مهدی سلحشور
ملیت | ایرانی |
---|---|
تاریخ تولد | مهر ۱۳۵۰ (خطای لوآ در پودمان:Iranian_calendar در خط 39: attempt to compare number with nil. سال) |
محل تولد | تهران |
خویشاوندان سرشناس | فرجالله سلحشور (برادر) |
مهدی سلحشور (زاده مهر ۱۳۵۰ در تهران) شناخته شده با لقب حاج مهدی و حاج مهدی سلحشور نوحه خوان و روضه خوان اهل ایران است.
او برادر مرحوم فرجالله سلحشور کارگردان سینما است.
زندگینامه
مهدی سلحشور در نیمه شعبان (برابر مهرماه) سال ۱۳۵۰ در خانواده ای مذهبی در محله امامزاده حسن، از محلههای جنوب تهران، به دنیا آمد. وقتی که او کلاس اول ابتدایی بود، انقلاب شد و از همان زمان وارد گروههای سرود مدرسه شد. او از سنین کودکی وارد دنیای مداحی و نوحه خوانی شد. پس از اینکه انقلاب شد، در مدرسه به اجرای سرودهای انقلابی به صورت گروهی و تک نفره پرداخت و به این کار علاقه نشان میداد. همچنین، بهطور همزمان، در مسجد محله شان به نام مسجد علی اکبر، فعالیتهای هنری انجام میداد. اولین نغمههای حاج مهدی مربوط به شهدا بود که در یک گروه سرود ۴۰ نفره از نوجوانان، تک خوان بود.
اعزام به جبهه
حاج مهدی سلحشور ابتدا در تیپ ۱۱۰ خاتم الانبیا در زمان عملیات کربلای ۵ حضور یافت و سپس به لشکر ۱۰ سید الشهدا رفت و تا پایان دفاع مقدس در این لشکر حضور داشت. بعد از اینکه جنگ تمام شد، او به جبهههای نبرد علیه منافقین در کردستان رفت و در آنجا حضوری فعال داشت.
ورود به حوزه علمیه
مهدی سلحشور پس از قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ وارد حوزه علمیه شد. در ابتدا به حوزه امام علی (ع) رفت و پس از مدتی به مدرسه معصومیه رفت. او وقتی وارد حوزه شد با حاج آقا مرتضی تهرانی آشنا شد و به گفته خودش، آشنایی با حاج آقا مرتضی تهرانی موجب ایجاد تحولاتی در زندگی شخصی و طلبگی حاج مهدی شد.
تشکیل خانواده
حاج مهدی در سال ۱۳۷۵ ازدواج کرد. او صاحب چهار فرزند (سه پسر و یک دختر) است. پسران ارشد او علی اکبر و علی اصغر[یادداشت ۱] (متولد ۱۳۷۸) دو قلو هستند.[۲] فرزند دختر ایشان معصومه (متولد ۱۳۸۹)[۳] و پسر خردسال او زهیر نام دارد.
علی اکبر و علی اصغر سلحشور هر دو مداحی و نوحهخوانی میکنند.[۴]
حضور در برنامه حسینیه معلی
حاج مهدی سلحشور در فصل دوم برنامه حسینیه معلی در میز ذاکران حضور داشتند. سعید حدادیان، سیدمجید بنیفاطمه، محمد صمیمی و مهدی رسولی چهار کارشناس این برنامه در فصل اول بودند که در فصل دوم مهدی سلحشور جایگزین سعید حدادیان شد.[۵]
گفتاورد
زندگینامه خودنگاشت
شب نیمه شعبان سال ۱۳۵۰ در خانواده ای مذهبی در محله امامزاده حسن جنوب تهران به دنیا آمدم. اواخر رمضان همان سال از محله امام زاده حسن به خیابان هاشمی تهران اسباب کشی کردیم و تا امروز خانه پدریمان در آنجاست.
سال اول دبستانم مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی. از سال دوم دبستان، تقریباً فعالیتهای هنریم را از حضور در گروه سرود مدرسه و تک خوانی شروع کردم. و سپس از سال ۵۸ در مسجد علی اکبر که روبروی منزلمان بود فعال شدم.
تا سال ۱۳۶۳ در گروه سرود و گروه تئاتر مسجد فعال بودم. به دلیل آنکه سنم به حد قانونی نرسیده بود و اهالی مسجد و محله هم این را میدانستند، نمیتوانستم از آنجا به جبهه بروم، لذا به مسجد سیدالشهدا در انتهای خیابان دامپزشکی که نزدیک مدرسه ام و دور از خانه بود، رفتم و در آنجا فعال شدم تا زمینههای حضور در جبهه برایم فراهم شود.
اوایل سال ۶۵ بود که توانستم مجوز اعزام به جبهه را از پایگاه مقداد تهران کسب کنم و برای آموزش به کردستان اعزام شدم. پس از مدتی که در زمان عملیات کربلای ۵ در تیپ ۱۱۰ خاتم الانبیاء حضور داشتم به لشکر ۱۰سیدالشهدا رفتم و تا قطعنامه در آنجا بودم. دوم راهنمایی و اول نظری را در جبهه خواندم.
مداحی را به صورت جدی در جبهه ادامه دادم و پس از قطعنامه نیز به دلیل علاقه به دروس حوزوی به قم آمدم و مشغول به تحصیل علوم دینی شدم.
سال اول مدرسه علمیه امام علی (ع) بودم و سپس به مدرسه معصومیه رفتم. از همان سال اول طلبگی یکی از بزرگترین نعمتهای خدا شامل حالم شد و آن وجود حاج مرتضی آقا تهرانی بود. قطعاً اگر حاج آقا تهرانی نبودند شاید وضعیت بنده خیلی عوض میشد. بسیار در زندگی شخصی و طلبگی خود مدیون ایشان هستم. در حوزه دروس سطح را تمام کردم و پس از آن نیز به تحصیل درس خارج فقه مشغول شدم. بعد از قطعنامه هم درگیریهای کردستان که ادامه داشت، تا سال ۷۵ ما ارتباطمون با جبهه قطع نشده بود. تابستانها، ایام فصل کاری که میشد، ۳–۴ ماه میرفتیم کردستان کار تبلیغی و رزمی انجام میدادیم. با یگانها جلو میرفتیم، با ضدانقلاب درگیر میشدیم تا سال ۷۴–۷۵. در همان سالها با حاج احمد رادان آشنا شدم، بعد با حاج حمزه فلاح که الان فرمانده سپاه کردستان هستند و حاج بهرام حسینی که در همین اواخر جانشین عملیات نیروی زمینی بود.
تا سال ۷۵ سپاه کردستان وجنوب غرب با فرماندهی حاج احمد کاظمی بودم که در همان سالها قائلهٔ کردستان را جمع و جور کرد. سال ۷۵ که از جبهه کردستان برگشتم ازدواج کردم. در دوران عقدمان هم یک ماه رفتم سوریه و پس از آن توفیق زیارت حج تمتع نصیبم شد.
اوایل ازدواجم چند سالی به سختی زندگی کردیم، وضعیت شهریه ناچیز طلبگی بود ومستأجری. تا این که پدرم یک طبقهٔ خانهٔ تهران را به اسمم کرد و با آن در سال ۷۸ یک خانه در خیابان شهید کلهری قم تهیه کردیم و پس از چند سال با فروختن آن توانستم به صورت قسطی منزلی که الان در مستقر هستم را بخرم.
علی اکبر و علی اصغر را ۲۲ دی ۷۸ خدا به ما داد امسال ۱۵ساله میشوند و هر دو قصد دارند که طلبه شوند. معصومه هم سال ۸۹به دنیا آمد.[یادداشت ۲] یک ماه بعد از تولد پسرانم، پدرم به رحمت خدا رفت. شکر خدا هنوز مادرم در قید حیات است. پدرم آدم عجیبی بود، یک روستایی ساده و بی سواد، هیچ ادعایی هم نداشت. هیچ وقت یاد ندارم که قبل از اذان سجاده ش را پهن نکرده باشد. مینشست ذکر میگفت. بارها بنده را برای ادامه مداحی اهل بیت تشویق میکرد. همان سال ۷۸ بود که راه کربلا باز و توفیق زیارت امام حسین نصیبم شد. پدرم مریض بود و زمانی که از زیارت برگشتم به من گفت خیلی دوست داشتم به کربلا میرفتم اما توفیق نشد. آخر هم به رحمت خدا رفت و کربلا را ندید. زندگی را مدیون دعاهای پدر و مادرم هستم.
اکنون نیز طلبه ام و اهل بیت توفیق نوکری درگاه خود را به حقیر عنایت کردند و مداحی میکنم.[۷]
پانویس
- ↑ «حاج مهدی سلحشور در کنار پسرانش». وبسایت عقیق. ۱۶ مرداد ۱۳۹۶. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ «زندگینامه حاج مهدی سلحشور». وبسایت رسمی مهدی سلحشور. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ «زندگینامه حاج مهدی سلحشور». وبسایت رسمی مهدی سلحشور. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ «حضور فرزند خردسال حاج مهدی سلحشور در حسینیه معلی». تلوبیون (حسینیه معلی). ۱۹ شهریور ۱۴۰۱. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ «آغاز «حسینیه معلی» از امشب/ سلحشور جایگزین سعید حدادیان شد». ایرنا. ۱۶ شهریور ۱۴۰۱. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ «زندگینامه حاج مهدی سلحشور». وبسایت رسمی مهدی سلحشور. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
- ↑ «زندگینامه حاج مهدی سلحشور». وبسایت رسمی مهدی سلحشور. دریافتشده در ۲۴ تیر ۱۴۰۳.
یادداشت