پاوه سرخ (کتاب)

از یاقوت
پاوه سرخ
اطلاعات کتاب
نویسندهداوود بختیاری دانشور
موضوعزندگی‌نامه شهید مصطفی چمران
سبکادبیات دفاع مقدّس
زبانفارسی
تعداد صفحات۸۷
قطعرقعی
مجموعهقصه فرماندهان
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات سوره مهر
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۶
نوبت چاپ۱۵
شابک۹۷۸۹۶۴۴۷۱۶۰۳۴
وبسایت ناشرhttps://sooremehr.ir/
نسخه الکترونیکیطاقچه


پاوه سرخ عنوان کتابی به قلم داوود بختیاری دانشور زندگینامۀ داستانی شهید مصطفی چمران از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس را روایت می‌کند. پاوه سرخ ششمین کتاب از مجموعه قصه فرماندهان و یکی دیگر از زندگینامه‌های داستانی نوشته شده از سوی زنده‌یاد داوود بختیاری دانشور در این مجموعه است.

کتاب پاوه سرخ در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

ویژگی‌های اثر

نویسنده می‌داند که کندوکاو نوجوانی شهید چمران، او را زودتر به مقصد می‌رساند و شخصیت‌پردازی این شهید بزرگ انقلاب از قصه نوجوانی‌هایش زودتر کامل می‌شود. برای همین، بعد از آنکه به رسم معمول این کتاب‌ها، خلاصه‌ای از زندگینامه شهید را در ابتدای اثر آورد، بلافاصله با داستان «راز یک تومانی» وسوسه‌های خوردن روزه مستحبی چمران را پیش می‌کشد و با چنین تعلیقی، قصه را پیش می‌برد.

او در حالی که روزه است، پولی را که مادرش برای خرید نان به او داده به مستحق می‌بخشد و دست خالی به خانه برمی‌گردد. قصه دوم هم در همان حال و هوای نوجوانی شهید چمران می‌گذرد. او آنجا هم برای مردم دل می‌سوزاند و غصه می‌خورد و در قصه سوم، او در قامت جوانی که وارد بازار کار شده ظاهر می‌شود. او یک دانش‌آموز دبیرستانی است که در کارگاه جوراب‌بافی پدرش کار می‌کند و دوستش راوی قصه‌ای است که عنوانش «کلاس شبانه» است.

روحیه انقلابی‌گری چمران از قصه چهارم مجموعه آشکار می‌شود. ۱۶ آذر است و ریچارد نیکسون آمریکایی می‌خواهد برای حمایت از شاه ایران وارد کشور شود. دانشجویان آن روز وارد عمل می‌شوند و مقابل این حمایت شوم می‌ایستند؛ اما سهم آنها فقط و فقط گلوله‌ای است که یکی از آنها هم به تن مصطفی می‌نشیند و او را مجروح می‌کند. داستان بعد ما را با مصطفی به آمریکا می‌برد و حال و هوای دانشگاه تگزاس را معرفی می‌کند. در قصه بعدی، یعنی «پاوه سرخ» ـ که بلندترین داستان این مجموعه است ـ به زمان انقلاب و حال و هوای کشور در روزهای بعد از آن برمی‌گردیم و نقش چمران را در آن حادثه می‌بینیم و قصه آخر هم که داستان شهادت چمران است، غیرمستقیم روایت می‌شود.[۱]

درباره نویسنده

داوود بختیاری دانشور سال ۱۳۴۶ در تهران متولد شد. وی با لیسانس مدیریت صنعتی و به‌ عنوان کارشناس ادبی و داستان‌نویس در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری مشغول به کار بود. «داوود بختیاری» به‌خاطر عشق و علاقه خاصی که به مادر مرحومش داشت، نام خانوادگی وی را که «دانشور» است به نام خود اضافه کرده بود.

بختیاری در کمتر از یک دهه توانست جایگاه قابل توجهی را در عرصه ادبیات داستانی برای خود رقم زند؛ به‌طوریکه با نگارش کتاب «خانه ابدی» در یازدهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس و رمان «می‌توان تنها رفت» از سوی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ رتبه دوم را کسب نمود. [۲]

بریده‌ای از کتاب

آسمان پاییزی آنقدر پایین است که انگار به زمین چسبیده. باران ریز تندی می‌بارد. باد تو درخت‌های محوطه دانشگاه، لای تبریزی‌ها و سپیدار‌ها ولوله می‌کند و آن‌ها را مثل پرده‌ای تکان می‌دهد. هر جا که چشم می‌گردانی، ازدحام عجیبی از دانشجویان را می‌بینی، یکی از دانشجویان چنان می‌دود که انگار عزرائیل دنبالش کرده. چند نفر هم نفس‌زنان و هوارکشان از عقبش می‌آیند. سر و کله چند آژان نیز در اطراف دانشگاه دیده می‌شود. مصطفی چنان دمغ است که اگر کاردش بزنی خونش درنمی‌آید. خبر رسیده که «ریچارد نیکسون» رئیس جمهور آمریکا برای اعلام حمایت از حکومت شاه به ایران می‌آید. حالا دانشجویان مخالف شاه دست به تظاهرات زده‌اند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد که حکومت مصدق سقوط کرد، اوضاع روز به روز بدتر شده. آژان‌ها چنان چپ چپ به دانشجویان نگاه می‌کنند که انگار اجنبی دیده‌اند. سؤالی دارد لب‌هایم را به آتش می‌کشد. نمی‌توانم جلو خودم را بگیرم. فکر می‌کنی چه کلکی خیال دارند سوار کنند که این همه آژان ریختند تو دانشگاه؟ معلوم است دیگر، می‌خواهند صدا‌ها را خفه کنند. صدای مصطفی پر از بغض است و چشم‌هایش پر از غم. آن هم چه غمی! او مثل بقیه نیست. خیلی تودار است. انگار یک قفل گنده به دلش زده‌اند. با آنکه خیلی به او نزدیک بودم، به‌طور اتفاقی فهمیدم که در کلاس‌های تفسیر قرآن آیت‌الله طالقانی، که در مسجد هدایت برگزار می‌شد شرکت می‌کرده، آن‌هم از سال‌های ورودش به دارالفنون. یکهو صدای قدم‌های سنگینی تو ساختمان دانشکده شنیده می‌شود. صدا از خیابان است. به دو می‌روم طرف پنجره‌های غرب ساختمان. دیواری از باتوم و تفنگ جلوی در ورودی دانشگاه کشیده شده است. برمی‌گردم به طرف مصطفی که دارد با «بزرگ نیا» و «قندچی» حرف می‌زند. چهره‌های همه‌شان برافروخته است. چند نفر از دانشجویان فریادزنان از ساختمان خارج می‌شوند. پیشاپیش آن‌ها «شریعت رضوی» است که کاغذی را لوله کرده و بالای سرش تکان می‌دهد.[۳]


پانویس

  1. «معرفی کتاب پاوه سرخ». دریافت‌شده در ۱۵ خرداد ۱۴۰۳.
  2. «زندگینامه داوود بختیاری دانشور». دریافت‌شده در ۱۵ خرداد ۱۴۰۳.
  3. «پاوه سرخ، جلد ۶». دریافت‌شده در ۲۶ خرداد ۱۴۰۳.

پیوند به بیرون