مرتضی درخشان
زمینه فعالیت | خبرنگار • طنز پرداز • مجری • تلویزیون • نویسنده |
---|---|
ملیت | ایرانی |
تاریخ تولد | ۱۳۶۰ (۴۲–۴۳ سال) |
محل تولد | امیدیه |
پیشه | خبرنگار و گزارشنویس خبرگزاری مهر، روزنامه جام جم، همشهری و مجری تلویزیونی • بازیگری در سریال و مجموعه نمایشیهای تلویزیونی ایران |
آدرس اینستاگرام | مرتضی درخشان |
مرتضی درخشان (زاده ۱۳۶۰ در شهرستان امیدیه) خبرنگار، طنزپرداز، نویسنده و مجری تلویزیون اهل ایران است.
وی مسئول کمیته داوران جشنواره نشریات دانشجویی در سال ۱۴۰۲ بوده است.
فعالیت تخصصی
درخشان كار خبر را از سال ۸۰ از شبكه خبر شروع كرد، سپس وارد خبرگزاری ایپنا شد و پس از آن بهصورت مداوم در رسانهها حضور داشت. او در دهه ۸۰ و ۹۰ در رسانههای مختلف مشغول بوده است اما با گسترش شبکههای اجتماعی توانست سایر تواناییهایش را به نمایش بگذارد.
شاعری و نویسندگی و البته طنزپردازی از جمله این تواناییهاست که مرتضی درخشان تا قبل از ظهور شبکههای اجتماعی بروزش نمیداد اما در چندسال اخیر بخش جداییناپذیر شخصیت او حساب میشود.
بخشی از طنزپردازی او مربوط به شخصیتی میشود که برای خودش طراحی کرده است. او از سال ۹۶ با اسم حضرت رئیسجمهور در مورد خودش مطالبی را منتشر کرد و گفت که میخواهد در انتخابات شرکت کند. این رویکرد بهشدت با استقبال مواجه شد و این شخصیت به حیاتش ادامه داد. به همین خاطر او در فضای مجازی بسیار محبوب است و البته خودش هم فضای مجازی را از همه جا بیشتر دوست دارد چون آنجا با نام «حضرت رئیس جمهور» مشهور شده است! او در مدرسه اسلامی هنر، گزارشنویسی روایی تدریس می کند.
رسانهای
- خبرنگار خبرگزاری مهر
- گزارشنویس روزنامه جام جم
- گزارشنویس روزنامه همشهری
- مجری برنامه تلویزیونی مخفیلم شبکه سه سیما
بازیگری
- سریال شرایط خاص
- مجموعه نمایشی «بله آقای رییس جمهور»
- سریال آخرین سامورایی
گفتاورد
یادداشت مرتضی درخشان درباره عملیات «وعده صادق»
«مرتضی درخشان» روزنامهنگار و فعال رسانهای در ادامه یادداشتی درباره این موضوع نوشته است.
یک
انگشتر عقیق سرخ یمنی با رکاب نقره کج شده، یک حلقه ازدواج نقره باریک بیضی، یک عینک مطالعه با تنها یک شیشه ترک خورده، یک پیراهن خاکی دو جیب نیمه سوخته، یک کیف پول کوچک با چند کارت شناسایی و عابربانک شکسته و یک قرآن جیبی را روی میز گذاشتند و گفتند که اینها همراه پدرت بود، خودش هم توی آن جعبه است که با پرچم ایران جلد شده.
پدر همانقدر که سبکبال رفته بود سبکبار هم مانده بود، این را از اصرار مسئول معراج شهدا فهمید که خواهش میکرد کفن را باز نکنند. مسئول معراج میگفت تصویرتان از پدر بهم میریزد، اما او اصرار داشت تصویر پدر و دشمن پدر کامل شود. میخواست اگر روزی فرصت انتقام دست داد دستاش نلرزد. میخواست مثل مردهای غزه باشد، مثل همانی که خودش جنازه دخترش را از لای آوار بیرون آورد، همانی که صورت سیاه عروسک کوچکاش را با دستمال نمدار پاک کرد، همانی که گلوی دخترش را بو کرد تا از تنگی نفس نمیرد.
دو
جنگ یک دوربین بزرگ است، یک دستگاه تبدیل آدمها به تصاویر، یک خاطرهساز بزرگ! آدمها را به خط میکند و وقتی دکمه را فشار میدهد صدای رگبار شاتر بلند میشود و هرکس توی قاب باشد را تبدیل به قاب عکسهای یادگاری میکند.
جنگ خیلی بی رحم است، اگر چشمهایش را بازتر کند اینقدر آدمهای زیادی را میبلعد که تمام آدمهایی که همدیگر را میشناسند با هم انتخاب میشوند و جنازهای که خاطرهای در ذهن کسی نداشته باشد دیگر قاب عکس نیست، عدد است. مثلاً میگویند شهید صد و پنجاه و ششم!
زبان تلخی که میخوانید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که جنگ در یک قدمی ما ایستاده بود. جنگ در یک قدمی ما ایستاده است.
سه
ما زخم خوردهایم، رد خون روی پیراهن سفیدمان پیداست، خانههای زیادی داریم که انگشترهای شکسته و پیراهنهای سوخته دارند، ما غرور ترک خوردهای داریم که روی صورتمان خطی بزرگ انداخته است و شیر زخمی بیشه بودن خطرناک است، کفتارها را به طمع میاندازد.
آن موشکها، آن پهپادها، آن تکبیرها که روانه فلسطین اشغالی کردیم پیراهن مشکی را از تن خیلیها بیرون آورد، این اما انتقام نبود، این اما "فقط" انتقام نبود! ما شلیک کردیم که توی قاب دوربین جنگ نباشیم، ما شلیک کردیم که کفتارها ما را به عنوان شیر ضعیف بیشه «تگ» نکنند، ما شلیک کردیم که صلح متولد شود. که مردهایمان پدر باشند، همسر باشند، برادر باشند، که زنهایمان مادر باشند، که چند هزار و چندم نباشند، دست و پای اعداد را نمیشود بوسید.
ما سال قبل هم همین موشکها و پهپادها را داشتیم، اصلاً موشک را همه دارند، هند و پاکستان هم دارند، لیبی هم داشت، فرق ملتها در همین است. آنها اراده ما را باور نداشتند، وگرنه آنها خوب میدانند که ما تا کجا مسلحیم. فردا، حتی اگر کفتاری از اینکه هست هارتر بشود قبل از اینکه دستاش را به سمت دکمه شاتر ببرد به اراده ما فکر میکند، موشک به تنهایی بازدارندگی ندارد.[۱]پانویس
- ↑ «یادداشت مرتضی درخشان درباره عملیات «وعده صادق»». ۲۸ فروردین ۱۴۰۳. دریافتشده در ۱۱ خرداد ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون
- «مرتضی درخشان» مسئول کمیته داوران جشنواره نشریات دانشجویی شد
- در حرم امام رضا(ع) خوشحالترم
- کوچه تنگه؛ دوربین مخفی مرتضی درخشان در قسمت سوم مخفیلم
- ساعت شعر / مرد خانه / مرتضی درخشان