هپکوتیزم (مستند)
نام فیلم | هپکوتیزم |
---|---|
موضوع | اتفاقات و سرگذشت ماشینسازی هپکو |
سبک | مستند |
کارگردان | سعید ساروقی |
نویسنده | سعید ساروقی |
تدوین | حمید قربانی افراچالی |
صداپیشگان | آرمان سلطانزاده |
فیلمبرداری | مهدی مرادی |
شرکت/سازمان تولیدکننده | سفیر فیلم |
زمان | ۴۰ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
هپکوتیزم (تولید ۱۴۰۱) مستندی به کارگردانی و تهیهکنندگی سعید ساروقی است روایتی از اتفاقات و سرگذشت کارخانه ماشین سازی هپکو و اعتراضات کارگران آن در ده سال گذشته ارائه میکند.
این مستند را سفیر فیلم تولید کرده است.
درباره مستند
شرکت هپکو اراک یکی از واحدهای تولیدی بلند آوازه صنعتی کشور است که در زمینه تولید ماشینآلات راهسازی فعالیت میکند که بعد از فرآیند خصوصیسازی با مشکلات متعددی مواجه شد.
مشکلات هپکو در طول سال های گذشته به دلیل خصوصی سازی نادرست، هر روز انباشتهتر شده بود و حتی در برههای از زمان کار کارگان این شرکت به اعتراضات خیابانی کشید. مستند هپکوتیزم روایتی از تاریخ و سرگذشت هپکو در همین چندسال گذشته است تا با نگاه به آن بدانیم بر هپکو چه گذشت و اگر ایستادگی خود کارگران هپکو برای حفظ کارخانه نبود شاید الان هم اثری از کارخانه نبود.
روایت «هپکوتیزم» تلخ، اما درپایان امیدوار کننده است. امروز هپکو دوباره به خط تولید برگشته و به همت کارگران و مسئولان نفس میکشد.[۱]
گفتاورد
سعید ساروقی تهیه کننده و کارگردان مستند «هپکوتیزم» درباره ساخت این مستند گفت:
این مستند در واقع روایتی از سرگذشت کارخانه بزرگ هپکو است. کارخانهای که در شهر اراک و استان مرکزی واقع شده است و تولیدکننده ماشینآلات معدن و راهسازی است و از حوالی سال ۱۳۵۰ تأسیس شده و در دهه بعد از انقلاب فعالیتهایش گسترش پیدا کرد. این کارخانه در سال بیش از ۲ هزار دستگاه ماشینآلات صنعتی تولید میکرد و از این منظر رقیبی بزرگ برای کارخانههای صاحبنام کشور ژاپن و آمریکا محسوب میشد.
وی افزود: مستند «هپکوتیزم» روایتی از این کارخانه است اما نکتهای که برای ما اهمیت بیشتری داشت و ما را جذب کرد که این کار را بسازیم، اتفاقات ۱۰ سال گذشته، پیرامون این کارخانه است. در کشور ما اتفاقاتی تحت عنوان «خصوصیسازی» افتاد که کارخانه «هپکو» هم یکی از کارخانههایی است که درگیر این اتفاقات شد. این کارخانه در جریان یک خصوصیسازی بد، با قیمتی خیلی وحشتناک به شخصی غیرمدیر و غیرکارشناس واگذار شد که تنها بهدنبال سوددهی سریع بود و منجر به نابودی این کارخانه شد.
این مستندساز افزود: در حین این تحولات، اتفاقات مختلفی برای کارگران این کارخانه رخ داد اما این کارگران همواره تلاش کردند در برابر تصمیمات اشتباه مدیرانشان مقاومت کنند تا یک سرمایه ملی به این راحتی از دست نرود. مشابه این اتفاقات در کارخانههای دیگری همچون «رشت الکتریک» و یا «نساجی مازندران» هم رخ داده بود که بهطور کامل به نابودی این کارخانهها منتهی شد. کارگران هپکو اما سفت و سخت ایستادگی کردند و روایت همین ماجرا، داستان مستند ما را تشکیل میدهد.
کارگری که پول خرید یک شاخه گل برای دخترش را نداشت!
ساروقی درباره وجه تمایز مستند «هپکوتیزم» با آثار مشابهی که درباره این اتفاقات ساخته شده است، توضیح داد: راوی مستند ما یک کارگر است و ما از زبان همین فرد عامی و از قاب زندگی دراماتیک یک کارگر این وقایع را روایت کردهایم. حوالی سال ۹۸ بود که برای ساخت مستندی درباره کرونا عازم بیمارستان خوانساری اراک شدیم. آنجا بود که با فردی مواجه شدیم که تقریباً هزار شاخه گل را جلوی بیمارستان پهن کرده بود و قصدش هدیه این گلها به کادر درمان بود تا به آنها روحیه بدهد. وقتی با او آشنا شدیم، دیدیم از کارگران کارخانه هپکو است. وقتی جلوتر رفتیم و بیشتر با او آشنا شدیم، فهمیدیم او دقیقاً همان فردی است که یک سال پیشتر در حین اعتراضات به حوادث کارخانه هپکو و عدم پاسخگویی مسئولان وقت، اقدام به خودکشی کرده بود.
صاحبان جدید، خیلی علاقه نداشتند کسی متوجه شود که در این کارخانه چه میگذرد. وقتی توانستیم در قالب عملیاتی شبیه عملیاتهای نظامی، وارد هپکو شوم تا تصاویری از تعطیلی خط تولید تهیه کنیم، عظمت کارخانه و ماشینآلاتش مرا شگفتزده کرد. واقعاً نسبت به مبلغ ناچیزی که برای این حجم از عظمت، پرداخت شده بود شوکه شدم
وی افزود: او در آن سال تصمیم میگیرد با پایین انداختن خود از ارتفاع یک پل خودکشی کند اما حالا تعدادی گل برای کادر درمان آورده بود. ماجرای اهدای این گلها هم روایت دراماتیکی داشت. شب قبل از آن حادثه دختر این کارگر قصد خرید یک شاخه گل برای مادرش را داشته اما این آقای کارگر بهجهت معذوریتهای اقتصادی حتی توان خرید یک شاخه گل برای دخترش را نداشته است! متأثر از همین اتفاق و در پی فشار زندگی، او تصمیم به خودکشی گرفت تا شاید با این کارش بتواند نگاه رسانهها را به سمت وضعیت کارگران جلب کند و همین اتفاق هم افتاد.
«هپکوتیزم» درباره سرانجام خودکشی این کارگر هم توضیح داد: بلافاصله دوستان علیآقا یعنی همین کارگری که اقدام به خودکشی کرده بود، متوجه ماجرا میشوند و در لحظهای که میخواهد اقدام نهایی را انجام دهد، جلوی او را میگیرند.
ساروقی درباره سرنوشت کارگران کارخانه هپکو بعد از گذشت ۱۰ سال از حواشی بهوجود آمده، گفت: واقعیت این است که مدیریت قبلی کارخانه، با قیمتی ناچیز این کارخانه را خریداری کرده بود و بخشی از جزییات این واگذاری، در مستند ما هم روایت شده است. کارخانه «هپکو» حدود ۱۱۰ هکتار زمین را در بر میگیرد که در بهترین منطقه شهری هم قرار دارد. این ۱۱۰ هکتار زمین با قیمت عجیب ۱۰ میلیون تومان واگذار شده است! عجیب اینکه همان ۱۰ میلیون تومان هم پرداخت نشده و چکهایی که صادر کرده بودند، پاس نشده بود.
وی افزود: مدیر وقت کارخانه آن زمان به کارگران پیشنهاد کرده بود حقوق همهتان تا زمان بازنشستگی میدهم، دیگر کاری به کارخانه نداشته باشید و بروید در خانههایتان بنشینید! با این حال کارگران از کارخانه دفاع کرده و پای این سرمایه استانی ایستادند. این عرق را به عینه در طول چند سالی که برای ساخت این مستند با بچههای هپکو در ارتباط بودهام، دیدهام و خودم هم حتی نسبت به این کارخانه عرق پیدا کردهام. گویی این کارخانه، وطن این کارگران است.
خط و ربطهایی که فهمیدیم اما نتوانستیم مستند کنیم!
این مستندساز درباره شناسایی هویت افرادی که «هپکو» با آن شرایط عجیب و غریب به آنها واگذار شده است هم گفت: ما در طول ساخت این مستند خیلی تلاش کردیم تا روابط این افراد را کشف کنیم. چیزهایی هم فهمیدیم اما واقعیت این است که سندی برای آن پیدا نکردیم که بتوانیم در مستند به آن اشاره کنیم. به نام برخی وزرا رسیدیم که به واسطه این واگذاریها منافعی کسب کرده بودند اما نتوانستیم آن را در روایت خود مستند کنیم. هنوز البته افرادی هستند که روی این موضوعات مشغول تحقیق و پژوهش هستند. آنچه مشخص است این افراد به برخی مسئولان مرتبط بودهاند. حتی یک باند است که در زمینه واردات خودروهای دست دوم صنعتی در حوزه معدن فعالیت میکند و شنیدهام پایگاهشان هم در کرمان است. یکی از اصلیترین مشکلات این روزهای هپکو هم همین واردات بیرویه ماشینآلات صنعتی بوده است.
ساروقی درباره عجیبترین تجربهای که در فرآیند ساخت این مستند با آن مواجه شده است هم گفت: اتفاقات زیادی را شاهد بودیم اما عجیبترین نکته برای خود من زمانی بود که متوجه شدم در همان اوج التهابات، ورود هر فردی به کارخانه هپکو را ممنوع کردهاند. حتی به وزیر رفاه وقت که به نوعی مسولیت این کارخانه را برعهده داشت، اجازه تصویربرداری از داخل کارخانه را نمیدادند و فضایی کاملاً امنیتی برای آن ایجاد کرده بودند. طبیعتاً صاحبان جدید، خیلی علاقه نداشتند کسی متوجه شود که در این کارخانه چه میگذرد. وقتی برای اولینبار توانستیم در قالب عملیاتی شبیه عملیاتهای نظامی، با همکاری برخی بچههای هپکو، وارد کارخانه شوم تا تصاویری از تعطیلی خط تولیدا تهیه کنیم، عظمت کارخانه و ماشینآلاتش مرا شگفتزده کرد. واقعاً نسبت به مبلغ ناچیزی که برای این حجم از عظمت، پرداخت شده بود شوکه شدم.
وی در پایان گفت: چطور چنین خیانتی توانسته بود، اینگونه یک کارخانه را نابود کند و هدفشان چه بوده است؟ تولید این کارخانه که میتوانست سود بیشتری برای همه ما داشته باشد! آن آقازادهای که با هر رانتی، توانسته این کارخانه را تصاحب کند، چرا خط تولید آن را راهاندازی نکرد تا سود بیشتری هم نصیبش شود؟ این عجیبترین تجربه من از مشاهداتم بود که هنوز هم نمیتوانم آن را درک کنم! [۲]
وی همچنین در گفتگو با روزنامه جام جم درباره مستند توضیح داد:
- ظاهرا این مستند از دل یک مستند دیگر شکل گرفت، یعنی رفته بودید فیلم دیگری بسازید و بعد در مواجهه با این سوژه تصمیم دیگری گرفتید؟
بله، قرار بود مستندی راجع به کرونا بسازیم اما وقتی برای ساخت مستند به بیمارستانی در اراک رفته بودیم، با آقای علی بخشی آشنا شدم. با ورود به داستان زندگی او، دیگر از بحث کرونا فاصله گرفتم و فیلم به مسیر دیگری رفت.
- آن سکانسی که بخشی، اواخر فیلم نیمی از عیدیاش را گل میخرد و برای قدردانی از پرستاران و کادر درمان در دوران کرونا به آنها هدیه میدهد، انگار تنها بخش باقیمانده آن مستند کرونایی است.
دقیقا. وقتی مشکلات کارگران کارخانه هپکو حل میشود، بخشی با اولین حقوقی که بعد از آن اتفاقات میگیرد، نذرش را ادا میکند و این کار خوب را انجام میدهد.
- ساخت مستندهایی مثل هپکوتیزم که جماعتی برای دریافت حقوق اولیه و معوقهشان دست به اعتراض میزنند و حتی پای نهادهای امنیتی هم به میان میآید، جسارت میخواهد و کارگردان و گروه سازنده باید منتظر هرگونه خطر، تهدید و عواقبی باشند. چه چالشهایی برای فیلمبرداری داشتید و آیا اصلا مدیران وقت هپکو با شما همراهی کردند؟
زمانی که ما ساخت این مستند را شروع کردیم، حکم قطعی قضایی کارگران صادر شده بود. درواقع کارخانه دچار یک شوک بود و انگار حرفی که میخواستم بزنم، سرکوب شده بود. از این جهت مدیران وقت اصلا علاقهمند نبودند که هیچ فیلم و صدایی از هپکو به گوش برسد. چون قبلا از این هم آقای محمدرضا حاجمحمدحسینی مستندی به نام «نان گزیدهها» را دراینباره ساخته و رسانهها را متوجه هپکو کرده بود، حساسیتها نسبت به ساخت مستندی دیگر بیشتر شده بود. ما نیاز به تصاویری داشتیم تا حال فعلی هپکو را با گذشته پررونق آن که سالی دو هزار دستگاه ماشینآلات صنعتی تولید میکرد، مقایسه کنیم اما بهطور کل فیلمبرداری را ممنوع کرده بودند. اگر همکاری دوستان کارگر کارخانه هپکو نبود، ما هیچ تصویری از وضعیت کارخانه در آن زمان نداشتیم. آنها خودشان یک تیم رسانهای تشکیل داده بودند تا همه اتفاقات ضبط و ثبت شود که ما بخشی از این فیلمها را در مستند استفاده کردیم.
بعد از اینکه مصمم شدید این مستند را بسازید، نقطه شروع پژوهش کجا بود و چقدر زمان برد؟
نقطه شروع پژوهش ارتباط با خود کاراکتر بود. همینطور مطالعاتی راجع به کارخانه هپکو از گذشته تا امروز داشتم که چقدر تولید داشت و چه اتفاقاتی را در همه سالها پشتسر گذاشت. نگارش خط داستان و اصطلاحا فیلمنامه هم حدودا شش ماه طول کشید.
- به نظر میرسد آن اتفاق دراماتیک اقدام به خودکشی بخشی که فیلمش در فضای مجازی و رسانههای فارسیزبان غربی منتشر شد هم کمک موثری به روایت مستند کرد و به نوعی حکم دکمهای داشت که کتی برایش دوختید.
همینطور است. سبک کاری من در مستندهایی که تابهحال کار کردم، سوژهمحور است. ضمن اینکه مستندهای دیگری هم درباره صنعت، کارخانهها و خصوصا هپکو کار شده بود اما دغدغه من در همه کارهایم بهویژه همین کار این بود که چقدر اقشار مختلف و عموم مردم این مستندها را میبینند. متاسفانه در کشور ما خیلی کم مخاطب مستند داریم.
- البته در سالهای اخیر رو به رشد است و تعداد علاقهمندان مستند افزایش پیدا کرده است.
بله، اما هنوز نسبتا کم است و شاید عموم حوصله دیدن و شنیدن حرفهای مهمی را ندارند که در مستندها مطرح میشود. از آنجایی که من در مستندها بیشتر دنبال زندگی آدمها و سوژهها هستم و مشکلات را از طریق خود آنها روایت میکنم، در هپکوتیزم هم از همین روش استفاده کردم. نقطه قوت علی بخشی، شخصیت خودش بود و اتفاقات زندگیاش بهویژه آن اقدام که تحتالشعاع کارخانه هپکو و خصوصیسازی، بسیار بار دراماتیک داشت و انگیزه من را برای ساخت مستند بیشتر کرد، امیدوارم که خوب درآمده باشد.
- مشکلات کارخانه هپکو در دهه ۹۰ که منجر به اعتراضات و حاشیههای فراوانی شد، تنها نمونهای از وضعیت نامناسب اقتصادی سالهای اخیر در حوزه صنعت و اقتصاد است و فضاهای کارگری بسیاری را نمایندگی میکند. همین فیلم هم با روند روایت و آن شرح نوشتهای پایانی ترکیبی از روشنایی و تاریکی است و باوجود یک پایان نسبتا خوش، نشان از یک امیدواری کامل ندارد و حتی بیانگر این است که با واردات ماشینآلات همچنان امکان بازگشت تهدیدها برای هپکو و دیگر کارخانهها وجود دارد. ساخت و نمایش چنین مستندهایی چقدر میتواند به حل مشکلات کمک کند و مسئولان و مدیران چقدر به این آثار توجه دارند؟ یا اساسا این فیلمها را در حد طرح مسأله میدانید و نمیتوان چندان امیدوار بود که اتفاقات مثبتی در واقعیت رخ دهد؟
قطعا سینمای مستند، یک سینمای دغدغهمند است و دنبال این است که حقایق را به تصویر بکشد. مستند هپکوتیزم برای ثبت در تاریخ است و آیندگان ببینند که این اتفاقات افتاد، چه کسانی این کارخانه عظیم را به ورطه نابودی کشاندند و چه کسانی نجاتش دادند. فارغ از اینکه مسئولان چه واکنشی به این فیلم و مستندهایی از این دست دارند، باید به یکی از مشکلات موجود در اراک اشاره کنم؛ اینکه خود مردم اراک دغدغه کارگران هپکو را در اعتراضات و تحصنها نمیدانستند. این برای من به عنوان مستندساز نکته مهمی بود. اگرچه قطعا بحث معیشت و اقتصاد هم مطرح است اما دغدغه کارگران هپکو هیچوقت حقوقشان نبود. آنها زمانی برای تاخیر حقوقشان در خود کارخانه به مدیرانشان اعتراض میکردند اما از جایی به بعد برای اعتراض به میدان اصلی شهر آمدند، چرا؟ برای اینکه ماهیت فیزیکی کارخانه داشت نابود میشد. آنها برای حقوق شخصی خودشان، خیابان را بند نیاوردند یا ریل راهآهن را نبستند؛ حرفشان این بود یک صنعتی که باعث اشتغال است و آینده فرزندان این استان و کشور را تامین میکند، درحال نابودی است.
- این مسأله در مستند هم برجسته است و میتوانیم علاقه شدید کارگران به هپکو را به عنوان عشق به وطن و توجه به تولید ملی در همه ابعاد تعمیم داد.
دقیقا. هپکو کارخانه بسیار بزرگ و مهمی است که آدم از وجودش و قدم زدن در آن لذت میبرد. تاسف میخورم برای همه کسانی که میخواستند این محل را نابود کنند اما درباره آن بحث که به نور و تاریکی توأمان در مستند اشاره کردید، باید بگویم که هپکو با معجزه از یک مرگ حتمی نجات پیدا کرد. این همان نور موجود در مستند درباره هپکو است اما هنوز خطراتی این کارخانه را دنبال میکند که مهمترین آنها واردات و مافیاست.
- که در تیتراژ پایانی هم مصداقهایی از آن را نشان میدهید، ازجمله ورود ماشینآلات سنگین هیتاچی به کشور و ...
بله، همین الان و در همین دولت فعلی هم که اتفاقات خوبی برای هپکو افتاد و خط تولید بهراه است، واردات به روند رونق تولید ضربه میزند. حرف مسئولان ما این است که هپکو الان و با این شرایط نمیتواند نیاز کشور را تامین کند. درحالیکه به نظرم با حمایت بیشتر این دغدغه هم برطرف میشود. ماشینهایی که امروز وارد کشور میشود، مستهلک است و به نظرم حداقل هپکو میتواند این امتیاز را داشته باشد تا خودش ماشینهای مستهلک را وارد کرده، بازسازی کند و آنها را به بازار بفرستد.
- یعنی میشود همین بحث واردات ماشینآلات را با ظرفیتهای داخلی از جمله تواناییهای هپکو پیوند بزنیم.
دقیقا. به نظرم دراینصورت آن بحث مسئولان و کارشناسان درباره تامین نشدن نیاز کشور هم پاسخ داده میشود. خود هپکو میتواند متولی این موضوع باشد و از سود این واردات برای پیشرفت کارخانه هم استفاده کند.
- در بخشی از فیلم و در یک ریشهیابی، توپ مشکلات خصوصیسازی در ایران را به زمین اصلاحات و شخص مرحوم آیتا... هاشمیرفسنجانی شوت کردید و بعد هم با نقدهایی به دولت روحانی این رویه را ادامه دادید اما در شرحنوشت پایانی از ادامه روند واردات در دولت سیزدهم هم اظهار تاسف و با این نقد سیاسیتان، تعادلی تقریبی ایجاد کردید.
سعی کردیم انصاف را در این مستند رعایت کنیم و واقعیتها را بگوییم. در مرحله تدوین هرجا احساس کردیم داریم از دایره انصاف خارج میشویم و به شکل اغراقشدهای از یک شخص انتقاد میکنیم، آن بخشها را حذف کردیم. اگر نسخههای قبلی فیلم را ببینید، خیلی متفاوت است. اینجا باید از آقای قربانی، تدوینگر فیلم تشکر کنم که دو سال کنار ما این مستند را تدوین میکرد. به جز این، یکسری به من خرده گرفتند که در این فیلم آقای رئیسی را به صورت قهرمان نشان دادهاید اما اصلا این هدف را نداشتم. قهرمان اصلی این مستند کارگران کارخانه هپکو هستند اما اگر این تصور وجود دارد، مربوط به کار درستی است که آقای رئیسی در زمان مسئولیت قوه قضاییه انجام داد و کارخانه را دوباره زنده کرد. همین الان هم محبوبیت آقای رئیسی در میان کارگران هپکو واقعا زیاد است.
- هپکوتیزم یکی از آثار حاضر در سیزدهمین جشنواره فیلم عمار هم است. لطفا نظرتان را درباره این رویداد هم بگویید.
جشنواره عمار واقعا جشنوارهای مردمی است و هر سال بر کیفیت آن افزوده میشود. هم خود فیلمها و هم شیوه و روند برگزاری جشنواره هر دوره بهتر و باکیفیتتر از سال قبل میشود. از آنجایی که ما همیشه دغدغه این را داریم که کارهایمان برای مردم نمایش داده شود، این جشنواره به بهترین شکل این نیاز را برطرف میکند و آثار در نمایشی گسترده در سراسر کشور و به صورت مسجد به مسجد، روستا به روستا برای مردم اکران میشود که خیلی اتفاق خوبی است. ضمن اینکه سومین بار است که در جشنواره عمار شرکت میکنم. دورههای قبلی با مستندهای فوتبال (درباره یک منطقه حاشیهنشین شهر اراک) و داییش (با موضوع فعالیتهای جهادی یک مدافع حرم) در این رویداد حضور داشتم.
- تقدیم به شهدای هپکو
مستند «هپکوتیزم» در پایان به شهید محمدحسن طاهری و تمامی شهدای کارخانه هپکو تقدیم شده است. شهیدی که اهل ساروق از توابع اراک است که خود کارگردان هم اهل آنجا است. وقتی از سعید ساروقی میپرسیم آیا با این شهید نسبتی دارد یا نه، میگوید: نه، نسبت ندارند اما در آرشیوها و عکسهای کارخانه هپکو بهطور اتفاقی به ایشان برخوردم که از قبل با نامشان آشنا بودم و اسمشان را در مزار شهدای شهر ساروق دیده بودم. بنابراین بیارتباط و بیمناسبت ندیدم که فیلم را به ۱۴ شهید هپکو تقدیم کنم، خصوصا به شهید طاهری که همشهری خود من هم است. [۳]
پانویس
- ↑ «هپکوتیزم». دریافتشده در ۱۱ مرداد ۱۴۰۳.
- ↑ کارگری که در اعتراض به سکوت مسئولان خودکشی کرد!/ خیانت یک آقازاده خبرگزاری مهر، تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۴۰۱
- ↑ روایتی دیگر از نانگزیدهها روزنامه جام جم، شماره ۶۴۰۱
پیوند به بیرون
- کارگری که در اعتراض به سکوت مسئولان خودکشی کرد!/ خیانت یک آقازاده
- ماجرای خودکشی یک کارگر!
- نقد درون گفتمانی مانع روایت مخدوش رسانههای بیگانه میشود