مظفر سالاری
مظفر سالاری (زادۀ ۱۳۴۱ در یزد) روحانی شیعی و نویسنده حوزه ادبیات کودک و نوجوان اهل ایران است.
زندگی و تحصیلات
وی از دوم دبستان که با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شد و عشق به ادبیات هم دروجودش روشن شد و باعث شد دوست داشته باشد روزی بنویسد اما بعد از اینکه دیپلم گرفت و وارد حوزهی علمیه شد همکاریش با نشریات کودک و نوجوان جدیتر شد.
وقتی به قم رفت به کتابخانهی بزرگ شهر رفت و خواست که کتابها را مجانی برایشان فهرست کند به شرطی که فقط در کتابخانه کتاب بخواند مسئولان کتابخانه جلوی فعالیتش را نگرفتند و اینگونه بودکه اوقاتش را در بین کتابها گذراند.
فعالیت تخصصی
داوری در جشنوارهها
سالاری بارها داور ﮐﺘﺎب ﺳﺎل ﺑﻮده و ﺑﺎ ﻋﻨﺎوﯾﻦ ﮐﺎرﺷﻨﺎس، ﻋﻀﻮ هیئت ﻋﻠﻤﯽ، ﻣﺸﺎور و ﻣﺪﯾﺮ در اﻣﻮر ادﺑﯽ و هنری دﻋﻮت ﺑﻪ ھﻤﮑﺎری ﺷﺪ. ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺧﺪﻣﺎت ﻓﺮهنگی و ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﺗﺪرﯾﺲ داﺳﺘﺎن، طﯽ ﺳﺎلها، در دهمین ﮐﻨﮕﺮه ﺷﻌﺮ وﻗﺼﻪ طﻼب، ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه وﯾﮋه ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه است. از ﺳﺎل ۸۳ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﻮرای ﻓﺮهنگ ﻋﻤﻮﻣﯽ و ﺣﮑﻢ وزﯾﺮ ﻓﺮھﻨﮓ و ارﺷﺎد ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮ هیئت ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ ﮐﺘﺎب ﮐﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان، در ﺗﺪوﯾﻦ آﯾﯿﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻈﺎرت، ھﻤﮑﺎری ﻣﻮﺛﺮ داﺷﺘﻪ است.
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺟﻠﺪ از ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﭘﻨﺞ ﺟﻠﺪی داﺳﺘﺎن ﻧﻮﯾﺴﯽ ﻗﺪم ﺑﻪ ﻗﺪم ﺑﺎ ﻧﺎم «ﮔﺸﺎﯾﺶ داﺳﺘﺎن» در ﺳﺎل ۸۳ ازمظفر سالاری ﺑﻪ ﭼﺎپ رﺳﯿﺪ و ﻣﻮرد اﺳﺘﻘﺒﺎل ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ.
فعالیت در ادبیات کودک و نوجوان
سالاری که ترجیح خود را نوشتن برای کودکان و نوجوانان میداند از بچگی کار نویسندگی خود را از نوشتن انشا برای دوستان و نوشتن خلاصهی کتابهایی که میخوانده شروع کرده اما کتاب صوتی محبوب و معروفش با نام «رویای نیمه شب» بیشتر یک کتاب خانوادگی محسوب میشود و نمیتوان آن را صرفا در دسته کتابهای کودک و نوجوان قرار داد. مظفر سالاری برای کتاب «نیمه شبی در حله» درسال ۸۳ نامزد ﮐﺘﺎب ﺳﺎل جمهوری اﺳﻼﻣﯽ و ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه ﮐﺘﺎب ﺳﺎل وﻻﯾﺖ و همچنین برگزیده ﮐﺘﺎب ﺳﺎل ﺳﻼم ﺑﭽﻪها وپوپک شد.
نگارش اولین رمان
مظفری نخستین رمان را در دورهی راهنمایی و تحت تاثیر نوشتههای «چارلز دیکنز» نوشت ونام آن را «سفرنامهی الیزابت»[یادداشت ۱] گذاشت.
نگارش کتاب رؤیای نیمهشب
کتاب معروفاش به نام «رویای نیمه شب» با بیانی شیوا و رسا به تجلیل از عشقی راستین میپردازد که اشاره خاص به معجزه امام زمان(عج) در آن گنجانده شده است.
کتاب «رویای نیمه شب»[یادداشت ۲] در ابتدا با عنوان «نیمه شبی در حله» توسط انتشارات بوستان کتاب قم در سال ۱۳۸۲ انتشار یافت. پس از چندین دفعه تجدید چاپ، رمان برگزیده ششمین دوره کتاب سال ولایت و نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی، و همچنین کتاب سال مجله سلام بچهها و پوپک شناخته شد. زبان کهنه این کتاب پس از سالها تجدید چاپ بازنویسی شد و اکنون با عنوان «رویای نیمه شب» توسط انتشارات کتابستان در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسید.
سوابق اجرایی و مسئولیتها
از مسئولیتهای سالاری معاونت فرهنگ و هنری تبلیغات و مسئولیت سردبیری فصلنامه تخصصی ادبیات و هنر «آفرینه» است که مأموریت آن بررسی و بیان ادبیات و هنر از دیدگاه دینی است. در ﮐﻨﺎر ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖهایی ﭼﻮن ﻣﻌﺎوﻧﺖ ﻓﺮهنگی هنری دﻓﺘﺮ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت، ﺳﺮ دﺑﯿﺮی ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ «آﻓﺮﯾﻨﻪ» را ﻧﯿﺰ ﺑﻪ عهده دارد و ﺑﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪ و ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮآن ﺑﺮای ﺑﭽﻪها و ﻧﮕﺎرش داﯾﺮة اﻟﻤﻌﺎرف ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﻗﺮآن ﺑﺮای اﯾﺸﺎن ﻧﯿﺰ ﻣﯽاندیشد.
او در دهمین کنگره شعر و قصه طلاب، برگزیده ویژه شناخته شد و از سال ۱۳۸۳ با معرفی شورای فرهنگ عمومی و با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد به عنوان عضو هیأت نظارت بر کتاب کودک و نوجوان در تدوین آییننامه نظارت همکاری مؤثری داشت.
آثار
- از آثار مظفر سالاری میتوان به کتاب «قصههای من و ننه آغا»[یادداشت ۳] اشاره کرد که در باب حفظ فرهنگ اصیل شهر یزد است. این کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده است.
- کتاب «داستانهای رو به رو» در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده و ماجرایی جذاب از مناطق تاریخی مختلف است. این داستان از تاریخ اسلام حکایت کرده و در عین حال به زندگی روز میپردازد. طوری که با اتفاقات و ظرایف دراماتیک داستان، خواننده به این پی خواهد برد که در نهایت این خودش است که با انتخابهایش سعادت یا شقاوتش را رقم خواهد زد.
- کتاب «شب صورتی» که در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسید، به مسئلۀ مدیریت عشق میپردازد. داستانی که به عاشق شدن نوجوانی در شهر یزد و کمک گرفتن از پیرمردی دانا پرداخته و در نهایت با فضایی که مرتبط با نیمه شعبان و مهدویت بوده است تمام میشود.
- کتاب مرا با خودت ببر داستان جوانی به نام ابراهیم است که عاشق دختری در دمشق شده است. این کتاب در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات به نشر انتشارات آستان قدس رضوی چاپ شده است. این داستان که در زمان امام جواد(ع) اتفاق میافتد میتواند انعکاسدهنده وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن عصر بوده و میتواند باعث آشنایی خوانندگان با وضعیت آن زمان و شرایط تاریخی آن نیز شود.
- «دعبل و زلفا» محصول سال ۱۳۹۶ انتشارات «به نشر» است. رمانی جذاب که قالب داستانی عاشقانه داشته و روزگار پر مشقت امام هفتم و هشتم را به تصویر میکشد. «دعبل خزاعی» از جرئتدارترین شاعران شیعه زمان امام موسی بن جعفر(ع) و امام رضا(ع) بوده است.
- کتاب «جان به لب»،اثر مشترک مظفر سالاری با سعید زارع بیدکی است که در سال ۱۴۰۱ چاپ شد. این کتاب شامل سی و پنج داستان کوتاه واقعی و پردهبرداری از ماجراهای قضات و متهمان است.
یادداشت
- ↑ این کتاب دربارهی دختری است که ازانگلیس با کشتی به استرالیا میرود. درسالهای جنگ ایران و عراق مظفری نیز مثل بسیاری از هم نسلهایش به جنگ رفت در جبهههای جنگ خاطراتش را مینوشت و برای بچهها چاپ میکرد به گفتهی خودش: یک دنیا نامه برای خودم و دیگران مینوشتم و جبهه را روی کاغذ میآوردم. او نخستین روحانی فیلمنامه نویس کشور است و در سال ۱۳۷۵ فیلمنامهای با مضمون دینی تدوین نمود که در آن زمان نمره "الف" آثار سینمایی را از آن خود کرد. وی همچنین کتاب "قایق راندن به اقیانوس" را در شرح سفر سال ۱۳۸۶ رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان یزد تالیف کرد.
- ↑ این رمان داستان دلدادگی جوانی اهل سنت به دختری است که داری مذهب شیعه است. شاید بتوان این کتاب را اثر عاشقانه در بستری دینی قلمداد کرد. شخصیت محوری داستان که شخصی به نام «هاشم» است عاشق «ریحانه» میشود و به دلیل اختلافهای مذهبیای که دارند درگیر راه پر پیچ و خمی میشوند. این در حالی است که فضای داستان در زمینه مذهب و جایگاه شیعیان و اهل سنت همپای این درامای عاشقانه پیش میرود.
- ↑ علت انتخاب عنوان «آغا» که به معنای بزرگ است، آن بوده که در برخی از مناطق شهر یزد به مادرِ پدر «ننه آغا» گفته میشد.
گفتاورد
گفتوگو درباره نگارش کتاب رؤیای نیمهشب
سالاری در گفتوگو با وبسایت کتابستان درباره ایده اولیه و نگارش کتاب رؤیای نیمهشب گفت:
در نگارش «رؤیای نیمه شب» سعی کردم جذاب باشد و تعلیق داشته باشد. از چاشنی عشق هم در آن استفاده شده است. مجموعه همه اینها باعث شد از این کتاب استقبال شود. خیلی از کسانی که این کتاب را خوانده آن را در یک نشست تمام کردهاند. یعنی تا این حد جذابیت دارد. کسی نبوده است که این کتاب را بخرد و بگوید پشیمان شدم. حتی کتابستان معرفت که این کتاب را منتشر کرده است پشت یکی از شیشههایش نوشته بود: «اگر کتاب را نپسندید پس بیاورید و پولتان را بگیرید». برای نمونه یک نفر هم کتاب را پس نیاورد. این مسابقه که پیش آمد. به شهرهای مختلف دعوت شدم که نقد کتاب، نشست با خوانندگان کتاب و جشن امضا بود. فکر میکنم فقط سه بار به مشهد دعوت شدم. اینها حاکی از استقبال از این کتاب است و کتاب جایش را بین مردم باز کرده است و مردم آن را دوست دارند.
-به عنوان کسی که این تجربه را از سر گذرانده و در حوزه کتاب فعالیت داشتهاید، برای ترویج کتاب این اتفاق مناسب است یا مدلهای دیگری هم برای ترویج کتاب وجود دارد؟
هزار کار میشود و هزار ترفند و شگرد میتوان به کار گرفت تا مردم دوست داشته باشند کتاب بخوانند. خودم دیدهام وقتی کتابی بهخوبی به آنها معرفی شود علاقمند میشوند آن را بخرند و مطالعه کنند. باید این اتفاق بیفتد. تمام تکنیکها کهنه و روزی کنار گذاشته میشوند، غیر از اصل ازلی و ابدی یعنی جذابیت. باید به هر نحو ممکن کاری کنیم این محصول برای مخاطب و مصرفکنندهاش جذاب باشد. مثلاً تیزر سینمایی در هفت دقیقه که شبکههای مختلف پخش میکردند یک مقدار این جذابیت را برای بعضیها ایجاد کرد. میشود با رسانهها و مدیومهایی که در اختیار هست کاری کرد که مردم تشویق و ترغیب شوند کتابی را بخوانند. متأسفانه کتابهای بنجل موجود در بازار ذائقه مردم را ضایع و اشتهایشان را کور کرده است. مردم کتابهایی که خریدهاند و وقتی شروع به خواندن کردند متوجه شدند به درد نخور است و کلاه سرشان رفته است. این اتفاق زیاد افتاده است. بنابراین اگر اعتماد کنند و مطمئن شوند کتابی خوب است و جای معتبری آنها را معرفی میکند استقبال خواهند کرد. مثلاً چرا کتابهایی که مقام معظم رهبری برایشان تقریظ مینویسند اینقدر فروششان بالا میروند؟
-اکثراً کتابهایی هستند که خودشان برای مخاطب جذابیتهایی دارد.
بله، یکی این مسئله است که حتماً کتاب جذابیتهایی داشته است که ایشان برایش تقریظ نوشتهاند. آقا برای هر کتابی که نمینویسند. ماشاءالله آقا ادیب هستند، یعنی هم شعر را خوب میشناسند و هم رمان و داستان را. منظورم این نکته است که الان در بازار کتابهای خوب هست. وقتی آقا تقریظ مینویسند مخاطب متوجه میشود این کتاب حتماً ارزش خواندن دارد که مقام معظم رهبری برای آن تقریظ نوشتهاند. بنابراین با خیال راحت آن را میخرند. ما به هر شکلی که بتوانیم این اعتماد را جلب کنیم که مردم برای خرید و خواندن یک کتاب ترغیب شوند باید این کار را انجام بدهیم. تهیه تیزر هم یکی از این کارهاست و کارهای دیگری هم میشود کرد. البته در فروش کتابها تبلیغاتی که در فضای مجازی میشود هم مؤثرند. بخش فرهنگی شهرداری مشهد 3 هزار نسخه از کتاب «رؤیای نیمه شب» را خریده و به پرسنلش با قیمت 3 هزار تومان داده بود. آنها چون انبوه خریده تخفیف مثلاً 30 درصدی گرفته بودند و با وجود این به پرسنلشان با تخفیف بیشتری کتاب را فروختند و مسابقهای هم در این باره برگزار کردند. مرا برای اختتامیه آن مسابقه به مشهد دعوت کردند. قرعهکشی کردیم و به تقریباً 100 نفر جایزه دادند. اینکه نهادهای فرهنگی به صورت خودجوش و با انگیزههای درونی پای کار بیایند اتفاقات خوبی است و باعث میشود مردممان کتاب خوانند.
نکته جالب اینکه میگویند مردم ما با کتاب قهرند، با بازخوردهایی که از مخاطبین دریافت کردم به خلاف این مطلب رسیدهام، چون اکثرشان کتاب «رؤیای نیمه شب» را در یک نشست خواندهاند. در یک نشست یا دو نشست خواندن یک کتاب نشان میدهد خیلی اهل مطالعه هستند و دوست دارند مطالعه کنند.
در اینجا خاطرهای را هم برایتان میگویم آقایی در مشهد با من تماس گرفت و گفت شب جمعه این کتاب را شروع کردم و نتوانستم زمین بگذارم. قبل از خواب با خودم میگفتم دو ساعتی این را بخوانم ببینم چه نوشته است. شروع به خواندن کردم و سحر کتاب را تمام کردم. در ذهنم بود فردایش، یعنی روز جمعه به دخترم بگویم او هم این کتاب را بخواند. صبح جمعه موقع صبحانه یکدفعه دخترم گفت: «بابا! دیشب کتابی را دست گرفتم و شروع به خواندن کردم و تا نزدیکیهای صبح داشتم میخواندم. دوست دارم شما هم این کتاب را بخوانید». از او پرسیدم: «اسمش چیست؟» متوجه شدم همان کتاب «رؤیای نیمه شب» است! من و دخترم هر کدام یک نسخه از آن را تهیه کرده بودیم و هر دو بر حسب اتفاق همزمان شروع به خواندن و تمامش کردیم. هیچ کدام هم از این همزمانی اطلاع نداشتیم.
پیشنهادتان برای اینکه به سمت نوشتن رمانها و قصههایی برویم که هم به لحاظ مخاطب فراوان باشند و هم از نظر محتوایی مشابه آثاری که در آنها یکسری بیاخلاقیها صورت میگیرند نباشند، چیست؟
سالاری: اول باید داستان را بشناسیم. داستانم دینی و راجع به امام زمان(عج)، سبک زندگی و امثال اینهاست، ولی قبل از همه اینها یک داستان است.[۱]
پانویس
- ↑ گفتگو با مظفر سالاری نویسنده کتاب «رویای نیمه شب»، وبسایت کتابستان، دریافت شده در ۵ خرداد ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون