابی بر سبک هندی تا جایی ست که برخی از کارشناسان ادبیات معاصر و شعر امروز او را موفق‌ترین شاعر جوان سبک هندی می‌‌دانند.

آثار

ردیف عنوان ناشر سال انتشار
۱

۲

۳

۴

۵

۶

۷

۸

۹

۱۰

۱۱

۱۲

تخته مشق

سایه صدا

نسخه نسیان

فانوس خیال

آواز لال

اقیانوس آلام

سکته قلبی

هفت سال و نه ماه و هجده روز

معلم مورچه ها

ضبط نفس

بحرخفیف

صدای سرمه

قدیم الاحسان، آرام دل

قدیم الاحسان،آرام دل

آرام دل

جمهوری

جمهوری

نیستان

نیستان هنر

نیستان هنر

سوره مهر

معنی

معنی

معنی

۱۳۹۱

۱۳۹۱

۱۳۹۱

۱۳۹۶

۱۳۹۵

۱۳۹۳

۱۳۸۹

۱۳۸۹

۱۳۹۳

۱۴۰۱

۱۴۰۱

۱۴۰۱

گفتگوها و مصاحبه‌ها

گفتگو درباره آسیب‌شناسی شعر آیینی

محمّد سهرابی در زمینه بیان بایسته‌های شعر آیینی، به آسیب‌شناسی این گونه از شعر پرداخت و گفت:

  • آقای سهرابی به عنوان یک شاعر آئینی در همین سؤال اول نظرتان راجع به شعر آئینی امروز چیست؟

شعر آیینی، یعنی پیش از هر چیز شعر باید بررسی شود. شعر هم می‌‌تواند در مورد موضوعات مختلفی باشد هم می‌‌تواند مدحیه باشد هم مرثیه باشد. حبسیه هم می‌‌تواند باشد و یا می‌تواند حالت تعزلی و عاشقانه داشته باشد؛ولی سرانجام هر آنچه که باشد، باید شعر باشد و این امر در مرثیه و مدحیه آن نیز مصداق دارد و از این قاعده مستثنی نیست و باید از قواعدی که برای آن در ادبیات وجود دارد پیروی کند.

باید براساس آن تعریفی که در طول تاریخ ادبیات از شعر ارائه شده است سروده بشود نه آنکه شاعر به واسطه آنکه اسم مقدس حضرات مانند حضرت اباعبدالله را در شعر خود آورد شعر گفته است.

ما کاری به عقبی و آخرت نداریم که چه می‌شود شاید در آنجا نظم سنتی را هم پذیرفتند، آنها کریم هستند. ولی اگر می‌‌خواهیم شعر بگوییم چون این حضرات بهترین و والاترین مقام هستی را دارا هستند باید بفهمیم و بالاترین شعرها را برای ایشان بسراییم نه آنکه ایشان را بهانه ای برای سرودن اشعار سست و ضعیف قرار دهیم. این یک جفا در حق ائمه اطهار است و در آخر بد نیست به کلامی

از مقام معظم رهبری اشاره کنم که فرمودند:"کسی که شعر متوسطی گفته،اگر با اخلاص هم گفته، آن را بین خودش و خدانگه دارد. شعر متوسط اصلا نخوانید، شعر پایین و غلط را اصلا نخوانید."


  • ولی بعضی از دوستان در پاسخ به این انتقادات این بحث را مطرح می‌کنند که شعر آیینی به دو شاخه رسمی و هیئتی تقسیم می‌شود و این شاخه هیئتی به دلیل ارتباط مستقیم با مردم نیاز چندانی به بهره‌مندی از پارامترهای ادبی ندارد اولا باید از این دوستان پرسید که شعر هیئتی چیست؟ آیا کسی می‌‌تواند شعر هیئتی را تعریف کند؟ آیا به هر سخن منظوم بی‌در و پیکری که حالا دارای مضامین آیینی هم هست می‌شود گفت شعر هیئتی؟ آیا این ژانر ادبی است؟

نه. شعر هیئتی ژانر ادبی نیست ولی به دلیل برگزاری عزاداری‌های هر ساله لزومش غیر قابل انکار است. کسی وجود شعر هیئتی را انکار نکرد خود بنده نیز در این زمینه فعال هستم در واقع شعر هیئتی منظوماتی است که کار هیئات مذهبی را راه می‌‌اندازد. این اشعار با تلفیق شدن با نوای مداح و موسیقی طبیعی که بر آثار سینه زدن به وجود می‌‌آید به این مجالس رونق می‌بخشد.ولی صحبت من این است که بسیاری از این شعرها بسیار سست هستند و اگر به صورت مکتوب در آیند متوجه می‌شوید که تا چه اندازه ایراد ادبی و گاها ایراد اعتقادی دارند.

  • برای اینکه با این مشکلات روبرو نشویم چه باید بکنیم؟ بنده به دو دلیل شعر آیینی و شعر هیئتی را شعر معصوم می‌نامم. دلیل اول آنکه این شعر برای معصوم سروده می‌شود و آنکه شعر هم باید معصوم باشد و دارای عصمت باشد از این رو خیلی از کلمات خارج از دایره ادبیات شعر معصوم قرار می‌گیرد و اجازه ورود به این ساحت مقدس را ندارد. حتی کلماتی که به خوی خود کلمات پسندیده‌ای هستند هم باید با احتیاط وارد این گستره بشوند. به عنوان مثال کلمه «زیبا» با تمام زلالی و زیبای جایی در شعر فاطمی ندارد حتی شاعر باید در نسبت دادن زیبا به نماز حضرت نیز احتیاط کند و از دیگر عوامل عصمت کلام، قواعد همنشینی و جانشینی کلمات است که اول بار «فردینان دوسوسور» در کتاب زبان‌شناسی عمومی خود مطرح کرد. البته این اتفاق امر تازه ای نبود و در ادبیات فارسی سابقه دارد مثلا در

شعر حافظ از این نمونه‌ها بسیار است:

شکر ایزد که به اقبال کُلَه گوشه گُل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد


ببینید حافظ می‌توانست در این جا به جای شوکت از کلمات سطوت، حشمت و... استفاده کند ولی به دلیل رعایت قاعده همنشینی از کلمه شوکت که در زبان عربی با خار هم معنی است استفاده می‌کند. بعد از قاعده همنشینی، قاعده جانشینی وجود دارد که از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است به عنوان نمونه در روضه حضرت عابس از یاران حضرت به نظر شما کدام عبارت برای ایشان مناسب‌تر است؛ لخت شدن، عریان شدن، عور شدن و یا برهنه شدن؟ مسلما که ۴ هزار نفر به حضرت تیر می‌‌زنند و از عبارت کلقنفذ استفاده شده است. حال شاعر باید کدام کلمه را استفاده کند جوجه تیغی یا خارپشت؟ قطعا جواب مشخص است. پس باید این نکات را چه در شعر (سخن مکتوب) و یا چه در روضه خواندن (سخن شفاهی) رعایت کرد.

  • به نظر شما دلیل این کاستی‌ها کم بودن مطالعه شاعران در زمینه ادبیات گذشته نیست؟

ببینید، شعری که پایه و اساس آن بر دوری از تکلف‌های شاعرانه مثل وزن- صنایع لفظی و صور خیال و... است همین نتیجه را می‌دهد و اصلا تعجب برانگیز نیست. من نمونه‌ای را سراغ دارم که به او گفتم که شما یک تتبعی در دواوین بفرمائید. ایشان در جواب بنده گفتند که من دوست نمی‌دارم که شعر شعریت داشته باشد من می‌خواهم شعرم بدون تکلیف در مجالس خوانده شود. این یک فرار تعمدانه است و به نظر من نه تنها مطالعه آثار قدما کم است و یا وجود ندارد در آثار معاصرین هم مطالعه‌ای وجود ندارد. مثلا خیلی از شعرای هیئتی گمان نمی‌کنم که قیصر را خوانده باشند. منزوی را خوانده باشند. به نظر نمی‌رسد که نگاهی به کتاب‌های سیدحسن حسینی داشته باشند. این فقط به دلیل عدم مطالعه صائب و سعدی و حافظ، مولوی و بیدل نیست. مطالعه معاصرین هم وجود ندارد وگرنه اوضاع نباید این‌گونه باشد. که فلان مداح در جلسه‌ای خطاب به اباعبدالله(ع) بخواند «تک می‌زنم پیامک می‌زنم» این اتفاقات از کجا نشأت می‌گیرد؟ این شعر را چه کسی به دست مداح می‌دهد؟ آیا غیر از این است که این شعر قبلا توسط شاعری نوشته شده است و به دست مداح رسیده است.

  • در همین راستا یکی از نکات دیگر شعر آیینی امروز توجه صرف به بعد جسمانی ائمه است؟ بله، ولی آنها باز تا حدودی راهش در شعر باز است. به شرایط خوش تراش بودن و زیبا بودن، مدح ائمه چه روحانی و چه جسمانی پسندیده است و باید در شعر شاعران امروز اتفاق بیفتد ولی از طرفی برخی از شعرا با افراط کردن در این امر کار را به جایی رساندند که منتقدان را برآن داشتند که بگویند که دیگر از چشم حضرات هم صحبت نکنید، از زور بازوی حضرت امیر صحبت نکنید. در یکی از فرمایشات رهبری خطاب به مرثیه‌سرایان هم اشاره شده بود که ما مگر در طول تاریخ از حضرت عباس زیباتر نداریم که شما فقط به بعد جسمانی حضرت توجه دارید؟

بله، به قدری در این زمینه افراط شده است که به این جا رسیدیم یعنی شاعران و شورنویسان آنقدر گفتند که چه چشم زیبایی دارد که از جنبه‌های دیگر غافل شدند ولی اگر کسی همین مضمون «زیبایی» را در بستری مناسب مثلا در دو بیت از قصیده به کار ببرد هم کسی ایراد نمی‌گیرد و هم مخاطب از این زیبایی بهره‌مند می‌شود.

  • در جایی مطلبی از شما مبنی بر نبود مضمون نو و تازه در شعر آیینی امروز خواندم کمی در این باره برایمان توضیح دهید.

من می‌ترسم بگویم که آنچه که امروز جایش در شعر معصوم خالی است کشف است. چون هنوز هم جای مضمون و مضمون‌سازی خالی است چه برسد به کشف. کاری که در شعر معصوم باید اتفاق بیفتد، مضمون‌یابی، مضمون‌سازی و مضمون‌پردازی است. به عنوان مثال یک شاعر نمی‌تواند به جای نگاه کلیشه‌ای که در طول این سال‌ها به چوب خیزران شده است، نگاه نویی داشته باشد؟ یعنی نمی‌توان از دید سر مقدس سیدالشهدا چوب را دید؟ نمی‌توان از دید چوپ به قضایا نگریست؟ و یا نمی‌توان از دید دختران حضرت به قضایا نگاه کرد؟ چرا می‌شود، ولی این نگاه‌های جدی میسر نمی‌شود مگر آنکه شاعر جنبشی داشته باشد و از جای خود برخیزد و زاویه دید خود را تغییر دهد. مشکل شاعران امروز ما این است که نمی‌خواهند از جای خودشان تکان بخورند و عادت کرده‌اند که سر جای خودشان بنشینند تا مضمون به سراغ آنها بیاید و این امر امکان‌پذیر نیست. مضمون جدید در صورتی در شعر جلوه‌گر می‌شود که شاعر تکاپوی روحانی و معنوی داشته باشد.

  • این مضمون‌سازی‌ها در برهه‌ای از تاریخ ادبیات یعنی در دوران سبک هندی به وفور قابل ملاحظه است.

بله. همین طور است که می‌فرمایید این امر در سبک هندی یا همان طرز تازه وجود دارد و بسیار هم پسندیده است؛ چراکه شاعران این سبک مبارک مضمون را از دانسته‌ها و ندانسته‌های مردم کشف می‌کنند و با صیقل دادن آن و با پرداخت مناسب به مخاطب عرضه می‌کنند و لذا چون سروکار شاعر با مردم و زندگی آنهاست مخاطب هم در سرایش شعر احساس سهیم بودن می‌کند. مثلا در این بیت صائب توجه کنید:

اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است
اشک کباب موجب طغیان آتش است


چه کسی هست که این صحنه را ندیده باشد حتی آن آدم فقیری هم که تا به حال کباب نخورد هم از کنار جگرکی گذر داشته و این صحنه را دیده است به همین خاطر با شعر احساس قرابت می‌کند و پیام شعر را می‌گیرد. جان کلام این که این طرز در مرثیه و مدح آل‌الله که مخاطب مستقیم آن مردم هستند بسیار کارآمداست بگذارید یک مصداق بیاورم تا بحث روشن‌تر شود. مثلا شاعران بسیاری در مورد آن اتفاق ناشایست که برای صدیقه کبری(س) اتفاق افتاد سخن گفته‌اند و بعضا سخن‌های سست و بی‌ادبانه‌ای که خود شاعر برای بیان آن به مادر خود هم معذور است چه برسد به زهرا مرضیه(س). اما در این میان شاعری (به گمانم حاج علی‌آقای انسانی) با استفاده از قابلیت‌های این طرح این بیت بسیار بدیع را می‌گوید:

تا ابد بر جبهه داغ ننگ زد
دید بار شیشه دارم سنگ زد


این عبارت «با شیشه داشتن» هم که می‌دانید عبارتی است عامیانه که در موقعیت‌هایی که می‌خواهند بگویند بانوی باردار است برای رعایت ادب به کار می‌رود. و چقدر این جا خوش نشسته است و چقدر معصوم و ادیبانه است.[۱]

نمونه‌ای از اشعار

حاصل عمر

یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد[۲]

سلطان کربلا حسن است

دعای زنده‌دلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین می‌شنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بی‌صدا حسن است
حسین نهی به قاسم دهد، حسن دستور
ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است
بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت
بیا که کنیه‌ی شیرخدا «اباحسن» است[۳]

پانویس

  1. مصاحبه با محمد سهرابی، وب‌سایت آیات غمزه، تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۲.
  2. «حاصل عمر». دریافت‌شده در ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳.
  3. «سلطان کربلا حسن است». دریافت‌شده در ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳.

پیوند به بیرون

نقدی به «مسمط علوی» محمد سهرابی، خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار: ۰۹ شهریور ۱۳۹۸.

شعرخوانی محمد سهرابی در محضر رهبر معظم انقلاب، سایت آپارات، تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۶.