مصطفی پورنجاتی
مصطفی پورنجاتی (زاده ۱۳۵۸) نویسنده، ویراستار و بنیانگذار مجموعه نویسندگی خلاق در ایران است.
پورنجاتی از سال ۱۳۹۰ به برگزاری دورههای نویسندگی خلاق پرداخته است. وی از سال ۱۳۹۵ تاکنون از اعضای هیئت مدیره انجمن ملی ویرایش ودرست نویسی میباشد و از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ به عنوان مشاور بنیانگذاری و مدیر تولید بیش از یکصد عنوان از کتابهای نشر باهوش و گروه کتابهای کودک و نوجوان مشغول به فعالیت بودهاند. مصطفی پورنجاتی از سال ۱۳۹۰ ویراستار بیش از یکصد اثر در حوزههای مختلف علوم انسانی و کسب وکار میباشد. وی بهمراه دکتر محمدرضا جباری دورههای نوشتار درمانی را برای اولین بار در ایران در مؤسسه آموزش عالی آزاد هفتاد بنیان نهادند.[۱]
از او کتابی با عنوان بیخوابی توسط انتشارات نیستان در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است.[۲]
آثار
کتابها
- اینجا آسمان نزدیکتر است
- برادههای آبی ماه: گزینه نثر ادبی
- بیخوابی: مجموعه داستان
- تا عاشورا: گزارش مستند و تاریخی از ورود کاروان حسینی به کربلا تا شب عاشورا بر اساس دانشنامه امام حسین (ع)
- مؤمن دارا و ندار
مقالهها
- برگی از ایام: رحلت پیامبر اسلام (ص)
- قاب عکس یک جمعه
- صدای ندبه ام میآید: چاپ شده در مجله پاسدار اسلام و عصر آدینه.[۳]
فعالیتها
- کارآفرین در حوزه زبان نوشتاری
- بنیانگذار و مدیر مجموعهٔ نویسندگی خلاق
- عضو هیئت مدیره انجمن ملی ویرایش و درست نویسی
- مشاور زبانی دکتر احمد حلت و رئیس شورای نویسندگان مجلهٔ موفقیت
- ایده پرداز راهبردی، نویسنده، کپی رایتر، کار آفرین در حوزهٔ زبان نوشتار
گفتاورد
بخشهایی از کتاب بیخوابی
سوگند، تمرینهای ریاضی قل اول و قل دوم و قل سوم را یکجا تعلیم میدهد. این پیپ دستنخورده اولین هدیه او بود. میخواست سیگار نکشم ولی چون باور داشت نویسنده جماعت بیسیگار نمیشود، پیپ گرفت تا غیرمستقیم چیز باکلاستر و خوشبوتر را وارد سبک زندگیام کرده باشد.
بوی بهمن کوچک کجا و بوی کاپیتان بلک کجا. راستی، شما ده سال از مود نوشتن درآمده باشید، بعد زنگ بزنند التماس کنند اثرتان با مقداری افزایش حجم بهخاطر ضخامت عطف کتاب چاپ شود، چه حالی پیدا میکنید؟ اصلاً شدنی است؟ با کدام حس و حال میخواهید دست کنید در انبانتان و داستانهای تازهای بنویسید تا اثرتان در حجمی معقول منتشر شود؟ از گپ دهساله عمر، آسان نمیشود پرید. چاله سر کوچه ننهعباس که نیست.
دوراهی اخلاقی است: آیا دوست دارم کتابم، هویت قلمم، سرانجام منتشر شود؟ یا برای همیشه میخواهم آدم دیگری باشم؟ یک نسخه عوضی، یک جنس قلابی از خود؟ حالا جای این سؤال درست است یا باید قبلتر یا مثلاً بعدتر نوشته شود؟ اما یادم هست یکبار هوشنگ گلشیری خدابیامرز به خوابم آمد و گفت اوایل، باید با وسواس بیشتری کار کنی. بعد که مشهور شدی هرچی خواستی بنویس و چاپ کن. حالا که با پای خودشان آمدهاند دم خانهام، چرا پس بزنم؟
سوگند میگوید: «نوشتن هم شد کار؟ مرد باید یکلقمهنان برای زن و بچهاش دربیاورد». خودم خواستم جنبه زنانه ذهنم بشود سوگند. وگرنه کلمات که فتوفراوان بودند. نه نان میخواستند و نه لباس. قاطعانه به کارشناس میگویم: «ولی اگر برنج عمده موردنیاز خودتان و همکاران بود، در خدمتیم». لامصب تمامبشو نیست وسوسه حرفهایش. بوی خطر میدهد. همان قدر که دهانه آتشفشان بوی بخار گوگرد.[۴]
پانویس
پیوند به بیرون