مهران رجبی

از یاقوت
مهران رجبی
تاریخ تولد۱۰ دی ۱۳۴۰ ‏(۶۲ سال)
محل تولدکرج، ایران
پیشهبازیگر
سال‌های فعالیت۱۳۷۵–اکنون
دانشگاهدانشگاه تهران
دانشگاه تربیت مدرس
همسرافسانه کیا[۱]


مهران رجبی (زادهٔ ۱۰ دی ۱۳۴۰، روستای واریان، استان البرز) بازیگر و مجری اهل ایران است. او فارغ‌التحصیل دوره کارشناسی رشته گرافیک از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد گرافیک در دانشگاه تربیت مدرس است

زندگی

رجبی اصالتاً اهل روستای واریان جاده چالوس است و پدرش باغبان و کشاورز بود. رجبی فرزند آخر خانواده بوده و دو برادر بزرگتر از خودش به نام‌های محراب و فرهاد دارد. او در زمان انقلاب ۱۳۵۷ در مبارزات ضد حکومت پهلوی حضور داشت. استعداد وی در زمینه بازیگری ابتدا به وسیله رضا میرکریمی که همکلاس او در دانشگاه بود کشف شد و توسط او به تلویزیون و سینما راه یافت.

او فارغ‌التحصیل دوره کارشناسی رشته گرافیک از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد گرافیک در دانشگاه تربیت مدرس است.

مهران رجبی در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۶۹ با افسانه کیا ازدواج کرده است.

فعالیت تخصصی

مهران رجبی در صحنه ای از سریال سه در چهار در نقش سیروس

اولین حضور در جلوی دوربین را در سال ۱۳۷۶ در مجموعه تلویزیونی بچه‌های مدرسه همت تجربه کرد. در سال ۱۳۷۸ با بازی در فیلم سینمایی کودک و سرباز به کارگردانی رضا میرکریمی نخستین کار سینمایی را در کارنامه‌اش ثبت کرد. نقش ستوده شدهٔ او در این فیلم، کاندیدای جایزه جشنواره فجر شد. با فیلم بعدی میر کریمی زیر نور ماه که رجبی در آن ایفاگر نقش یک روحانی رئیس حوزه بود مورد توجه همگان و به‌خصوص منتقدان قرار گرفت و پیشنهاد بازی در خانه‌ای روی آب و از کنار هم می‌گذریم به وی شد.

مهم‌ترین ویژگی بازی مهران رجبی این است که وی نسبت به دیگر بازیگران سینما و تلویزیون ایران بسیار راحت و اصطلاحاً رئال و واقعی نقشش را بازی می‌کند.

این هنرمند سالها در آموزش و پرورش و همچنین مؤسسه آموزش عالی کرج به تدریس رشته گرافیک پرداخته است.

فیلم‌شناسی

سینما

سال نام فیلم کارگردان
۱۴۰۱ ویلای ساحلی کیانوش عیاری
۱۴۰۰ بازیگوش‌ها نادره ترکمانی
۱۳۹۹ طبقه یک و نیم نوید اسماعیلی
کوسه علی عطشانی
۱۳۹۸ هزار سال با تو حسین طبیب زاده
چند می‌گیری گریه کنی ۲ علی توکل نیا
بانوی قلعه مسعود ژاله گویان
بوی عطر مردانه ندا غفاری
۱۳۹۷ مأموریت غیرممکن یعقوب غفاری
پاییز مهدی بوستان پرور
تیغ و ترمه کیومرث پوراحمد
سلام علیکم حاج آقا حسین تبریزی
سربازخانه خانم‌ها محسن کیانی
زنده باد خودم سید محمدرضا ممتاز
تهران لندن مرتضی ذوالفقاری نسب
مهریه امیرحسین ماکویی
جانان کامران قدکچیان
۱۳۹۶ ما خیلی باحالیم بهمن گودرزی
۱۳۹۵ نازلی محمود معظمی
انزوا مرتضی علی عباس میرزایی
ناردون فریدون حسن پور
هفت معکوس مهدی خسروی
۱۳۹۴ رسوایی ۲ مسعود ده‌نمکی
آپارتمان آقای هنرپیشه سید محمدرضا رئیسی
ثبت با سند برابر است بهمن گودرزی
۱۳۹۳ شیپورچی سید وحید حسینی
پارادایس علی عطشانی
شرم گفتن حسین بابائیان
بلوف ۲۰۱۴ محسن درمنش
دریاکنار آرش معیریان
گاو زخمی سعید دولتخانی
تابو خسرو معصومی
۱۳۹۲ پاشنه بلند علی عطشانی
خانه نشین کمال مقدم
مبارزان کوچک سید داوود اطیابی
این یک رویاست محمود غفاری
کلاه تو کلاه هادی رحیمی خواص
عروس و ملوس فرید کلهر
انارهای نارس مجیدرضا مصطفوی
شهر در امن و امان است کمال مقدم
کالسکه آرش معیریان
۱۳۹۱ شاه دزد سید محسن میرحسینی
جابه‌جا علی توکل نیا
گهواره ای برای مادر پناه بر خدا رضایی
بهشت موازی (تله فیلم) شاهد احمدلو
آقای الف علی عطشانی
اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیکترند نرگس آبیار
۱۳۹۰ ساده دل محسن منشی زاده
بچگیتو فراموش نکن جلال فاطمی
دوازده صندلی اسماعیل براری
یک داستان عاشقانه مصطفی کوشکی
مردها دروغ نمی‌گویند حسین تبریزی
هفت خط سعید آقاخانی
ساعت شلوغی آرش معیریان
۱۳۸۹ خنده در باران داریوش فرهنگ
در امتداد شهر علی عطشانی
پرنده باز عطاالله سلمانیان
اخراجی‌ها ۳ مسعود ده‌نمکی
دموکراسی تو روز روشن علی عطشانی
آژانس ازدواج محمد درمنش
شرط ازدواج محسن منشی زاده
مسیر آسمان علی عطشانی
ما همه گناهکاریم حسن ناظر
دامادی به نام صفر فرشاد ارج
ورود زنده‌ها ممنوع جواد مزدآبادی
دختر شاه پریون کامران قدکچیان
دیگری مهدی رحمانی
خانه پدری کیانوش عیاری
۱۳۸۸ ازدواج در وقت اضافه سعید سهیلی
آخرین مجرد محمدرضا فاضلی
گور به گور بهرنگ توفیقی
دلقک‌ها عباس مرادیان
شیر و عسل آرش معیریان
حلقه‌های ازدواج شاهین باباپور
بعد از ظهر سگی سگی مصطفی کیایی
تابستان عزیز امیر شهاب رضویان
فراری سعید عالم زاده
پرواز مرغابی‌ها علی شاه حاتمی
طلاق به سبک ایرانی فربد کلهر
۱۳۸۷ چارچنگولی سعید سهیلی
طلا و مس همایون اسعدیان
کلانتری غیرانتفاعی یدالله صمدی
پوست موز علی عطشانی
دلداده قدرت‌الله صلح میرزایی
نفوذی احمد کاوری
ده رقمی همایون اسعدیان
اخراجی‌ها ۲ مسعود ده‌نمکی
۱۳۸۶ همیشه پای یک زن در میان است کمال تبریزی
دوشیزه باران محمدعلی سلیمان تاش
سفر مرگ حسن آقاکریمی
۱۳۸۵ کلاهی برای باران مسعود نوابی
قاعده بازی احمدرضا معتضدی
روز بر می‌آید بیژن میرباقری
سه زن منیژه حکمت
مینای شهر خاموش امیرشهاب رضویان
۱۳۸۴ به آهستگی مازیار میری
جایی در دوردست خسرو معصومی
پیشنهاد پنجاه میلیون تومانی مادری صباغ‌زاده
۱۳۸۳ شاخه گلی برای عروس قدرت‌الله صلح میرزایی
بیدار شو آرزو کیانوش عیاری
۱۳۸۲ مارمولک کمال تبریزی
۱۳۸۱ صورتی فریدون جیرانی
رسم عاشق کشی خسرو معصومی
تهران ساعت ۷ صبح امیرشهاب رضویان
دو فرشته محمد حقیقت
روز کارنامه مسعود کرامتی
۱۳۸۰ خانه‌ای روی آب بهمن فرمان آرا
عزیزم من کوک نیستم محمدرضا هنرمند
ایستگاه متروک علیرضا رئیسیان
۱۳۷۹ از کنار هم می‌گذریم ایرج کریمی
زیر نور ماه رضا میرکریمی
۱۳۷۸ کودک و سرباز رضا میرکریمی

تلویزیون

سال نام سریال کارگردان پخش از
۱۳۷۵ بچه‌های مدرسه همت سیدرضا میرکریمی شبکه ۲
۱۳۸۰ دوران سرکشی کمال تبریزی شبکه تهران
۱۳۸۲ روزهای به‌یادماندنی همایون شهنواز
تورج منصوری
شبکه ۱
مزرعه آفتابگردان فریدون حسن پور شبکه ۱
۱۳۸۳ ۱۰۱ راه برای ذله کردن پدر و مادرها حجت قاسم‌زاده اصل شبکه تهران
مزرعه کوچک سیروس مقدم شبکه ۱
۱۳۸۵ زیرزمین علیرضا افخمی شبکه ۳
صاحبدلان محمدحسین لطیفی شبکه ۱
قرارگاه مسکونی سید جواد رضویان شبکه تهران
راه بی‌پایان همایون اسعدیان شبکه ۳
۱۳۸۶ یک وجب خاک علی عبدالعلی‌زاده شبکه ۳
روزگار قریب کیانوش عیاری شبکه ۳
دریا در غربت سید رحیم حسینی شبکه ۱
یک مشت پر عقاب اصغر هاشمی شبکه ۱
سه در چهار مجید صالحی شبکه ۱
۱۳۸۷ مثل هیچ‌کس عبدالحسن برزیده شبکه ۲
عملیات ۱۲۵ بهروز افخمی شبکه تهران
غیرمحرمانه مسعود رسام شبکه تهران
دیدار سیدجواد هاشمی شبکه ۳
۱۳۸۸ عبور از پاییز مسعود شاه محمدی شبکه ۲
محله تهرونی‌ها سهیل موفق شبکه تهران
لطفاً دور نزنیم مهدی مظلومی شبکه تهران
چاردیواری سیروس مقدم شبکه ۱
۱۳۸۹ آسمان همیشه ابری نیست سعید عالم‌زاده شبکه ۱
خوش‌نشین‌ها سعید آقاخانی شبکه ۳
خنده بازار (سری اول) شهاب عباسی شبکه ۳
قهوه‌خانه بهشت محمد تقی انصاری شبکه قرآن
از یاد رفته فریدون حسن‌پور شبکه ۱
۱۳۹۰ سایه روشن آرش معیریان شبکه ۱
سی امین روز جواد افشار شبکه ۲
آقای مدیر مجید عباسی شبکه ۱
فراموشی سعید سلطانی شبکه تهران
۱۳۹۱ شوق پرواز یدالله صمدی شبکه ۱
دزد و پلیس سعید آقاخانی شبکه ۳
خانه‌ای روی تپه داریوش یاری شبکه ۲
هفت سین یدالله صمدی شبکه تهران
۱۳۹۲ بالهای خیس عباس رنجبر شبکه ۱
روزهای بد، به‌در سعید آقاخانی شبکه ۳
۱۳۹۳ گذر از رنج‌ها فریدون حسن پور شبکه ۱
معراجی‌ها مسعود ده نمکی شبکه ۱
لبخند ماهی‌ها سعید بصیری شبکه ۲
بین خودمون بمونه علی عطشانی شبکه ۲
دردسرهای عظیم برزو نیک‌نژاد شبکه ۳
پرده‌نشین بهروز شعیبی شبکه ۱
۱۳۹۴ دردسرهای عظیم ۲ برزو نیک نژاد شبکه ۳
غیرعلنی مهرداد خوشبخت شبکه ۲
۱۳۹۵ سرزمین مادری کمال تبریزی شبکه ۳
لیسانسه‌ها سروش صحت شبکه ۳
قرعه برزو نیک نژاد شبکه ۳
۱۳۹۶ افسانه هزارپایان شهاب عباسی شبکه ۳
بیم و امید داوود بیدل شبکه ۱
۱۳۹۷ کوبار فریدون حسن پور شبکه ۲
۸۷ متر کیانوش عیاری شبکه ۱
آچمز مهرداد خوشبخت شبکه ۳
۱۳۹۸ زوج یا فرد علیرضا نجف زاده شبکه ۳
گیله وا اردلان عاشوری شبکه ۳
سرگذشت سید جمال سید حاتمی شبکه ۱
جلال حسن نجفی شبکه ۱
زندگی شگفت‌انگیز است مجتبی چراغعلی شبکه ۲
۱۳۹۹ پدر پسری محمدرضا حاجی غلامی شبکه تهران
آخر خط علیرضا مسعودی شبکه ۳
بیگانه ای با من است (فصل اول) احمد امینی شبکه ۲
جلال ۲ حسن نجفی شبکه ۱
۱۴۰۰ روزهای آبی محمدرضا حاجی غلامی شبکه تهران
بوتیمار علیرضا نجف زاده شبکه ۳
صبح آخرین روز حسین تبریزی شبکه ۲
دست انداز شهاب عباسی شبکه نسیم
وضعیت زرد ۱ مجید رستگار شبکه ۳
در کنار پروانه‌ها داریوش یاری شبکه ۲
هم‌سایه محمدحسین غضنفری شبکه ۳
رعد و برق بهروز افخمی شبکه ۱
۱۴۰۱ خوشنام علیرضا نجف زاده شبکه ۱
آزادی مشروط مسعود ده نمکی شبکه ۱
وضعیت زرد ۲ مجید رستگار شبکه ۲

شبکه نمایش خانگی

سال نام سریال کارگردان پخش
۱۴۰۱ اسپینجر علیرضا کریم زاده نمافیلم
شبهای مافیا سعید ابوطالب فیلیمو
۱۴۰۰ جوکر احسان علیخانی
۱۳۹۹ موچین حسین تبریزی روبیکا
۱۳۹۶ گلشیفته بهروز شعیبی فیلیمو
۱۳۹۴ شام ایرانی سروش صحت فیلیمو
نماوا
۱۳۹۰ ساخت ایران محمدحسین لطیفی

تلویزیونی

ردیف سال عنوان کارگردان/ تهیه‌کننده
۱ ۱۳۷۵ بچه‌های مدرسه همت سیدرضا میرکریمی
۲ ۱۳۸۰ دوران سرکشی کمال تبریزی
۳ ۱۳۸۲ روزهای به‌یادماندنی همایون شهنواز

تورج منصوری

۴ مزرعه آفتابگردان فریدون حسن پور
۵ ۱۳۸۳ ۱۰۱ راه برای ذله کردن پدر و مادرها حجت قاسم‌زاده اصل
۶ مزرعه کوچک سیروس مقدم
۷ ۱۳۸۵ زیرزمین علیرضا افخمی
۸ صاحبدلان محمدحسین لطیفی
۹ قرارگاه مسکونی سید جواد رضویان
۱۰ راه بی‌پایان همایون اسعدیان
۱۱ ۱۳۸۶ یک وجب خاک علی عبدالعلی‌زاده
۱۲ روزگار قریب کیانوش عیاری
۱۳ دریا در غربت سید رحیم حسینی
۱۴ یک مشت پر عقاب اصغر هاشمی
۱۵ سه در چهار مجید صالحی
۱۶ ۱۳۸۷ مثل هیچ‌کس عبدالحسن برزیده
۱۷ عملیات ۱۲۵ بهروز افخمی
۱۸ غیرمحرمانه مسعود رسام
۱۹ دیدار سیدجواد هاشمی
۲۰ ۱۳۸۸ عبور از پاییز مسعود شاه محمدی
۲۱ محله تهرونی‌ها سهیل موفق
۲۲ لطفاً دور نزنیم مهدی مظلومی
۲۳ چاردیواری سیروس مقدم
۲۴ ۱۳۸۹ آسمان همیشه ابری نیست سعید عالم‌زاده
۲۵ خوش‌نشین‌ها سعید آقاخانی
۲۶ خنده بازار (سری اول) شهاب عباسی
۲۷ قهوه‌خانه بهشت محمد تقی انصاری
۲۸ از یاد رفته فریدون حسن‌پور
۲۹ ۱۳۹۰ سایه روشن آرش معیریان
۳۰ سی امین روز جواد افشار
۳۱ فراموشی سعید سلطانی
۳۲ ۱۳۹۱ شوق پرواز یدالله صمدی
۳۳ دزد و پلیس سعید آقاخانی
۳۴ خانه‌ای روی تپه داریوش یاری
۳۵ هفت سین یدالله صمدی
۳۶ ۱۳۹۲ بالهای خیس عباس رنجبر
۳۷ روزهای بد، به‌در سعید آقاخانی
۳۸ ۱۳۹۳ گذر از رنج‌ها فریدون حسن پور
۳۹ معراجی‌ها مسعود ده نمکی
۴۰ لبخند ماهی‌ها سعید بصیری
۴۱ بین خودمون بمونه علی عطشانی
۴۲ دردسرهای عظیم برزو نیک‌نژاد
۴۳ پرده‌نشین بهروز شعیبی
۴۴ ۱۳۹۴ دردسرهای عظیم ۲ برزو نیک نژاد
۴۵ غیرعلنی مهرداد خوشبخت
۴۶ ۱۳۹۵ سرزمین کهن کمال تبریزی
۴۷ لیسانسه‌ها سروش صحت
۴۸ قرعه برزو نیک نژاد
۴۹ ۱۳۹۶ افسانه هزارپایان شهاب عباسی
۵۰ بیم و امید داوود بیدل
۵۱ ۱۳۹۷ کوبار فریدون حسن پور
۵۲ ۸۷ متر کیانوش عیاری
۵۳ آچمز مهرداد خوشبخت
۵۴ ۱۳۹۸ زوج یا فرد علیرضا نجف زاده
۵۵ گیله وا اردلان عاشوری
۵۶ سرگذشت سید جمال سید حاتمی
۵۷ جلال حسن نجفی
۵۸ زندگی شگفت‌انگیز است مجتبی چراغعلی
۵۹ ۱۳۹۹ پدر پسری محمدرضا حاجی غلامی
۶۰ آخر خط علیرضا مسعودی
۶۱ بیگانه ای با من است

(فصل اول)

احمد امینی
۶۲ جلال ۲ حسن نجفی
۶۳ ۱۴۰۰ روزهای آبی محمدرضا حاجی غلامی
۶۴ بوتیمار علیرضا نجف زاده
۶۵ صبح آخرین روز حسین تبریزی
۶۶ دست انداز شهاب عباسی
۶۷ وضعیت زرد ۱ مجید رستگار
۶۸ در کنار پروانه‌ها داریوش یاری
۶۹ هم‌سایه محمدحسین غضنفری
۷۰ رعد و برق بهروز افخمی
۷۱ ۱۴۰۱ خوشنام علیرضا نجف زاده
۷۲ آزادی مشروط مسعود ده نمکی
۷۳ وضعیت زرد ۲ مجید رستگار

گفت و گو

گفت و گو با علی رستگار‌ در ویژه نامه رایگان نوروزی روزنامه جام جم

یکی دو باری زنگ زدم و اس ام اس دادم، گوشیتون خاموش بود آقا!

چرت می‌زدم.

پس بیدارتون کردم.

نه، تازه بیدار شدم، داشتم یک سیب می‌خوردم که شما زنگ زدید.

نوش جانتان، حالا سیبتان سرخ است یا زرد؟

زرد. رفتم چهار تا دانه سیب خریدم با چهار تا دانه پرتقال با چهار تا دانه گوجه‌فرنگی.

چه غذای سالمی!

قربان شما.

این روزها سرچه کارهایی هستید؟

یکی فیلم سینمایی آقای خسرو معصومی به نام «تابو» است که در بهشهر مازندران فیلمبرداری می‌شود و دیگری سریال نوروزی سعید آقاخانی به اسم «روزهای بد، در» که قرار است در ایام نوروز از شبکه سه سیما پخش شود.

الان دقیقا کجا تشریف دارید؟

جایتان خالی در اتاقی کنار دریای خزر در هتل مروارید منطقه امیرآباد بهشهر به تنهایی روی تختی دونفره لم داده‌ام!

هوا چطور است؟!

هوا امروز خیلی خوب بود، به اضافه اینکه امروز به دلیل اینکه کار نداشتم و روز استراحتم بود گردش می‌کردم. ماشینم را هم بردم کارواش و به جای پول کارواش هم با صاحب و کارگران آنجا عکس گرفتم!

اجازه دهید با سوالی کلیشه‌ای وارد فاز اصلی گفت‌وگو شویم؛ اولین خاطره‌ای که از عید نوروز دارید، چیست؟

پنج سال داشتم و همراه ده بیست تا بچه دیگر در روستای واریان کرج بالای پشت‌بام طویله حاج آقا نعمتی بازی می‌کردیم، همین یک پلان را به‌صورت سیاه و سفید یادم هست. چون روستای ما زمین صاف کم داشت، بازی‌ها روی پشت بام‌ها بود. بزرگ‌ترین پشت بام نزدیک خانه و محل ما هم پشت بام طویله حاج آقا نعمتی بود که پایین آن گوسفندان بازی می‌کردند و بالای آن هم ما بچه‌ها بازی می‌کردیم!
یک روز به معلم ریاضی‌مان، آقای زاهدی گفتم این هم شغل است که شما دارید؟! داخل این کلاس می‌روید و ایکس را پیدا می‌کنید و دوباره به کلاس دیگری می‌روید باز هم برای پیدا کردن ایکس!

دومین خاطره‌ای که از ایام نوروز به‌خاطر دارید را هم بگویید، احتمالا یک سال بعد همان زمان و همانجا باشد، نه؟!

(می‌خندد) نه، دومین خاطره نوروزی مربوط به یک بلوز کاموایی‌ می‌شود که عمه‌ام به مناسبت عید برایم بافته بود. یادم هست زرد رنگ و خیلی خوشگل بود. سومین خاطره‌ام از عید نوروز را هم قبل اینکه شما بپرسید خودم می‌گویم! در ابتدای دهه 40 و در روستاها شیرینی خیلی کم بود، برای همین هم مادرم مثل همه مادران روستا نانی می‌پخت به اسم توتک که چند ضلعی و خیلی شیرین و خوشمزه بود. این نان همیشه یک پای ثابت سفره هفت سین ما بود. وقتی غروب‌ها از بازی فارغ می‌شدیم و سراغ توتک می‌رفتیم، خوشمزگی این نان بیشتر به چشم می‌آمد و به ما می‌چسبید.

عید امسال قرار است چه خاطره‌ای بسازید؟!

امسال یک خانه جدید خریدم و به بچه‌ها گفتم از پانزدهم اسفند جل و پلاس را جمع کنیم تا عید را در خانه تازه خودمان باشیم.

آمار نقش‌ها و فیلم‌هایتان را دارید یا حسابش از دستتان در رفته است؟!

نه، قطعا آماری از آن ندارم، چون خیلی زیاد است.

عید زادگاهتان، روستای واریان کرج هنوز هم آن حال‌وهوای سابق را دارد یا نه؟

نه، دیگر آن حال و هوای گذشته را ندارد، چون روستایی‌ها شهرنشین شده‌اند. فقط تابستان‌ها و برای تفریح به روستا برمی‌گردند. البته واریان روستای مادری من است و روستای پدری‌ام که کمی از روستای واریان بالاتر است «کلوان» نام دارد. خودم یک خانه‌ای در کلوان ساختم و معمولا سعی می‌کنم سیزده بدر را آنجا باشم. امسال همچنین نقشه‌ای دارم که بخشی از عید را به اتفاق خانواده آنجا بگذرانم، اگر سعیدخان آقاخانی بگذارد ما بیکار باشیم.

خوش به حالتان، حتما طبیعت بکری دارد.

بله، بسیار عالی است و خانه من هم کمی با ده فاصله دارد. حتی چون جاده‌اش ماشین‌رو نیست، وسایل را با الاغ بردم! خیلی خوشگل است و غروب‌ها چند تا روباه پشت پنجره می‌آیند و بازی می‌کنند! یعنی هم خانه‌مان هست و هم طبیعت وحش را از نزدیک می‌بینیم.

بهترین عیدی‌ای که گرفتید چی بود؟

بهترین عیدی‌ای که آن‌موقع‌ها می‌گرفتیم پول بود. یادم هست برای عید دیدنی پیش دایی می‌رفتیم و از آنجا که دایی فامیل و بچه فامیل زیاد داشت برای عیدی دادن کار جالبی می‌کرد. البته دایی هم چون خودش هفت هشت تا بچه داشت، وضع مالی خیلی خوبی نداشت، اما به هر حال همیشه ما به دستش نگاه می‌کردیم که بالاخره یک پنج زاری از او عیدی بگیریم و نگرفته از خانه او بیرون نمی‌رفتیم. او هم می‌گفت بچه‌ها به ترتیب خریت کنار دیوار بایستید تا عیدی‌هایتان را بدهم! (می‌خندد) ما هم البته از این عبارت ناراحت نمی‌شدیم و راضی بودیم که عیدی ما را بدهد و هرچه می‌خواهد بگوید! معمولا هم در این زمینه من سومین یا چهارمین نفر بودم که عیدی می‌گرفتم. پسرخاله‌ام جواد اولین نفر بود، دومین نفر اخوی بزرگم بود و سومین نفر هم من بودم.

رابطه گرافیک که رشته تحصیلی شما بود و بازیگری فقط از طریق سیدرضا میرکریمی ـ که دوست و همکلاستان در دانشگاه بود و شما را با سریال «بچه‌های مدرسه همت» وارد دنیای بازیگری کرد ـ ممکن است یا پیوند دیگری هم بین این دو هنر وجود دارد؟!

ما می‌توانیم با موتور فولکس هم هلی‌کوپتر درست کنیم! (می‌خندد) اگر ابزارش باشد واقعاً می‌شود. اگر پروانه و ملخ سالمی باشد و موتوری که گیربکس خوبی هم داشته باشد در اختیار یک کاربلد قرار دهند این کار شدنی است. می‌شود با چنین هلی‌کوپتری از روی زمین بلند شد، اما پایین آمدنش با خداست!

تا حالا آقای میرکریمی از دست شما ناراحت شده یا شما از دست ایشان دلخور شده‌اید؟

من که از دست ایشان ناراحت نشدم، اما ایشان را نمی‌دانم. نه، فکر نمی‌کنم از دست من ناراحت شده باشد.

پیش آمده که کارگردانی در حین کار به نحوه بازی شما معترض باشد و بگوید آقای رجبی این صحنه را آنطور که من می‌خواهم درنیاوردی؟

همین امروز بود که آقای خسرو معصومی به من گفت: مهران رجبی!تو رو خدا دیالوگ‌هایی که من نوشتم رو حفظ کن. گفتم: بابا، همه اونها رو حفظ کردم. می‌گوید: نه، تو یه ذره بداهه می‌گی و بازیگر نقش مقابلت نمی‌تونه دیالوگ‌هاشو بگه. اون برپایه دیالوگ‌های فیلمنامه حفظ کرده، نه براساس چیزهایی که تو از خودت می‌گی. من هم گفتم: خب، بازیگر نقش مقابل رو عوض کنید که بتونه دیالوگ‌ها رو بگه! (می‌خندد) بازیگری که روی بداهه گفتن بازیگر مقابل قاطی کنه که به درد نمی‌خوره. خندید و من هم خندیدم.

خوش اخلاق‌ترین کارگردانی که با او کار کردید چه کسی بوده؟

کیانوش عیاری، خسرو معصومی، سیدرضا میرکریمی و... همه کارگردان‌هایی که با آنها کار کرده‌ام خوش اخلاق بوده‌اند.

حالا بداخلاق‌ترین کارگردانی که با او کار کردید کیست؟ اسمش را یواشکی به خودمان بگویید، اما ما آن را علنی نمی‌کنیم!

(فکر می‌کند) واقعاً بداخلاق‌ترین نداشتم. چیزترین کارگردان داشتم، اما هیچ‌کدام بداخلاق‌ترین نبودند!! (می‌خندد)

راحت‌ترین بازیگری که با او بازی کردید چه کسی بود؟

علی صادقی، مجید صالحی، محمد کاسبی و...

مثال‌هایتان همه مربوط به سریال «سه در چهار» می‌شود، معلوم است سرآن کار حسابی به شما خوش گذشته.

بله و این رفاقت ادامه پیدا کرد، بخصوص با آقای کاسبی که سنمان هم به هم نزدیک است.

سخت‌ترین و عنق‌ترین بازیگری که با او همبازی بودید کیست؟ که به‌واسطه حضور او بگویید ای وای امروز هم قرار است با این بازی کنم. حالا من از آن واژه چیزترین و ممنوعه شما استفاده نمی‌کنم!

(می‌خندد) واقعاً چنین بازیگری بوده و هستش، اما فکر می‌کنم اگر نگویم بهتر است. ولی اگر اصرار دارید اسمش را می‌گویم: آقای بییییییب!

در این مواقع چه کار می‌کنید که بازی شما لطمه نخورد؟

این‌طوری نیست که این مسأله به بازی من لطمه بزند، تنها فرقش این است که دیگر با ذوق و شوق سرآن کار نمی‌روم.

دوست ندارید تئاتر کار کنید؟ اصلا هیچ وقت به شما پیشنهاد شده است؟

چرا، پیشنهاد زیاد شده، اما بلد نیستم. ضمن اینکه عادت کرده‌ام کارها سریع‌تر صورت بگیرد و فرصت و حال و حوصله این را ندارم که مثلا سه ماه برای یک کار تمرین کنم و درنهایت دو ماه اجرا برویم. با این حال چند بار حتی تا پای امضای قرارداد بازی در تئاتر هم رفته‌ام که به همین دلایل به سرانجام نرسید.

کارگردانی چطور؟ هیچ‌وقت به آن فکر کرده‌اید؟

نه، اما به جایش به بازیگردانی فکر کرده‌ام.

چه جالب، یعنی به شما پیشنهاد شده؟

بله، مثلا آقای کیانوش عیاری برای سریال «روزگار قریب» پیشنهاد بازیگردانی به من داده بود که به دلیل اینکه هر روز باید سرصحنه می‌رفتم آن را قبول نکردم.

جسارتا آخرین جوکی که برایتان فرستاده‌اند برایمان می‌خوانید؟! البته اگر قابل مطرح کردن است.

آخرین جوکی که برایم اس ام اس کردند این است: پشت دیوار تکفیری‌ها نوشته شده بود: لعنت برپدر و مادر کسی که اینجا منفجر شود!(می‌خندد) یکی دیگر هم مربوط به گفت‌وگوی یک تکفیری با بچه فامیلش بود که گفت: کوچولو منفجر شو عمو ببینه!

گلاب به رؤیتان، بیشترین زمانی که در مکانی عمومی برای پیدا کردن توالت معطل شدید و به زحمت افتادید کجا و کی بوده است؟!!

بیشترین زمان، مربوط به دوران جنگ بود. آن‌موقع با اتوبوس‌های 303 به جبهه‌ها می‌رفتیم و برمی‌گشتیم. الان هم وقتی این اتوبوس‌های قدیمی را در عکس‌ها می‌بینم یاد دستشویی رفتن خودم می‌افتم! گاهی از همدان تا کرمانشاه نیاز به دستشویی پیدا می‌کردیم، اما مجبور بودیم خودمان را نگه داریم و گرفتاری می‌کشیدیم. حتی دو روز قبلش آب نمی‌خوردیم که نکند در آن چند ساعت بخواهیم دستشویی برویم. راننده‌ها هم که اغلب بی‌رحم بودند و در کل مسیر گازش را می‌گرفتند و تا مقصد می‌رفتند!

چه مدت جبهه بودید؟

اغلب عملیات‌ها را می‌رفتم که مجموعا هشت ماه شد.

پس در مناطق عملیاتی مختلفی حضور داشتید.

بله، اولین آن، عملیات طریق القدس (فتح بستان) بود و آخرینش هم عملیات والفجر 8 (فتح فاو).

در جبهه دقیقا چه کار می‌کردید؟

چون ما اهل سد کرج و ورزش‌های آبی هستیم و غواصی و قایقرانی را خوب بلد بودیم، در عملیات‌هایی مانند فتح خیبر مسئولیت‌هایی همچون مربیگری شنا، قایقرانی و غواصی را به عهده داشتم. در کل بیشتر به‌عنوان نیروی رزمی بسیجی فعالیت و خدمت می‌کردم.

با «بچه‌های مدرسه همت» هنوز ارتباط دارید؟

فقط با کارگردان و طراح صحنه آن ارتباط دارم، اما با بازیگران آن نه.

این همه راحت بودن و شیوه بازیگری رئال شما از کجا می‌آید؟

همینجوری، از جای خاصی نمی‌آید، این مسأله برمی‌گردد به 20 سال قبل از تولدم! (می‌خندد)

گاهی نگران می‌شویم بازیگر خوب و مستعدی چون مهران رجبی در بعضی نقش‌ها و فیلم‌هایی بازی می‌کند که خیلی مناسب او نیست و باعث می‌شود از توان و هنرش دور شود. اما گاهی کارگردان‌هایی مثل عیاری با ساخت آثار ارزشمندی همچون «روزگار قریب»، «بیدارشو آرزو» و «خانه پدری» به ما یادآور می‌شود که رجبی چه بازیگر خوب و مسلطی است.

فقط می‌توانم تشکر کنم از بابت نگرانی‌تان. گفت: درشتی و نرمی به هم دربه است‌/‌ چو رگزن که جراح و مرهم نه است. من اصلا حوصله گزیده کاری و ادعای این شکلی را هیچ‌وقت نداشته و نخواهم داشت و سعی می‌کنم همان مهران رجبی قبلی باشم. اگرچه نقشی در بهترین فیلم‌های این سرزمین بازی کنم یا کوچک‌ترین نقش‌ها را در کوچک‌ترین فیلم‌ها داشته باشم. این‌طوری بسیار راحتم و از خودم راضی و متشکرم.

بازهم شما را در نقش پدر مهدی و ناصر هاشمی خواهیم دید که هر دو چند سالی از شما بزرگ‌تر هستند؟!

(می‌خندد) چون دو بار این اتفاق در «روزگار قریب» و «خانه پدری» افتاده، پس باز هم اتفاق می‌افتد.

وقتی خودتان برای اولین بار مهران رجبی سه بعدی را در فیلم «آقای الف» دیدید چه حسی داشتید؟!

جالب بود، ولی جالب‌تر این است که بدانید من هنوز آن فیلم را ندیده‌ام! (می‌خندد) نه در اکران عمومی توانستم آن را ببینم و نه در یک اکران خصوصی که گذاشته بودند. اما به‌زودی باید نسخه سه بعدی آن را تهیه کنم و با عینک مخصوص ببینم.

اگر بخواهید به وضع و حال و روز فعلی سینمای ما رای بدهید، کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟ سرحال و قبراق، نرمال، مریض، میت!

گزینه دوم صحیح است: نرمال.

اگر زن بودید، دوست داشتید جای کدام بانوی بازیگر ایرانی بودید؟!

دوست داشتم خانم گوهر خیراندیش باشم!

واقعا؟!

بله، چون توانایی بالایی دارد.

پای ثابت کدام برنامه تلویزیونی هستید؟

بیشتر اهل اخبار هستم و شبکه خبر نگاه می‌کنم و شبکه مستند.

تا به حال خودتان را بدون لبخند و خنده تصور کرده‌اید؟

نشده نخندم، کلا همیشه خندیده‌ام. برای همین هم چون و چریک کنار چشمم زیاد است!چه چیزی دارم می‌گویم؟! منظورم چین و چروک است. (می‌خندد)

آن چین و چروک‌ها که باعث طول عمر بیشتر خواهد شد و امیدوارم سال‌های سال سلامت و خندان باشید.

خواهش می‌کنم. قربان شما.

دوست داشتید جای کدام یک از قهرمانان ورزشی ایران بودید؟

الان هم فکر می‌کنم فیلم «جدایی نادر از سیمین» برنده اسکار نشده! مثلا هنوز هم فکر می‌کنم اینقدر بازی ایران و استرالیا را پخش مدوست داشتم جای احسان قائم مقامی استاد بزرگ شطرنج باشم.

حالا شطرنج خودتان خوب هست؟

نه، خوب نیست. اما شطرنج ورزشی است که تفکر در آن زیاد است. هرچه باشد بهتر از ورزشکاران سربه‌هوای آبروبر است.

اگر نقش نادر را در «جدایی نادر از سیمین» بازی می‌کردید، باز هم این فیلم برنده اسکار می‌شد؟!

من الان هم فکر می‌کنم این فیلم برنده اسکار نشده!(می خندد) مثلا هنوز هم فکر می‌کنم اینقدر بازی ایران و استرالیا را پخش می‌کنند تا اینکه بالاخره ایران گل را بخورد!

از شهرت فرار می‌کنید؟

نه، با آن کنار آمده‌ام. مثلا امروز سرصحنه فیلمبرداری من بودم و یکی از خانم‌های بازیگر. ایشان برای اینکه ازدحام نشود از دید مردم منطقه قایم شد، اما من با کمال شجاعت وسط جمعیت رفتم و 250 تا عکس گرفتم تا اینکه آرام شدند و رفتند دنبال کار و زندگی‌شان! کارگردان هم به همین دلیل از من تشکر کرد.

بالاغیرتا تا به حال از شهرتتان سوءاستفاده کرده‌اید؟

همین دفعه آخری که رفتم بانک سعی کردم شماره نگیرم. از همین بغل در رفتم پیش رئیس و او هم کارم را انجام داد!

آخرین باری که در صف نانوایی ایستادید کی بود؟

یک روز همین چند وقت پیش ناهار نخورده بودم و نزدیکی میدان بهرود تهران به یک نانوایی سنگکی رسیدم که خیلی هم شلوغ بود. رفتم داخل و گفتم یک سنگک اورژانسی می‌خواهم. آنها هم با من سلام و علیک و احوالپرسی کردند و بدون نوبت یک سنگک به من دادند و پول هم نگرفتند، فکر کنم دلشان به حالم سوخت! بعد سریع آمدم بیرون و یک ماست هم خریدم، به قدری خوردن این دو در ماشین به من چسبید که بی‌نظیر بود.

شایع‌ترین دروغ شما چیست؟ جمله «سرصحنه‌ام!»؟

نه، من با صدای آهسته می‌گویم: جلوی دوربینم، اگه اجازه بدید قطع کنم!

در دوران مدرسه بدترین بلایی که یکی از معلم‌ها سرتان آورد چه بود؟

بدترین بلا را معلم ریاضی سرم آورد، چون من در درس ریاضی خیلی ضعیف بودم، او روزی مرا با یک کابل تنبیه کرد و این باعث شد که حالم از ریاضیات و هرچه ریاضیدان نوبل گرفته به هم بخورد!

بدترین بلایی که شما سر یکی از معلم‌هایتان آوردید چه بود؟

بلایی سرمعلم‌هایمان نیاوردم، اما یک روز به معلم ریاضی‌مان، آقای زاهدی گفتم این هم شغل است که شما دارید؟! داخل این کلاس می‌روید و ایکس را پیدا می‌کنید و دوباره به کلاس دیگری می‌روید باز هم برای پیدا کردن ایکس!

حالا بدترین بلایی که یک شاگرد در زمانی که در هنرستان تدریس می‌کردید سرتان آورد چیست؟

رابطه من با بچه‌ها خیلی خوب بود و به اینجا نمی‌کشید. اما از همه کسانی که این گفت‌وگو را می‌خوانند و فکر می‌کنند اشتباهی از من سر زده می‌خواهم حلالم کنند.

هیچ‌وقت امضای پدر و مادر محترمتان را پای برگه‌های امتحانی جعل کرده‌اید؟

نه، اصلا.

یعنی نمره بد نمی‌گرفتید؟

چرا، پیش خودم می‌گفتم حالا نمره بد را گرفتم دیگر، برای چه بیایم یک کار اشتباه دیگر را هم انجام بدهم. شاید هم شجاعتش را نداشتم!

موقع اصلاح جلوی آینه با خودتان حرف می‌زنید؟

اصولا و آن‌طور که حساب کردم 93 درصد حرف‌هایم را با خودم می‌زنم! بعضی اوقات بچه‌هایم که در ماشین نشسته‌اند یکدفعه می‌خندند، آنجاست که می‌فهمم دارم با خودم بلند بلند حرف می‌زنم!

عجیب‌ترین عادتتان چیست؟

همیشه طرف راستم می‌خوابم، برای همین می‌ترسم از قسمت راست بدنم زخم بستر بگیرم!

تا به حال چیزی را از شنبه ترک کردید؟

در عمرم حتی یک سیگار هم نکشیده‌ام که بخواهم از شنبه ترکش کنم، سنگین‌ترین خلافم دلستر لیمویی بوده!

تا به حال چیزی را از شنبه شروع کردید؟

نماز سروقت بوده که آن هم دومرتبه ترک شده! (می‌خندد)

تاریخ تولد مادرخانم بزرگوارتان را می‌دانید کی هست؟

نه، اصلا.

نمی‌ترسید ما همین را منتقل کنیم؟!

نه، مادرخانمم زن خوبی است، ولی فکر می‌کنم ایشان هیچ وقت تولد پیدا نکرده، بلکه از اول بوده!

بهترین نقشی که بازی کردید کدام بوده؟

در کارهای طنز سریال «سه در چهار» بوده و در کارهای جدی نقش پدر دکتر قریب در «روزگار قریب».

بدترین نقشتان چه بوده؟

در سریال «یک وجب خاک» بیخودی بد بودم و از نقشم راضی نبودم.

کمدین محبوبتان در ایران کیست؟

اکبر عبدی.

در جهان چطور؟

هیچ‌کس، چون آنها مرا نمی‌شناسند، من هم آنها را نمی‌شناسم! یکی پرسید وقتی تیم فوتبال آث‌میلان برای بازی با پرسپولیس به ایران آمد به استقبالشان رفتی؟ گفتم نه، مگر وقتی مادر من مرحوم شد اینها آمدند مسجد! از بچگی به خارجی‌ها باج ندادم.

نظرتان درباره دلقک‌ها چیست؟

دلقک‌ها آدم‌های بسیار غمگین و گرفتاری هستند و فکر می‌کنم به‌خاطر اینکه نتوانستند شغل بهتری برای خود دست و پا کنند، دلقک شدند و به این شکل گذران روزی و زندگی می‌کنند.

خیلی کوتاه نظرتان را درباره این افراد بگویید. علی صادقی.

بانمک.

رضا عطاران.

با ادب بشود!

جواد رضویان.

با وجود.

اکبر عبدی.

باحال.

مسعود ده نمکی.

بامرام.

سعید آقاخانی.

خیلی باحال.

سیدرضا میرکریمی.

رفیق.

کیانوش عیاری.

استاد.

مجید صالحی.

باحالِ سربه هوا!

احمد پورمخبر.

عاقبت بخیر!

رامبد جوان.

بانشاط.

و مهران رجبی.

جلوی اسمش چند تا نقطه بگذارید تا هرکس هرچه دوست داشت درباره‌اش بنویسد.

اگر روزی به شما بگویند ممنوع‌الکار شده‌اید، چه کار می‌کنید؟

فکر می‌کنم آن روز، روز خوش عمرم باشد، بشرطی که ممنوع‌الکاری‌اش طولانی و دائمی باشد، نه اینکه شش ماه بعد دوباره دعوت به کار شوم. اما اگر کلا اجازه فعالیت نداشته باشم، صد تا کندوی عسل می‌خرم و به روستای واریان می‌روم و زنبورداری را شروع می‌کنم.

اگر قرار باشد روزی فیلمی از روی زندگی شما بسازند، کدام بازیگر می‌تواند نقش شما را بازی کند؟!

دوست دارم حسین فلاح نقشم را بازی کند که هم رفیقم هست و هم شبیه من است. او همان کسی است که در فیلم «خانه پدری» نقش برادرم را بازی می‌کرد.

حرفی، گلایه‌ای و انتقادی اگر دارید بفرمایید.

هیچ گلایه‌ای از هیچ‌کس ندارم. انتقادی هم ندارم، چون هرکس می‌داند که خودش چه چیزی کم دارد و چه چیزی زیاد دارد. طلب حلالیت هم می‌کنم از همه خواننده‌های روزنامه شما اگر که نتوانستم لحظات خوشی را برایشان فراهم کنم. از همه هم می‌خواهم که کماکان برایم آرزوی سلامت و موفقیت داشته باشند.

در آستانه سال نو از آرزوهای شخصی و عمومی‌تان هم بگویید.

امیدوارم مسلمانان جهان از این گرفتاری‌هایی که دچارش شده‌اند خلاص شوند و نجات پیدا کنند، واقعاً فرقی بین هیچ‌کدام از ما و مردم دیگر نیست. آرزوی شخصی ام هم سلامتی همه ایرانی‌ها و خانواده و فرزندان خودم است. دیگر اینکه...

بفرمایید، مطلب خاصی می‌خواهید بگویید.

(با صدای آهسته) نه، می‌خواستم بگویم جلوی دوربینم، اگه اجازه بدید دیگر قطع کنم! (می‌خندد)[۲]

پانویس

  1. «نخستین تصاویر از 2 دختر شیک مهران رجبی! - شباهت به آقای بازیگر صفر!». برخط نیوز. ۲۰ آبان ۱۴۰۱. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ دسامبر ۲۰۲۲. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۲۲.
  2. «بازیگر معروف سینما و تلویزیون: ته خلافم دلستر لیمویی بوده!». ۲۵ اسفند ۱۳۹۲. دریافت‌شده در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳.