محمد صحتی سردرودی
محمد صحتی سردرودی (زادۀ ۱۳۴۳ در سردرود تبریز) روحانی شیعه، نویسنده و پژوهشگر حوزه علوم اسلامی است.
زندگی و تحصیلات
وی از کودکی همراه با آموزش رسمی، قرائت قرآن، آداب و اخلاق را دانشوران دینی سردرود و بیش از همه از محضر محمدتقی محمدی و میرزا مجید قنادی که روزانه درس ترجمه قرآن داشتند، یاد گرفت. ایشان بعد از مهاجرت به قم به ادامه تحصیل در دروس حوزه مشغول شد. بعد از اتمام دروس سطح حوزه، به درس خارج مشغول شد. خارج اصول را محضرحضرات آیات پایانی و اعتمادی و خارج فقه را از محضر حضرات آیات مکارم شیرازی و میرزا جواد تبریزی بهرهمند شد. وی بیش از پنج سال در درس تفسیر آیتالله جوادی آملی شرکت نمود و یک سال در محضر استاد حسنزاده آملی شرح «مصباح الأنس» را فراگرفت.
فعالیت تخصصی
کتاب
- تمام کتابهای او نسخه الکترونیک دارند.
عنوان | ناشر | سال انتشار | تعداد چاپ |
---|---|---|---|
محدث نوری، روایت نور | انصاریان | ۱۳۹۱ | ۱ |
کمیت اسدی، حدیث حریت | سازمان تبلیغات اسلامی | ۱۳۷۳ | ۱ |
سیمای کربلا، حریم حریت | مشعر | ۱۳۹۵ | ۳ |
سید حمیری، سالار شاعران | سازمان تبلیغات اسلامی | ۱۳۷۳ | ۱ |
چهل حدیث جوان و نوجوان | معروف | ۱۳۹۴ | ۴ |
چهل حدیث کربلا | معروف | ۱۳۸۶ | ۷ |
چهل حدیث شعر | معروف | ۱۳۹۰ | ۴ |
سیمای سامرا، سینای سه موسی | مشعر | ۱۳۹۱ | ۳ |
آقا بزرگ تهرانی، اقیانوس پژوهش | موسسه بوستان کتاب | ۱۳۷۶ | ۱ |
محقق شوشتری، قاموس پژوهش | موسسه بوستان کتاب | ۱۳۷۷ | ۱ |
غروی اصفهانی، نابغه نجف | موسسه بوستان کتاب | ۱۳۸۸ | ۲ |
سیمای دمشق، آستان زینب | میثم تمار | ۱۳۸۹ | ۱ |
سیمای مدینه، شهر پیامبر(ص) | میثم تمار | ۱۳۸۹ | ۱ |
تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین(ع) | بین الملل | ۱۳۹۴ | ۲ |
شهید فاتح در آئینه اندیشه | خیمه | ۱۳۹۴ | ۱ |
غدیریههای فارسی از سده چهارم تا چهاردهم | طبع و نشر | ۱۳۷۹ | ۱ |
مقتل الحسین(ع) به روایت شیخ صدوق | نشر آرما | ۱۴۰۱ | ۱ |
عاشورا عشقینده (مجموعه شعر و مراثی به زبان آذری) | برگ شقایق | ۱۳۸۱ | ۱ |
عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریفشناسی تاریخ امام حسین(ع) | خادم الرضا | ۱۳۸۸ | ۳ |
پدری به نام حسین | مهرستان | ۱۳۹۵ | ۱ |
اکبرانههای عرفانی | خادم الرضا | ۱۳۸۷ | ۱ |
منطق عاشورا پژوهی | خیمه | ۱۳۹۴ | ۱ |
نماز ابرار (مجموعه داستان) | ستاد اقامه نماز و احیای زکات | ۱۳۷۸ | ۲ |
مقاله
از وی سه مقاله با عنوانهای «کتابشناسی توصیفی ـ انتقادی پیرامون تحریفهای عاشورا»، «بازخوانی فرهنگ عاشورا» و «عاشورا در هاشمیات»، در جشنواره مطبوعات در رشتهی مقاله با گرایش معارف اسلامی، شایسته رتبه نخست گردید.
گفتوگو و مصاحبهها
گفتوگو با خبرگزاری شفقنا درباره منطق امام حسین(ع) در مواجهه با دشمنان در روز عاشورا
صحتی سردرودی درباره فلسفه و چرایی گفتوگوی امام حسین(ع) با دشمنان در روز عاشورا چنین گفته است:
آیا امام حسین علیه السلام در جریان کربلا از راهکار گفت وگو با دشمن استفاده میکنند؟
- جواب کاملا مثبت است؛ فرزندان حضرت علی علیه السلام اهل گفت وگو بودند و این طرف مقابل بود که اهل گفت وگو نبودند. حضرت از هر فرصتی برای گفت وگو استفاده کردند. از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا و حتی در بدترین شرایط یعنی در روز عاشورا گفت وگوهای مختلف و متعددی از حضرت نقل شده است.
مراد شما از موارد نقل شده، خطبههایی است که از سر نصیحت بیان شده است؟
- موارد نقل شده اعم از نصایح و گفت وگوهای دوجانبه و مذاکره است.
چه لزومی دارد که حضرت در مقابل چنین دشمنی از مذاکره و گفت وگو استفاده کند؟
- حضرت تلاش میکردند که مانع از جنگ شوند.
برای این سخن موید و شاهد تاریخی وجود دارد؟
- این نمونه از گفت وگوها از همان مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا وجود دارد اما برای نمونه میتوان به گفت وگوی حضرت با سپاه «حر» و گفت وگوی حضرت در روز سوم محرم با سپاه «عمر بن سعد» اشاره کرد.
ما در گفت وگوی حضرت با سپاه حر میبینیم که حضرت از سر صمیمت و خیرخواهی باب گفت وگو را باز میکند و حتی دستور میدهند که سپاهیان دشمن و مرکبهای آنها را نیز سیراب کنند.
- امام علیه السلام خودش پیشنهاد گفت وگو را برای عمر بن سعد میفرستد که او هم میپذیرد. محل گفت وگو را در میان میدان یعنی بین دو سپاه قرار میدهند. عمر با بیست نفر از یاران خود میآید. وقتی که به هم میرسند سربازان دور میشوند و این مذاکره تا پاسی از شب طول میکشد. سرانجام عمر میپذیرد که جنگی رخ ندهد و به «عبیدالله» نامه مینویسد که خدا آتش جنگ را خاموش کرد و حسین بن علی علیهما السلام پذیرفته که از مسیری که آمده برگردد و اندیشه ای برای تشکیل حکومت در کوفه ندارد. ابن زیاد هم از این تصمیم خوشحال میشود اما «شمربن ذی الجوشن» مانع عملی شدن این مذاکره میشود. این گفت وگو در بسیاری از منابع تاریخی ما موجود است.
- عصر تاسوعا هم وقتی سپاه عمربن سعد به خیمهها یورش میبرند حضرت، جناب قمر بنی هاشم علیه السلام را برای گفت وگو با دشمن میفرستد و از او میخواهد یک شب مهلت بگیرد.
این نمونههایی که بیان کردید گفت وگو با هدف توافق با دشمن است یا گفت وگو از سر نصیحت و خیرخواهی؟
- اینها گفتگو برای جلوگیری از جنگ و رسیدن به توافق نسبی است. امام میگوید من به کوفه نمیآیم و از راهی که آمده ام بر میگردم و یا به یکی از شهرهای مرزی میروم یعنی از کوفه رفتن کوتاه میآیم.
اگر امام اهل توافق با دشمن است چرا این توافق را در مدینه انجام ندادند؟
- چیزی که مانع از توافق در مدینه شد انعطاف ناپذیری دشمن و اصرار بر بیعت بود. امام هم حاضر نبود که به حکومت یزید مشروعیت ببخشند. توافق اینجا توافق نسبی است و توافق کامل محال بود.
گفت وگو در چنین شرایطی و با چنین دشمنی چگونه با شعار «هیهات من الذله» قابل جمع است؟
- آنچه که ذلت است پذیرش بیعت شخصیتی مثل یزید است. در سخنی که حضرت میفرمایند:«الا و انّ الدّعی بن الدّعی قد رکزنی بین اثنتین بین السّلة و الذّلة هیهات من الذّله» ذله به معنای بیعت است.امام را میان دو راهی گذاشته بودند و میگفتند یا بیعت یا قتل. حضرت در این مذاکرات دنبال راه سومی بود که نه بیعت باشد و نه قتل.
- حضرت مذاکره را ذلت نمیداند بلکه بیعت را ذلت میداند.
مذاکره یک نوع کنار آمدن با دشمن نیست؟
- امام حسین علیه السلام مطابق با واقعیات تصمیم میگیردند. ایشان راه سومی را مقابل دشمن میگشایند که در آن راه در واقع هدایت دشمن هم هست. هدف امام هدایت و گشودن راه دیگری است و میبینیم که عمر بن سعد هم تمایل نشان داد.
دستآورد این مذاکرات چه بود؟
- در این مذاکرات شخصیتی مثل حر به سپاه حضرت میپیوندد و حتی میبینیم که عمر بن سعد و عبیدالله هم میپذیرند که جنگ نکنند ولی شمر مانع میشود و نتیجه دیگر این مذاکرات اختلافی بود که بین دشمن ایجاد شد. بعد از فاجعه عاشورا، یزید حادثه را به گردن عبیدالله و عبید الله به گردن عمر بن سعد میاندازد. این تولید اختلاف نتیجه مذاکرات بود.
تبادر ذهنی بخشی از جامعه از حادثه کربلا عدم انعطاف پذیری و ایستادگی مطلق در برابر دشمن است. آیا حضرت عالی این برداشت را درست میدانید؟
- خیر؛ امام حسین علیه السلام به ما آموختند که حتی در بدترین شرایط هم میتوان باب گفت وگو و مذاکره را باز کرد. در تاریخ هم میبینیم که حضرت، اهل انعطاف است و وقتی که مانع از رفتن او به کوفه میشوند اصرار نمیکنند و پیشنهاد تغییر مسیر را میدهند. از جانب حضرت انعطاف بود و از جانب طرف مقابل یورش و جنگ طلبی. لذا ما به کار بردن واژههایی مانند قیام و انقلاب را برای حرکت امام حسین، دقیق نمیدانیم. حضرت نمیخواستند به هر طریقی که شده است آرامش جامعه را به هم بزند. حضرت یک هدف سلبی دارند و آن بیعت نکردن است؛ یعنی میگویند من این اختیار را دارم که بیعت نکنم و یک هدف ایجابی هم داشتند و آن زیر سوال بردن مشروعیت حکومت یزید بود. حضرت میخواستند به جامعه بگویند ستم و اسلام با هم جمع نمیشوند و کسی نباید ظلم خود را به اسلام ببندد و موفق هم شدند.
- چنین نیست که حضرت از امام حسن علیه السلام شجاعت بیشتری داشته و قیام کرده است. اگر امام حسن علیه السلام ۱۰ سال با معاویه صلح کرده، امام حسین علیه السلام ۲۰ سال صلح کرده است. دهه دومی که حضرت با معاویه در صلح است دهه ای است که حضرت میتواند با تمسک به موضوعاتی مانند شهادت امام حسن علیه السلام، پیمان شکنی و قتل جمعی از شیعیان علیه معاویه قیام کند. عراقیها هم به حضرت این پیشنهاد را داشتند.
- اگر حضرت خانواده را همه جا دنبال خود میبرد به خاطر این است که بگوید من دنبال جنگ نیستم. حضرت به دنبال خشونت و خونریزی نیست.
این سخنتان شاهد و موید تاریخی دارد؟
- بله؛ در حرکت محرم برای حضرت فرصتهای طلایی پیش آمد که اگر پیش دستی میکردند حتما پیروز میشدند. وقتی سپاه حر از دور پیدا شد زهیر به حضرت گفت به ما خبر رسیده که این هزار نفر راه را گم کرده و ذخیره آب آنها نیز تمام شده و لذا خسته و تشنهاند. اگر در پشت تپه ای که در محل وجود دارد موضع بگیریم حتی با سنگ میتوانیم بر اینها غلبه پیدا کنیم. وقتی که به اینها پیروز شدیم مردم هم به ما میپیوندند؛ چون منتظرند که ببینند چه کسی غالب میشود. حضرت استدلال او را پذیرفت اما نخواست که آغاز کننده جنگ باشد. امام حسین علیه السلام اهل محبت و گفتگو است. حتی ظهر عاشورا شمر میخواست به خیمهها حمله کند و حضرت را دست بسته به ابن زیاد تحویل دهد. حضرت که این نقشه را پیشبینی کرده بودند دور خیمه را خندق کنده و در آن هیزم ریخته و آتش روشن کرده بودند. شمر وقتی این صحنه را دید شروع به بدگویی کرد. در این هنگام «مسلم بن عوسجه» به حضرت میگوید همه فتنهها زیر سر این شمر است و او هم اینک در تیررس من است اجازه بده او را به قتل برسانم. امام حتی در آن زمان هم نمیپذیرد که آغاز کننده جنگ باشد. یورش و خشونت تماما از طرف مقابل بود ولی امام اهل منطق و گفتگو و دلسوزی و هدایت بودند. در روز عاشورا هم حضرت دائما سخن میگویند تا جایی دشمن که تصمیم گرفت اول دهان مبارک حضرت را هدف قرار دهد.
چرا مذاکرات به نتیجه نرسید؟
- چون طرف مقابل اهل مذاکره نبود.
در چنین شرایطی چگونه میتوان مذاکره را توجیه کرد؟
- منطق حکم میکند که انسان تا جایی که میتواند با گفتگو مشکلاتش را حل کند. کسی دست به جنگ میزند و به میز مذاکره پشت میکند که در گفتگو کم آورده است.
در مکتب امام حسین علیه السلام نشستن و صحبت کردن با دشمن نشانه ذلت نیست؟
- نه؛ قبلا هم پیامبر صل الله علیه و آله این کار را کرده بود که نمونه آن «صلح حدیبیه» است. ما در قرآن دو سوره «فتح» و «نصر» را داریم که هر دوی آن در ستایش از فتح و پیروزی است که با گفتگو حاصل شده. خداوند با صراحت مذاکره و صلح را فتح مبین میخواند.
- اسلام دین گفت وگو است و امام حسین علیه السلام هم پرورش یافته واز پیشوایان این دین است.[۱]
پانویس
- ↑ «حجت الاسلام صحتی سردرودی درگفت وگو با شفقنا :امام حسین(ع) مذاکره را ذلت نمی دانست». ۸ آبان ۱۳۹۴. دریافتشده در ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳.