مهمان دجله (کتاب)

از یاقوت
مهمان دجله
طرح جلد کتاب مهمان دجله
طرح جلد کتاب مهمان دجله
اطلاعات کتاب
نام‌های دیگرمهمان دجله: بر اساس زندگی سردار شهید کاظم نجفی رستگار
نویسندهمحمدعلی آقامیرزایی
موضوعداستان‌های کوتاه دربارهٔ زندگی و خاطرات شهید کاظم نجفی رستگار از شهدای جنگ تحمیلی
سبکداستانی
زبانفارسی
تعداد صفحات۷۹
قطعرقعی
مجموعهمجموعه قصه فرماندهان
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات سوره مهر
محل نشرتهران
شابک۹۷۸۶۰۰۰۳۱۷۴۹۲


مهمان دجله کتابی مشتمل بر داستان‌های کوتاه دربارهٔ زندگی و خاطرات شهید کاظم نجفی رستگار از شهدای جنگ تحمیلی، نوشته محمدعلی آقامیرزایی است. مهمان دجله به شکلی داستان گونه و از زوایای دید گوناگون به روایت گوشه‌هایی از زندگی یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی که پیکر مطهرش پس از سیزده سال در منطقه جفیر پیدا شد می‌پردازد.

«معلم کوچک»، «پاسداری»، «میعاد در مرز» عنوان‌های برخی از داستان‌های این کتاب هستند. این داستان‌ها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شده‌اند و در آنها سعی شده سیمای واقعی شهید «کاظم نجفی رستگار» به‌خوبی برای مخاطبان به‌خصوص نسل جوان روشن گردد.

شهید رستگار ویژگی‌هایی خاص دارد که هر انسانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ از این رو محمدعلی آقا میرزایی تصمیم گرفت تا در باب شخصیت وی کتابی بنویسد. سردار رستگار فرمانده‌ای شجاع و بزرگ بود و لشکرهای جنگی در هر عملیاتی که به فرماندهی او شرکت کرده‌اند، خط شکن بوده‌اند. تیپ‌ها همواره با فرماندهی او اهداف خود را عملی می‌کردند.

او شجاع، مدیر، مدبر، بسیار باهوش، مصمم و خوش فکر بود و انگیزه و توان بسیار بالایی داشت و خودش هم‌پای سربازان و همانند یک بسیجی اسلحه به دست می‌جنگید. شهید نجفی رستگار تمام خصوصیات یک فرماندهٔ مقتدر و باهوش را داشت. کتاب مهمان دجله ۱۰ داستان از تولد تا شهادت این شخصیت ماندگار را دربردارد تا نوجوانان با زندگی شجاعانهٔ وی بیشتر آشنا شوند.[۱]

برشی از کتاب

محمدابراهیم همت رزمندگان گردان میثم را جمع کرد و رفتیم نقطۀ رهایی. خاکریز کوچک و جمع‌وجوری بود. همان‌طور که نشسته بودیم، گفت که اول قرآن بخوانیم. بعد گفت: «شما دیدید چه شد. این اتفاق افتاد تا برای ما قطعی باشد که خدا شاید خواسته ما را امتحان کند. ببینید چقدر به داشته‌های خود متکی هستیم. اگر آن جا لو نرفته بود، عراقی‌ها نمی‌دانستند. الآن همه اینها برملا شده. فقط و فقط با اتکا به خدا باید اقدام کنیم و از خدا بخواهیم که نصرت و توفیق بدهد.»

سازماندهی شدیم. ما سه گروهان بودیم. شناسایی را عباس شعف با علی تاجیک رفته بودند. دژ مارد بلند و جلوی آن میدان مین بود و از سطح جاده شیب تندی داشت. بنا شد گروهان اول از قسمتی که از سطح زمین بالاتر بود بروند. از سمت شمال به جنوب منطقه که می‌رفتیم، یک سطح شیب‌دار پیش می‌آمد. عراقی‌ها سطح‌های پایین را پوشانده بودند. اما کنار سطح شیب‌دار را نتوانسته بودند بپوشانند. آن را آن‌قدر کوبیده بودند که سفت شده بود. میدان مین را نتوانسته بودند بپوشانند و روی جاده را باز پوشانده بودند. این شیب هم تند و کوبیده شده بود و نتوانسته بودند آن را بپوشانند. به جبران این وضع، درست روی کنج شیب یک نگهبان با سلاح آرپی‌جی ۱۱ گذاشته بودند. این قسمت مبنا شده بود در شناسایی. رزمندگان خیلی در این جبهه بالا پایین رفته بودند. بعد چند روز توانسته بودند از این قسمت بروند داخل یک جایی به ابعاد یک متر و یک متر و نیم، اما با شیب تند و کجی که آدم عادی برود سُر می‌خورد، حالا با تجهیزات و در شب بالا رفتن دردسر داشت.[۲]

پانویس

  1. «مهمان دجله جلد ۳۰». وبسایت انتشارات سوره مهر. دریافت‌شده در ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳.
  2. «درباره کتاب مهمان دجله». دریافت‌شده در ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳.

پیوند به بیرون