نامکان (مستند)
نام فیلم | نامکان |
---|---|
سبک | مجموعه مستند |
کارگردان | صابر اللهدادیان |
نویسنده | صابر اللهدادیان |
تدوین | صابر اللهدادیان بهاره خدابخش فرهاد محروقی محمد ثقفی |
صداپیشگان | وحید رونقی معصومه عزیزمحمدی |
فیلمبرداری | مهدی آزادی حسن آخوندپور |
شرکت/سازمان تولیدکننده | بسیج صدا و سیما |
زمان | ۱۰ قسمت |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
نامکان (تولید ۱۳۹۹) مجموعه مستندی است به کارگردانی [[صابر اللهدادیان و با تهیهکنندگی احمد بلیغ که به آسیبها و مسائل اجتماعی حاشیه نشینی در کلان شهرهای تهران و مشهد میپردازد.
این مستند را بسیج صدا و سیما در ۱۰ قسمت تولید کرده است.
درباره مستند
مجموعه مستند «نامکان» روایتی صریح از حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن است.
موضوع کلیای که در این مجموعه مستند مورد بررسی قرار گرفته است، آسیبهای اجتماعی در بستر حاشیهنشینی است. برای پژوهش میدانی و پیدا کردن مصادیق حاشیهنشینی بیش از ۲۰ منطقه حاشیهنشین را بررسی و در این میان ۷ قسمت در تهران و ۲ قسمت در شهر مشهد به تولید رسید.
آسیبهای اجتماعی موضوعی کلی است که از طلاق و بزهکاری گرفته تا خشونت اجتماعی را شامل میشود اما در این مجموعه سعی شده حاشیهنشینی را به عنوان بستری اجتماعی و جغرافیایی که زاینده آسیب است مورد بررسی قرار دهیم. به عبارت دیگر، در بستر موضوع حاشیهنشینی، مقولات انسانی مهمی نظیر کودکان کار، زنان سرپرست خانوار، اتباع خارجی و … وجود دارد که تنها مسئله جغرافیایی در آن اهمیت ندارد و باید از ابعاد مختلفی آن را بررسی کرد.
این مجموعه با در نظر گرفتن اهمیت موضوعات، سوژهها را به دو دسته جغرافیا محور و انسان محور تقسیم کرده که در قسمتهای جغرافیا محور به محلات بافت فرسوده، سیاستگذاری زمین، ساخت شهرکهای اقماری و معضلاتش و نیز مسئله شهرهای جدید پرداخته است. همچنین در قسمتهایی به موضوعات انسانی نظیر کودکان کار و خیابان، اعتیاد و ترک اعتیاد، زنان سرپرست خانوار و اتباع افغانستانی و پاکستانی پرداخته است.[۱]
گفتاورد
روزنامه جامجم با احمدرضا بلیغ، تهیهکننده و صابر اللهدادیان، کارگردان این مجموعه مستند گفتوگویی داشته است. متن گفتگو بهشرح زیر است:
اصالت و هویتی که از بین رفته
در ابتدا این مجموعه را میخواستیم با موضوع آسیبهای اجتماعی تولید کنیم. یعنی سفارش بسیج و شبکه سه این بود که در حوزه آسیبهای اجتماعی کار شود اما بهجهت اینکه موضوعات خیلی پراکنده نباشد، روی بحث حاشیهنشینی تمرکز کردیم بهعنوان یکی از بسترهای اصلی جدیترین آسیبهای اجتماعی که در بطن خود مسائل و مشکلات مهم دیگری دارد که میتوانست نخ تسبیح کل مجموعه باشد. مستند را دو بخش کردیم؛ یکی از تقسیمبندیها براساس جغرافیا بوده. یعنی محلهها و لوکیشنهای متفاوتی بوده که ما حاشیهنشینی را در بستر جغرافیاییشان بررسی کردیم. نگاه دیگر ما مسالهمحور و موضوعمحور بوده که پیرامون مسائل انسانی تمرکز کردیم؛ مثل بحث کودکان کار یا زنان سرپرست خانوار که این مسائل را هم در دل حاشیهنشینی و در بستر حاشیهنشینی سراغشان رفتیم و بررسی کردیم.
به نوعی شاید بتوان گفت که گرچه سوژههای ما در شهرهای تهران و مشهد است اما مسائلی که در این مجموعه بررسی شده موضوعاتی است که میتوان به حومه شهرهای دیگر کشور هم تعمیم داد؛ چون مسائل مشترک بسیاری بین آنها وجود دارد. یعنی اگر ما به محله دروازهغار تهران بهعنوان معضل حاشیهنشینی درونشهری رفتیم و بررسی کردیم و روایتی میکنیم از محلهای که هویت، اصالت و تاریخی داشته که بهمرور از بین رفته و به بستر مهاجرتها و ورود افراد خلافکار در آن منطقه تبدیل شده به این دلیل است که میتواند این مساله در هر کجای ایران هم اتفاق بیفتد؛ مثل زاهدان یا تبریز و اهواز و مشهد و حتی پردیس که شهر تازه تاسیسی است. یعنی مسائل و معضلات فقط متعلق به شهر و محله خاصی نیست و میتواند در هر محلهای اتفاق بیفتد.
ما در یکی از قسمتها به سراغ شهرکهای انبوهساز حاشیه شهر رفتیم که بهطور مثال در شهرک گلستان حدود ۷۰۰۰ خانوار سکونت دارند اما هیچ اصولی از شهرسازی و مسائل زیستمحیطی و انسانی در آن رعایت نشده است، بنابراین میتواند نمونه و مشتی از خروار باشد و این مشکلات به شهرکهای دیگر در هر نقطهای از کشور مرتبط باشد.
کام مردم را تلختر نکنیم در تولید این مستند در کنار شهرهای تهران و مشهد، اهواز را هم مدنظر داشتیم. اما بهدلیل محدودیت بودجه و زمان تولید به ما این اجازه داده نشد تا در لوکیشنهای دیگر هم حضور داشته باشیم و کار کنیم. حتی ما شهر تبریز را بررسی کرده بودیم که این اتفاق نیفتاد. اما دلیل انتخاب شهر مشهد این بود که مسائل خاصی در برخی مناطق این شهر وجود داشت که نظر ما را به خودش جلب کرد؛ بهخصوص درباره شهر مشهد که یکی از مسائل عمدهاش این است که به اندازه جمعیت شهر، جمعیت حاشیهنشین دارد و به همین دلیل یکی از بحرانیترین شهرهای کشور به لحاظ حاشیهنشینی است.
نکته دیگر اینکه با توجه به چارچوبهایی که صداوسیما دارد سراغ سوژههایی رفتیم که به ما اجازه کار کردن میداد و میشد در تلویزیون پخش شود. من همیشه گفتم که آسیبها به قدری سیاه و تلخ هستند که پرداختن به آنها سیاهنمایی تلقی میشود. بنابراین سعی کردیم به عنوان سازنده خطوط قرمز را رعایت کرده و کام مردم را تلخ تر از آنچه که هست نکنیم. یعنی در عین اینکه آسیبشناسی میکنیم، امیدوارکننده هم باشد و راه حلی هم ارائه بدهیم. چون ما در این مجموعه فقط طرح مساله نکردیم. بلکه راه حل هم دادیم. اما نه به این معنی که یک مستند سیاستگذارانه باشد. چون بیشتر مخاطب ما مردم هستند.
مخاطب اصلی ما مردم هستند اینکه مستند چقدر میتواند روی مسوولین ذی ربط تاثیر گذار باشد و بتوانیم مشکلات اساسی از مردم را حل کنیم باید عرض کنم که ما در این مستند به خصوص در قسمتهایی که جغرافیا محور و تحلیلی تر است، سه لایه کارشناسی داریم. لایه اول مردم و فعالان محلی هستند. لایه دوم مدیران منطقهای هستند. مثل شهرداری و نیروی انتظامی و... لایه سوم هم سراغ جامعه شناسها و شهرسازها واقتصاددانها رفتیم که از نظر خودشان مسائل را بررسی کرده و به ما تحلیل ارائه میدهند که شاید برای عموم مخاطب قابل استفاده باشد.
با این حال مخاطب اصلی ما مردم هستند؛ نه سیاست گذاران. خوشبختانه در همین چند قسمت هم مخاطبان بازخورد خوبی داشتند. البته قسمت کودکان کار را هم اکران خصوصی کردیم که در آنجا هم خیلی خوب دیده شد. خیلیها هم به ما گفتند که نگاهمان به این مسائل عوض شد و خوشحالیم که این اتفاق افتاد. چون ما سعی کردیم همه چیز را با تحقیق و پژوهش ارائه بدهیم. خاطرم هست عدهای هم به ما میگفتند که سریال «آوای باران» روی زندگی ما تاثیر بدی گذاشته بود و ما را که میدیدند شکیب خطاب میکردند و میپرسیدند چقدر درآمد دارید. البته نمیخواهم کتمان کنم که بحث مافیا وجود ندارد. اما ممکن است فقط ۲۰ درصد این قضیه وجود داشته باشد. اغلب زندگی شان اینگونه نیست و تشخیص این مسائل کار سادهای نیست.
سوژههای تلخ را کنار گذاشتیم این مجموعه در ۱۰ قسمت تولید شده که هر هفته چهارشنبه شبها روی آنتن شبکه مستند میرود. البته سوژهها این پتانسیل را دارد که تعداد برنامهها بیشتر شود. اما محدودیت تولیدی و بودجهای داشتیم. ضمن اینکه توان بچههای گروه به لحاظ روحی و روانی تا اندازهای بود. به هر حال شرایط سخت تولید و برخورد با سوژهها و موانعی که بر سر راه تولید بود، باعث میشد بیش از این نتوان ادامه داد. به عنوان مثال هنگام تصویربرداری با مسائلی مواجه شدیم که ادامه کار را سختتر میکرد. از جمله اینکه بچههای ما دچار خفتگیری شدند یا اینکه تهدید میشدیم. با این دست مسائل تا حدودی در کار روبهرو شدیم. به هر حال بخشی از کار ما همین است. ما سوژههایی را کنار گذاشتیم که خیلی تلخ بود و ممکن بود در تلویزیون قابل پخش نباشد. سوژههایی هم بودند که خیلی روی گروه تاثیرگذار بود و حالمان را دگرگون میکرد. مثل سوژه کودکان کار و قسمتی که درباره بچهها ساخته بودیم.
دغدغه هویت اجتماعی و تاریخی در «نامکان» اصطلاح «نامکان» نخستین بار توسط مارک اوژه انسانشناس و نظریهپرداز فرانسوی در رابطه با فضای شهری به کار برده شد. مساله هویت به همان میزان که برای جامعه انسانی دارای اهمیت است برای فضاهای شهری و محیطی نیز قابل بررسی است. اگر یک مکان را بتوان به مثابه «جایگاهی هویتبخش، رابطهساز و واجد حافظه تاریخی و خاطره جمعی»تعریف کرد، فضایی که نتوان در هیچ یک از این موارد تعریف کرد نامکان است. بر همین اساس اصلاح نامکان به عنوان نام مجموعه مستند برگزیده شده است. مجموعه نامکان، دغدعه هویت اجتماعی و تاریخی را در میان حاشیه شهر و محیطهای شهری جستجو میکند و تسری بحران هویت از انسان به شهر معاصر را مورد بررسی قرار میدهد.
با کودکان کار مهربان باشیم من در زمینه جامعهشناسی تحصیل کردهام. بنابراین اگر میخواستم به عنوان جامعهشناس وارد حوزه کودکان کار شوم و طرح مساله کنم، باید سراغ مناسبات کلان میرفتم و مسائل اقتصادی، سیاسی اجتماعی که باعث شده ۵۰۰ هزار کودک مجبور شوند کار کنند و به کودک کار معروف شوند. اما این نکته را مدنظر داشتیم که این مستند را برای شبکه سه میسازیم و عموم مردم میبینند. بنابراین عموم مردم که نمیتوانند وارد سیاستگزاری کلان شوند. مردم میخواهند بدانند کودک کاری که در خیابان میبینند، از کجا آمده و چه برخوردی باید با او کنند. اتفاقا یکی از مهمترین نکاتی که در این مستند به آن میپردازیم این است که مردم به عنوان یک مجرم به آنها نگاه نکنند و با آنها مثل یک شیاد و کلاهبردار برخورد نکنند. در مورد زنان سرپرست خانوار هم همین طور. مسائلی باعث شده که دچار مشکلاتی شوند. ما در این باره سراغ خیریهای رفتیم که به توانمندی این افراد کمک کرده و کارآفرینی میکند. به قول معروف ماهی به آنها نمیدهد و ماهیگیری یاد میدهد. یعنی خواستیم امیدواری هم به مردم بدهیم و فقط سیاهی و تلخی نشان ندهیم.
یک چهارشنبه بعدازظهر متاسفانه عده بسیاری به کودکان کار نگاه مافیایی دارند. در صورتی که ما در این مجموعه سعی کردیم این نگاه را تغییر بدهیم. البته با تحقیق و پژوهشی که انجام دادیم. البته از سانتیمانتالیسم و احساساتی کردن بیهوده مخاطب کاملا فاصله گرفتیم. ما نمیخواستیم اشک مخاطب را دربیاوریم و آنها را تحتتاثیر قرار بدهیم. ما به مستند بودن کار وفادار بودیم و به هیچ وجه دیالوگ در دهان کسی نگذاشتیم و کسی را بازی ندادیم و میزانسن نچیدیم. آنچه که در خروجی «نامکان» میبینید، واقعی و مستند است و ما هیچ تغییری در زندگی آنها ندادیم. اما سعی کردیم نگاه جدیدی را ارائه کنیم. در قسمتی هم که در مشهد گرفتیم و با عنوان «یک چهارشنبه بعدازظهر» پخش میشود و درباره اعتیاد است، سوژهای به اسم مصطفی درویش داریم که قصه بسیار جذاب و تاثیرگذاری دارد و من به شخصه خیلی دوست داشتم.
سکونت ۲ ماهه در دروازه غار من و آقای ا... دادیان کارگردان مجموعه حدود دو ماه در محله دروازه غار سکونت داشتیم و بدون دوربین محله را کاملا شناسایی کردیم و با اهالی محله دوست شدیم و این خیلی متفاوت از دوستانی است که برای تولید یک مستند دو روز وارد یک محله میشوند و مستند میسازند و دو روز بعد هم پخش میشود. اما این دوستان چه آسیبهایی را به آن محله زدند که روی کار ما هم تاثیر گذاشت. چون ما سعی کردیم در ان مدت که در محله زندگی میکنیم، با آنها رفاقت کنیم و اعتمادشان را جلب کنیم. اما با نگاه غلطی که آن دوستان به این محله داشتند و اینکه وارد خانههای مردم شدند و دوربین را روشن کردند و تصویر گرفتند، باعث شد اعتماد اهالی محله از ما هم سلب شده و نظم محله را هم مختل و در فرایند کار ما اختلال ایجاد کردند.[۲]
پانویس
- ↑ «نامکان». دریافتشده در ۲۰ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «تلخیهای بیمکان». دریافتشده در ۲۰ مرداد ۱۴۰۳.
پیوند به بیرون