مهدی فرجی (شاعر)
زمینه فعالیت | شعرسرایی |
---|---|
ملیت | ایرانی |
تاریخ تولد | ۹ بهمن ۱۳۵۸ (۴۴ سال) |
محل تولد | کاشان |
محل زندگی | تهران |
پیشه | شاعر |
زبان | فارسی |
سالهای نویسندگی | ۱۳۷۵ تا کنون |
سبک نوشتاری | غزل |
کتابها | هزار اسم قلمخورده و چشمهای تو باران روسری باد را تکان میداد ای تو راز روزهای انتظار زیر چتر تو باران میآید شب بیشعر میخانه بیخواب منم که میگذری آن روزها گفتم قرار نشد حوت چمدان معطل آئینهدان |
جوایز | سیمرغ بلورین دومین جشنواره بینالمللی شعر فجر برنده جایزه ادبی طهران |
وبگاه | mehdifaraji |
مهدی فرجی (متولد ۹ بهمن ۱۳۵۸ در کاشان) شاعر اهل ایران است. وی تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در کاشان گذرانید. مهندسی عمران را به عنوان رشته تحصیلی دانشگاهی انتخاب نمود اما به دلیل عدم علاقه نسبت به این رشته و علاقه وافرش به شعر و شاعری، آن را نیمهکاره رها نمود.
از سال ۷۵ برای اولینبار آثار مهدی فرجی بهطور جدی در مطبوعات منتشر شدند. فرجی نخستین کتاب خود را در سال ۷۹ روانه بازار نشر کرد و در همانسال در کنگره شعر و قصه جوان کشور در هرمزگان برگزیده شد. کتاب «قرار نشد» در مدت یک هفته در سال ۱۳۹۲ به چاپ دوم رسید و رکوردی را به اسم مهدی فرجی ثبت کرد.
مهدی فرجی را میتوان از جمله شاعران جوانی دانست که شعرش در پایان دهه هفتاد شکل گرفت و در آغاز دهه هشتاد به سرعت پیشرفت کرد و توانست خود را به عنوان یکی از شاعران دهه هشتاد به ثبت برساند. مهدی فرجی درحال حاضر در تهران زندگی میکند و علاوه بر مدیریت کارگاههای دورهای شعر در تهران، برگزاری چند کارگاه شعر در آلمان و ایتالیا را در کارنامه دارد.[۱]
آثار
- فرجی، مهدی (۱۳۷۹). هزار اسم قلم خورده. كاشان: مرنجاب. شابک ۹۶۴-۹۲۳۶۸-۲-۱.
- فرجی، مهدی (۱۳۸۷). و چشمهای تو باران (ویراست دوم). انتشارات مرصل. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۴۴۶-۷۴-۸.
- فرجی، مهدی (۱۳۸۲). روسری باد را تکان میداد (ویراست پنجم). فصل پنجم.
- فرجی، مهدی (۱۳۸۲). ای تو راز روزهای انتظار. صبح روشن.
- فرجی، مهدی (۱۳۸۶). زیر چتر تو باران میآید (ویراست ششم). نیماژ.
- فرجی، مهدی (۱۳۸۶). شب بیشعر (ویراست چهارم). نشر تکا.
- فرجی، مهدی (۱۳۸۸). میخانه بیخواب (ویراست دهم). فصل پنجم.
- فرجی، مهدی (۱۳۹۱). منم که میگذری (ویراست ششم). فصل پنجم.
- فرجی، مهدی (۱۳۹۲). آن روزها گفتم (ویراست چهارم). نیماژ.
- فرجی، مهدی (۱۳۹۲). قرار نشد (ویراست ششم). فصل پنجم.
- فرجی، مهدی (۱۳۹۴). چمدان معطل (ویراست پنجم). فصل پنجم.
- فرجی، مهدی (۱۳۹۷). حوت (ویراست نخست). فصل پنجم.
ویژگیهای سبکی
از ویژگیهای شعر مهدی فرجی؛ عاشقانگی، برخورداری شاعر و شعرش از گنجینههای ادبی عظیم کلاسیک فارسی، زبان ساده صمیمی و سالم، تجربی و عینی بودن فضاها و توصیفهای شاعر و تلفیق آن با فضاها و زبان روز است.
شعر مهدی فرجی تصویرمدار نیست و بر تداعیهای زبانی، پژواکهای ذهنیِ واژگان و همنشینیِ کلمات استوار است و شاعر علاقمند است آن را با بهرهگیری از طنز به مخاطب ارائه کند. در بررسی موضوعی و مضمونی شعر او میتوان گفت که همچون غزل کلاسیک، ساختار اکثر غزلهای او بر روایت حسی شاعرانه استوار است که در بیت بیتِ غزل، جریان یافته به وحدت کلی میرسد. موسیقی در شعراو عنصر مهم و حساب شدهای است.
همین تواناییها است که باعث شده غزل او از بهترین و مخاطب پسندترینهای این نسل از شاعران در میان مخاطبان شعر باشد و نیز از دید منتقدان و صاحب نظران حوزه شعر هم جایگاه ویژه و پُراهمیتی را به خود اختصاص دهد.
مهدی فرجي برای تصویرسازی در غزليات، از ابزارها و عناصری مانند تشبيه، استعاره،کنایه و مجاز بهرهگرفته است. تشبيه به عنوان یكي از عناصر مهم تصویرساز کلام، در غزليات این شاعر بسامد بالایی دارد. به لحاظ ساختار تقریباً همهی انواع آن وجود دارد؛ بسامد بالای تشبيهات مفرد به مفرد نشانة ایجاز، ابتكار و نوآوری و همچنين زبان فاخر و روان و لطيف شاعر است.[۲]
جایزهها
- برنده سیمرغ بلورین دومین جشنواره بینالمللی شعر فجر (۱۳۸۶)
- نفر اول هشتمین جشنواره بینالمللی شعر فجر (۱۳۹۲) [۳]
- نفر سوم سومین جشنواره بینالمللی شعر فجر (۱۳۸۷)
- مقام اول جشنواره سراسری شعر جوان کشور (زیر آسمان الوند) (۱۳۸۲)
- مقام اول جشنواره سراسری شعر ایران ما (۱۳۸۴)
- مقام اول جشنواره شعر خلیج فارس (۱۳۸۴)
- برنده جایزه ادبی طهران
نمونهای از اشعار
گفتاورد
چگونه پا به عرصه شعر و شاعری گذاشتید؟!
پدرم شهریار و سعدی را خیلی دوست داشت. برادر بزرگترم هم در رشته ادبیات درس میخواند و این باعث شد که از همان کودکی با ادبیات و شعر بیگانه نباشم. در کلاس چهارم، کتاب بوستان را خواندم. در کلاس پنجم هم دبیری داشتیم که من را در اینمورد خیلی تشویق میکرد. رفتهرفته فهمیدم که میتوانم چیزهایی بنویسم و در دوره راهنمایی و در زنگهای انشاء اغلب شعر مینوشتم. آرامآرام و با تشویق بعضی از دبیرانم، این علاقه در من شدت گرفت و باعث شد که سرودن شعر را جدیتر دنبال کنم.
چه زمانی شعر شما، پا به یک دوره جدید گذاشت؟ (منظورم دوره پختگی و مطرح شدن شعرتان است)
در کاشان که زندگی میکردم، با شاعرانی مثل آقای کریمی و آقای جوادی که افراد پیشرو در جریان شعر امروز بودند، آشنا شدم. بعد از آن هم کتابهای آقای بهمنی را پیدا کردم و با حسین منزوی آشنا شدم. با خواندن این شعرها شکل جدیدی در زبان و تفکرم ایجاد شد و دوره جدید شعر من شکل گرفت.
از الگوهای شعریتان بگویید.
شهریار را خیلی دوست داشتم، هنوز هم دارم و خیلی از شعرای دیگر را اما مستقیماً از شخص خاصی الگو نگرفتم و سعی کردهام که همیشه از ویژگی چند شاعر تأثیر بپذیرم؛ مثلاً اخلاقمداری قیصرامینپور، جنون شعر و ناب زیستنِ حسین منزوی و تواضع و فروتنی آقای بهمنی را همیشه تحسین میکنم. این آدمها روی ذهن و زبان من تأثیر زیادی میگذارند.
رشته تحصیلی شما چه بود؟
رشته تحصیلیام مهندسی عمران بود و آن را رها کردم. راستش از همان ابتدا هیچ علاقهای به این رشته نداشتم و با اصرار برادرم که دکترای عمران دارد، مشغول به تحصیل در این رشته شدم. فکر میکنم یک شاعر خوب بودن بهتر باشد از یک مهندس معمولی!
میشود با سرودن شعر پول درآورد و زندگی را چرخاند؟ - ببینید شما برای موفق شدن در هرکاری باید زندگی خود را وقف آن کنید؛ مثلاً اگر بخواهید پزشک موفقی شوید باید هشت سال از زندگی خود را وقف یادگیری و بعد از آن هم بیشتر اوقات را در بیمارستانها سپری کنید. در مورد شاعری هم همینطور است. من در کنار سرودن شعر، به کارهای دیگری هم مشغول بودهام اما دغدغه اصلیام در زندگی شعر بوده است. البته شاعری هم مثل خیلی از شغلها یا بهتر است بگویم دلمشغولیها، درآمد زیادی ندارد اما در اصطلاح (آن چیز که در جستنِ آنی، آنی!) من هیچگاه به دنبال پول و ثروت نبودم. بعضی اوقات با خودم فکر میکنم که میتوانستم پزشک، مهندس و… بشوم اما در آن صورت، از زندگیام لذت نمیبردم. من آن اندازه که از ساز علیزاده، لطفی و صدای شجریان لذت میبرم از سفر دور اروپا لذت نمیبرم. فقر را دوست ندارم اما ثروت را هم دوست ندارم. یک زندگی معمولی با همه شاعرانگیهایش را به زندگیهای دیگر ترجیح میدهم.
نظرتان درمورد کارگاههای شعر چیست؟
میآیند کارگاه شعر برگزار میکنند و از بچههای مردم پول میگیرند. این کار شیادی است! آموزش دادن شعر، یک کار مسخره است! نقاشی، مجسمهسازی و خیلی از کارهای دیگر را میشود آموزش داد اما کسی را شاعر کردن احمقانه است. شعر ارتباطی مستقیم با دریافتهای روحانی و متافیزیکیِ آدم دارد. اینها یاد دانی نیستند! شعر اکتسابی است و آن را باید دریافت کرد. میشود مهارت را بیشتر کرد اما آن استعداد را نمیشود به وجود آورد.
یعنی هرکسی نمیتواند شاعر بشود؟
نه، هرکسی نمیتواند شاعر بشود. هرکسی ممکن است نویسنده، نقاش یا هرچیز دیگری بشود اما شاعر نه.
درمورد انجمنها و جلسات شعر چه نظری دارید؟ خودتان هم شرکت میکنید؟
خیر، شرکت نمیکنم. معتقدم که در تهران انجمن درست و درمانی که با شرکت در آن چیزی به آموختههای آدم اضافه شود، وجود ندارد. خیلی از این جلسات شلوغ میشود اما هیچ باری ندارد.
چرا فکر میکنید که هیچ باری ندارد؟
گردانندههای این جلسات معمولاً سواد و درک کافی را ندارند. معمولاً افرادی هستند که به واسطه لایک و شهرت مجازی آدم دور خود جمع میکنند. این یک نوع شیادی و حقهبازی است!
یعنی به نظر شما شرکت در این جلسات به یک شاعر جوان چیزی اضافه نمیکند؟
به هیچ وجه. اینها همه فقط بازی مجازی است.
گویا با فضای مجازی به شدت مشکل دارید.
(میخندد) واقعیت این است که فضای مجازی و لایکهای مجازی هر لحظه بیشتر و بدتر انسان را از عمقی بودن دور و به سطحی بودن هدایت میکند.
خودتان تا چه حد به فضای مجازی مشغول هستید؟
ارتباط با مردم و بهروز بودن قطعاً لازم و ضروری است. اما فضای مجازی محل خوبی برای اندیشه و زندگی کردن نیست. همین که شعری بخوانی و شعری بگذاری تا بخوانند، کافی است.
از مشکلات انتشار کتاب برایمان بگویید.
در حال حاضرهیچ مشکلی در این مورد ندارم اما آن اوایل خیلی سخت بود. کتاب اولم را تقریباً با هزینه شخصی خودم چاپ کردم. به یاد دارم که آن زمان در نمایشگاه کتاب، ناشری که کتابم را چاپ کرده بود، غرفه نداشت و هیچکس کتاب من را نمیشناخت. اما آرام آرام این اتفاق افتاد. به قول یک دوست، شعر خوب را اگر بگذاری در گنجه و درش را قفل کنی باز هم خودش میرود و مخاطبش را پیدا میکند. شعرهای من هم مخاطبشان را پیدا کردند و خوشحالم که این راه را بیهوده نرفتم. فکر نمیکردم که روزی برسد که وقتی هر نسخه از کتابم خریداری میشود، مبلغی به حسابم ریخته شود.
نظرتان درمورد کتابهای شعری که در حال حاضر منتشر میشود، چیست؟
متأسفانه تعداد شاعرها از شعرها بیشتر است. شاید یکی از دلالیلش این باشد که شعر یک هنر است که مقدمات و وسیله خاصی نمیخواهد. همه ما داریم با یک زبان مشترک صحبت میکنیم و عدهای فکر میکنند با کمی تغییر در لحن و زبان میتوان شعر گفت.
کتاب جدیدتان که در نمایشگاه کتاب رونمایی شد، خب از این «چمدان معطل» بگویید.
این کتاب بیشتر حاصل شعرهای سال ۹۳ است. به خاطر یک سری مشکلات فکر نمیکردم تا نمایشگاه کتاب آماده شود اما اتفاقات جوری رقم خورد که اینطور شد. البته زیاد هم برای من اهمیتی نداشت.
چرا؟ مگر نمایشگاه کتاب را قبول ندارید؟!
نامش نمایشگاه است اما در حقیقت یک فروشگاه کتاب است. نمایشگاه باید محل بازدید باشد. مردم با نویسندهها باید در ارتباط باشند، حرف بزنند و بشنود. اما متأسفانه اینطور نیست. ناشران به دنبال فروش کتاب هستند و مردم هم به دنبال تفریح و ساندویچ خوردن بر روی چمنها.[۴]پانویس
- ↑ «درباره مهدی فرجی». وبسایت رسمی مهدی فرجی. دریافتشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «درباره مهدی فرجی». وبسایت رسمی مهدی فرجی. دریافتشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «معرفی برگزیدگان هشتمین جشنواره شعر فجر به همراه بیانیه هیات داوران». همشهری آنلاین. ۲ خرداد ۱۳۹۳.
- ↑ «گپ و گفتی با «مهدی فرجی»، برنده سیمرغ بلورین جشنواره شعر فجر». دریافتشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون