مردی با کیف قرمز (مستند)
نام فیلم | مردی با کیف قرمز |
---|---|
موضوع | تلاش محمد مصدق برای بهبود وضعیت اقتصاد |
سبک | مصدق |
کارگردان | مجید رستگار |
صداپیشگان | مهبد قناعتپیشه |
شرکت/سازمان تولیدکننده | سفیرفیلم |
زمان | ۷۰ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
مردی با کیف قرمز (تولید ۱۴۰۲) مستندی به کارگردانی مجید رستگار و تهیهکنندگی محمد عبدی است که به بررسی اقدام یالمار شاخت که رئیس رایشبانک در آلمان نازی بود و توانست ارزش پول آلمان را بالا ببرد و بحران اقتصادی را رفع کند پرداخته است. همچنین این مستند به ارتباط دیپلماتیک محمد مصدّق بعد از ملّی شدن صنعت نفت برای کمک گرفتن از یالمار شاخت، موضوعی که کمتر شنیده شده نیز پرداخته است.
این مستند را سفیرفیلمتولید کرده است.
درباره مستند
با ملی شدن صنعت نفت، دولت مصدق به دنبال راه هایی سریع برای پیشرفت ایران بود اما با وجود دشمنان و سنگ اندازی های آنها، کارها باید به طور مخفیانه پیش میرفت. در این زمان دکتر مکی و فاطمی برای یک ملاقات محرمانه با پروفسور یالمار شاخت وارد آلمان شدند، مردی که همه او را به کیف قرمز و ترفند های هوشمندانه اقتصادی اش میشناختند.
سال ها قبل از جنگ جهانی دوم، ولیعهد اتریش توسط صرب ها ترور شد و جنگی بزرگ آغاز شد و این شروع ماجرایی بود که به جنگ جهانی اول شهرت یافت. اما بعد از این جنگ آلمان کشوری بود که متهم شد و قرار شد غرامتی به مبلغ بسیار زیادی بپردازد.
غرامتی که باید نقدا پرداخت میشد و آلمان جنگ زده را وارد مسیری کرد که نتیجه ای جز تورم، فقر، شکاف طبقاتی، نابسامانی و افزایش مهاجرت مردم به همراه نداشت. سایه یاس و ناامیدی بر سر مردم استوار بود و همه منتظر یک معجزه بودند تا اینکه رئیس جمهور هیندنبورگ با اصلاحات ساختاری موافقت کرد.
اولین قدم معرفی پول جدید بود که مردی میانسال با دکترای اقتصاد، مسئولیت نظارت بر این پول را به عهده گرفت. دکتر یالمار شاخت مردی که آن را با کیف قرمز رنگش و البته موفقیت او در نجات اقتصاد بلژیک میشناختند.
مردی که توانست آلمان ورشکسته و فرو پاشیدۀ بعد جنگ جهانی اول را در طی چند سال نجات بدهد و تبدیل به یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی جهان بکند. اما همه چیز طبق خواسته های او پیش نمیرود.[۱]
گفتاورد
مجید رستگار کارگردان مستند «مردی با کیف قرمز» درباره این مستند گفت:
- درنگاه اول، انتخاب شخصیتی مثل یالمار شاخت، کمیسر مالی و ژنرال تامالاختیار اقتصاد جنگی در آلمان سالهای پس از جنگ جهانی اول، برای یک مستند ایرانی کمی عجیب بهنظر میرسد اما باتوجه به ماجراهای واقعی و تاریخی که در فیلم اشاره میشود، پیوند و اتصال او با ایران اهمیت مییابد و مخاطب کنجکاوانه ماجرای او را پیگیری میکند. چطور برای یک روایت مستند به یالمار شاخت و اتصال او با ایران و طرح موضوعاتی چون تحریمها و دشمنی و سنگاندازی آمریکا و انگلیس رسیدید؟
در فیلمنامه بود که به این روند و قلابکردن موضوعات مختلف رسیدم. این اتصال در مرحله پژوهش چندان عمیق نبود اما در قصه سعی کردم پیوند عمیقتری میان شخصیت شاخت، ایران و موضوعات مختلف ایجاد کنم. در پژوهش میدانستیم که ارتباطی بین شاخت و ایران وجود دارد و مصدق از این چهره اقتصادی آلمان میخواهد به ایران بیاید تا دیدار و گفتوگویی با هم برای حل مشکلات اقتصادی کشور داشته باشند اما در مرحله متن و فیلمنامه، روایت و این اتصالات را دراماتیزه و جذاب و بر تعلیق ماجرا اضافه کردم. روایت مستند، فلاشبک و فلاش فوروارد دارد و مدام در حال رفت و برگشت میان سالهای مختلف است.
- چون تقریبا همه فیلم، آرشیوی است، این رفت و برگشتها، کارهای گرافیکی، کلاژموشن و موشنپیکچر باعث جذابیت مستند و همراهی مخاطب با آن میشود.
یکی از دلایلی که سراغ ساخت مستندمردی باکیف قرمزوهمچنین فیلمهای لاتارینو و کدهای سیاه رفتم، خاص بودن سوژههای آنها بود. مردی با کیف قرمز سوژه خاص و جذابی داشت که من هم از ابتدا اطلاعی درباره آن نداشتم اما بعد که در پژوهشها به شخصیت یالمار شاخت، نقش او در تحول اقتصادی آلمان و ارتباطش با ایران و سنگاندازی انگلیس و آمریکا رسیدم، این خط و ربطها شکل پررنگتری به خود گرفت. آن رفت و برگشتهای زمانی، کلاژ و کارهای گرافیکی هم برای ایجاد جذابیت بیشتر و همراهی بهتر مخاطب انجام شده است. وقتی فیلمساز سوژه و قصه را دوست داشته باشد، یک سری راههای خلاقانه را هم برای روایت آن پیدا میکند.
- آن کیف قرمز به نماد شخصیت شاخت تبدیل میشود و حتی باتوجه به مضمون و محتوا و اتفاقات فیلم، رنگ کیف هم معنای متناسبی مییابد. البته در عکسهای موجود شاخت در اینترنت که تقریبا همگی آنها سیاه و سفید هستند، من کیفِ قرمزی ندیدم. واقعا رنگ کیف، قرمز بود؟
(میخندد) بله، قرمز بود. این کیف قرمز را به این دلیل تبدیل به نماد شخصیت و فیلم کردم که بگویم این آدم همیشه چیزی در چنته داشت. همه آن محتویات و یادداشتهای داخل کیف، در واقع برآیندی از نگاه و تفکر شخصیت شاخت است. او کسی است که میخواست هیتلر را به دلیل خشونت و کارهای غیرانسانیاش ترور کند. شاخت معتقد بود ما مشغول ساختن مملکت خودمان (آلمان) بودیم اما هیتلر جنگ بزرگی راه انداخت. یک فیلم سینمایی هم درباره سوءقصد به هیتلر ساخته شد که تام کروز نقش اصلی آن را بازی میکرد.
- «والکیری» به کارگردانی برایان سینگر. البته در این فیلم شخصیت شاخت غایب است.
بله، در آن فیلم نقشی که تام کروز بازی میکند (سرهنگ فون اشتاوفنبرگ) اجراکننده عملیات ترور هیتلر است اما در واقعیت یکی از سران حلقه فکری ترور هیتلر شخصیت شاخت بود. او کشورش را از یک وضعیت بحرانی به نقطه اوج میرساند اما شخصی مثل هیتلر میآید و به دلیل قدرتطلبیاش، نمیخواهد غرامت مربوط به جنگ جهانی اول را پرداخت کند. جالب اینجاست که شاخت در آلمان در برههای، خیلی پرطرفدارتر از هیتلر بود. هیتلر هم به این دلیل که شاخت خیلی پرطرفدار بود و خدمتهایی به خود او و کشور آلمان کرده بود، این چهره محبوب و تاثیرگذار را اعدام نمیکند. برای روایت این مستند سعی کردم قصه از بین نرود، چون حجم پژوهش خیلی گسترده بود و منابع زیادی مطالعه شد و به جز کتابهایی که در تیتراژ پایانی به آن اشاره میشود، مستندهای زیادی را هم در این حوزه و درباره جنگ جهانی، یالمار شاخت و… دیدیم. اما نکته مهمتر فیلم، پیوند و ارتباط این موارد با ایران بود.
- اتصالاتوپیوندهای فیلمورفت وبرگشتها هم درلحظات و بزنگاههایدرست وبه موقع ودریک روایت غیرخطی اتفاق میافتد.
اگر فیلم روایتی خطی داشت، مخاطب آن را پس میزد. مستند باید روایت جذابی داشته باشد تا هم مخاطب خاص آن را بپسندد و هم مخاطب عام آن را دنبال کند. اگر فیلم، روایت خطی وترتیبی داشت وازجنگ جهانی اول شروع میکردم و بعد به جنگ جهانی دوم و بعد به ایران میرسیدم، کار برای مخاطب خستهکننده میشد و از این روایت خطی استقبال نمیکرد.
- یکی از ویژگیهای فیلم این است که باوجود روایت موازی آلمانِ دوران شاخت و ایرانِ دوران مصدق، برخی از موارد مطروحه در مستند، شبیه نمونههای مشابه در ایرانِ این سالها و این روزهاست، مثل سرعت چاپ پول در آلمان برای عبور ظاهری از بحران اقتصادی که در برخی دولتهای ایران هم انجام شد.
میخواستیم فیلم لایههای اینچنینی هم داشته باشد و معادل و مابهازاهایی از گذشته تا امروز را در مستند ببینیم. اینکه تجربه اشتباه و ناموفق چاپ پول در آلمان آن دوران، میتواند درس و عبرتی برای ایرانِ امروز باشد. در واقع این مستند به جز روایت تاریخی، یک آموزش هم میدهد که برای مدیریت بهتر اقتصاد، کتابهای یالمار شاخت را بخوانید و کارها و عملکرد مثبت او را در اقتصاد آلمان ببینید؛ اینکه شاخت چه روشی را در پیش میگیرد که مردم به او اعتماد کنند و سرمایهشان را در اختیار دولت بگذارند. از آنسو هم دولت پاسخ مناسبی به این اعتماد میدهد. یکی از مهمترین پیشنهادهای شاخت، تامین مسکن همه مردم بود تا دیگر سرمایهشان را صرف تجارت معاملات مسکن نکنند و این سرمایه را در تولید کشور به کار بگیرند. چون به اعتقاد او، وقتی کسی دغدغه مسکن نداشته باشد، میتواند در تولید و خرید و فروش ورود کند و باعث چرخش بالاتر اقتصادی و درنهایت پیشرفت کشور شود.
- موضوع مسکن بهقدری مهم است که شاخت تاکید ویژهای بر آن داشت و شما هم چند بار به نقل از او در فیلم مطرح میکنید. درحالیکه هیچکدام از دولتهای ما به اهمیت واقعی این موضوع در پیشرفت کشور پی نبردهاند و بعد از این همه سال هنوز اقدام موثری درباره آن نکردهاند و اصلا انگار عزمی جدی برای رفع این معضل ندارند. حالا هم که این وامهای جدید خرید مسکن و با این شرایط و با ماهی ۲۰ میلیون تومان قسط، بیشتر شبیه یک شوخی تلخ و دهنکجی به ملت است.
البته در میان سران دولتهای این چند سال اخیر، آقای احمدینژاد دغدغه تامین مسکن برای مردم را داشت اما متاسفانه دولتهای بعدی راهکار مناسبی در این خصوص نداشتند و برنامههایشان نتیجه کارآمدی در پی نداشت. درحالی که دولت باید اقدامی عملی و سریع برای خانهدارشدن همه مردم انجام دهد. وقتی این تامین مسکن اتفاق بیفتد، بازار برجسازان و دلالان هم تعطیل میشود.
همین الان مثل دلالان یهودی سالهای دور آلمان که از فقر و نداری مردم، پروارتر و سرمایهدارتر شدند، در ایران هم دور، دورِ دلالان است و آنها از نیازِ مردم به مسکن و اوضاع بد معیشتی و اقتصادیشان، نهایت سوءاستفاده را میکنند. دقیقا همین است و عملا مابهازای آن سودجویان را در جامعه امروز ایران میبینیم. منتها در آلمانِ آن زمان شخصی مثل شاخت بود که جلوی اشتباهات اقتصادی را بگیرد اما در ایران کسی نیست. البته تلاشهایی صورت میگیرد اما عمیق نیست. وقتی شاخت مسئولیت امور اقتصادی رابه عهده میگیرد، اول چارهای برای معضل مسکن میاندیشد و بعد هم پیشنهاد میدهد مردم به صنعت ورود کنند. درمستند لاتارینو هم همین بحث رامطرح میکنم که به جای اینکه نخبه کشور را به صنعت وصل کنیم او را تبدیل به نیرویی پشت میز نشین کردیم و به اوگفتیم ایدهای برای استارت آپ بده. شما با این کار، باعث فلج شدن صنعت کشور میشوید و پنج تا ۱۰سال نخبهها را ازصنعت دور میکنید. ثمره این اقدام، مقابله با کدام تحریم است؟
- تحریم هم از موضوعات مشابهی است که هم آلمانِ آن سالها با آن مواجه بود وهم ایرانِ این سالها. باوجود اینکه جنس و دلیل تحریمها متفاوت است امابعضی راهکارهای شاخت میتواند پیشنهاد والگویی برای مقابله باتحریمهای ایران هم باشد.
دقیقا. بهنظرم کسی که اقتصاد خوانده، شاخت را میشناسد و میتواند به مسیری که او رفته فکر کند و معادلهایی برای اجراییکردنشان در ایرانِ امروز درنظر بگیرد.
- برای حل مشکلات اقتصادی ومسکن و…امروز چقدر به شخصیتی مثل شاخت نیاز داریم؟
واقعا. ایران به یک منجی اقتصادی نیاز دارد. اما تا وقتی دربخشهایی ازبدنه دولت و مجلس وبخشهای دیگر، افرادی هستند که نفعشان در همین وضعیت است، مجال کار به شخصیتی مثل شاخت حتی درصورت وجود هم داده نمیشود.
- بازیکی ازشباهتهای آلمان دردوران بحران اقتصادی باایرانِ امروز،حذف صفر ازمارک(واحد پولی آلمان درگذشته) است.
البته شاخت بعد از حذف صفر، کاری میکند که کسی اجازه خرید وفروش دلار را نداشته باشد اما اینجا صرافیها برای همین معاملات دلاری، ایجادِ دلال وتورم میکنند. شاخت برای رفع چنین معضلاتی، دلالها راجمع و کاری کرد مردم دلارهایشان را فقط به دولت و بانکها بدهند. وضعیت دلار به این شکل کنترل شد. با چنین وضعیتی دیگر بیزینس دلار، طلا و ملک بهوجود نمیآید. وقتی کسی جواب نمیدهد که چطور ماشین یکمیلیارد تومانی در امارات به محض ورود به ایران تبدیل به چهارمیلیارد تومان میشود و چطور پرایدی که یکهزارم آپشن ماشین خوب خارجی را ندارد، به قیمت ماشین لوکس کرهای فروش میرود و… وضعیت اقتصادی ما همین خواهد بود. به نظرم دلالانی که نان این وضعیت معیشتی و اقتصادی نامناسب ملت را میخورند، خائن هستند.
- بهعنوان پرکارترین کارگردان این دوره جشنواره عمار، نظرتان را درباره این رویداد هم بگویید.
جشنواره عمار، ظرفیت بزرگی است، چون به سوژهها و موضوعات متنوع و دیدهنشدهای امکان طرح و نمایش میدهد. عمار تکمیلکننده جشنوارههای دیگر به لحاظ پرداخت به سوژههاست وآثاری درزمینه نقد درونگفتمانی، ملت قهرمان و موضوعات متنوع دیگر را دربرمیگیرد.عمار، جشنوارهای ازدل مردم است و باوجود برگزاری استاندارد و حرفهای، فضای خودمانی و صمیمانهای دارد.[۲]
پانویس
- ↑ «مردی با کیف قرمز». دریافتشده در ۲ شهریور ۱۴۰۳.
- ↑ «یالمار شاخت؛ مردی با کیف قرمز». دریافتشده در ۲ شهریور ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون
- «مردی با کیف قرمز» می آید
- درباره مستند: «مردی با کیف قرمز»/ ایران و جنگ جهانی
- مستند مردی با کیف قرمز