روند ارائه پیشنهاد ساخت تله تئاتر کاتب اعظم به شما از سوی مرکز سریال سوره چگونه اتفاق افتاد؟
مهدی غفوری، نویسنده و کارگردان هنری: اواخر بهمن ۱۴۰۰ بود که رمان «اعترافات کاتب کشته شده» نوشته ساسان ناطق از طرف مرکز سریال سوره به من داده شد و خواستند بخوانمش و نظرم را نسبت به آن بگویم. من و حامد نوراللهی، طراح پروژه تقریباً کتاب را با یکدیگر خواندیم و او ازمن پرسید مهدی نظرت چیست؟ و من گفتم چقدر برای تله تئاتر جذاب است و چه زاویه دید قشنگی دارد. او گفت ما هم در مرکز سریال سوره چنین نظری در موردش داشتهایم و به نظرمان جذاب آمده است. با یکدیگر رفتیم و صحبتهای اولیه را در مرکز سریال سوره انجام دادیم و قرار شد من طرح را بنویسم. گمان میکنم این اتفاق، پژوهش و طراحی من، دو ماهی طول کشید و بعد از تعطیلات نوروز بود که طرح تصویب شد و به این نکته رسیدیم که حالا برای پردازش آنچه کنیم و شخصیتها چگونه طراحی شوند و… که طی جلساتی متعدد با حضور علی عبادی، کارگردان تلویزیونی و حامد نوراللهی، طراح پروژه به ثمر نشست. البته باید تأکید کنم آنچه در این جلسات سه نفره میگذشت فقط بحث کارشناسی بود و ما بعد از طرح، با یکدیگر به طراحی شخصیتها پرداختیم و نقاط عطف قصه در همین جلسات متعدد شکل گرفت و بعد از آن بود که من شروع به نوشتن کردم.
در گفت وگویی که قبل تر با یکدیگر داشتیم اشاره کردید که به عنوان مثال خیمه مطبخ توسط شما به داستانی که ساسان ناطق در اعترافات کاتب کشته شده تعریف کرده اضافه شده است. میخواهم بدانم به جز آنچه موارد دیگری به داستان افزودید و به عنوان مثال شخصیت حاتم با بازی امین زندگانی که هماکنون در خدمت شان هستیم در رمان به همین شکلی بودند که اکنون میبینیم؟
غفوری: من نمیتوانم بگویم ما از اعترافات کاتب کشته شده، اقتباس عین به عین داشتیم اما میتوانم بگویم اقتباسی وفادارانه داشتیم. ما زاویه دید جذابی که ایشان انتخاب کرده بودند؛ روایت داستان از دید کاتبانی در سپاه عمربن سعد است که در واقعه عاشورا، مسئولیت کتابت را به عهده داشتهاند. همچنین در رمان شبانی به نام حاتم هست اما نه به این شکل. پس ما زاویه دید را همان زاویه دید رمان در نظر گرفتیم و پرسوناژ شبان را هم حفظ کردیم و سپس بر مبنای پژوهشهای مان و زیرمتنی که برای قصه برگزیدیم شروع به روایت کردیم.
اگر موافق باشید گفت وگو را با صحبت در مورد ساختار ادامه دهیم و سپس به محتوا برسیم. کاتب اعظم با تله تئاتر مرسومی که میشناسیم تفاوتهایی دارد. تفاوتهایی که از جمله آنها میتوان به ضبط تله تئاتر در استودیو و ضبط کاتب اعظم در فضای باز و لوکیشنی خاص در نزدیکیهای لوکیشن قلعه فیلم سینمایی «ملک سلیمان» اشاره کرد. همچنین ما در تله تئاتر شاهد استفاده از جلوههای ویژه نیستیم، اتفاقی که در کاتب اعظم رخ میدهد. با توجه به این تفاوتها اساساً چرا کاتب اعظم را یک مینی سریال ندانیم و آن را تله تئاتر بنامیم؟
غفوری: گمان میکنم باید کمی اصولی تر به تعریف مان از تله تئاتر و مینی سریال بپردازیم. متنی که دست ماست، فیلمنامه نیست و با این که سکانس بندی شده است اما سکانس بندیهایشان کاملاً تله تئاتری است و اگر قرار بود فیلمنامه ای سکانس بندی شود نوع روایت متفاوت میشد. اصلی در تله تئاتر وجود دارد که اصل زاویه دید تماشاگر می نامندش و ما به آن وفادار بودهایم. به این معنا که از هر منظری به صحنههای کاتب اعظم بنگرید، چه داخلی و چه خارجی، وفاداری ما به زاویه دید تماشاگر را میبینید و متوجه میشوید خط صحنه را کاملاً حفظ کردهایم و از این منظر، از نظر اجرایی، کاملاً به قاعده تله تئاتر وفادار بودهایم اما میپذیرم با نظر علی عبادی، کارگردان تلویزیونی و تیم ایشان نوآوریهایی به عنوان مثال در پلان بندیها و دکوپاژها دیده میشود که از نظر من اتفاقاتی خوب است. چون اصل بر این است که شما زاویه دید تماشاگر را حفظ کنید و او احساس کند بیرون از صحنه نشسته و در حال تماشای صحنه است که ما از آن تخطی نکردهایم، نه در متن و نه در اجرا اما نوآوریهایی داشتهایم. درمجموع این که نمیتوان کاتب اعظم را مینی سریال نامید. اگر آن زاویه دید رعایت نشده بود میتوانستم با شما همراه شوم ولی به واسطه وفاداری به آن، پاسخم به پرسش تان منفی است.
علی عبادی، کارگردان تلویزیونی: توضیحی که من میتوانم در پاسخ به این سؤال که به کاتب اعظم با توجه به اتفاقاتی که در آن رخ داده بهتر است چه بگوییم، بدهم این گونه است. نوآورانه بودن این کار به دلیل ترکیب سه گونه متفاوت تئاتر تلویزیونی با یکدیگر است. به این معنا که منطق ما در بخشهایی از کار مانند داخل خیمه کاتبان بسیار نزدیک به منطق تئاتر استودیویی است؛ یعنی چه؟ یعنی انگار دوستان در حال اجرا در پلاتویی هستند و ما تلاش میکنیم این اجرا را پوشش دهیم. بخشهایی مانند روبه روی خیمه کاتبان بسیار نزدیک به تئاتر تلویزیونی است، آن گونه که در آن گویی متن برای تلویزیون نوشته شده است و بخشهای رو به روی مطبخ بسیار نزدیک به تله تئاتر است؛ یعنی میزانسنها خود را برای دوربین منعطف میکردند. این سه گونه در این کار ترکیب شده است و ما با خود گفتیم حال که دستمان باز است و سه گونه را با یکدیگر ترکیب کردهایم، میتوانیم یک پله هم فراتر رویم؛ یعنی چه؟ یعنی به سمت مجموعههای تلویزیونی و مینی سریال هم برویم و جلوههای ویژه را هم وارد کارمان کنیم و این گونه شد که این اتفاق طی روندی مشورتی رخ داد. مهدی غفوری میداند که در جلسات سه نفره مان با حامد نوراللهی ما چقدر بر سر این موضوعات با یکدیگر بحث کردیم که دوربین این سمتی هم میتواند بایستد یا نه و آنچه هماکنون در حال تصویربرداری اش هستیم نزدیک به چه گونه ای است. من میپذیرم آنچه گفتم ممکن است کمی گیج کننده باشد چون مرزهایش مشخص نیست ولی راهی برای دور زدن پارادوکس «تله تئاتر» است؛ چیزی حاصل تلویزیون، رسانه ای به شدت مردمی و تئاتر، رسانه ای به شدت نخبگانی که ترکیب شان با یکدیگر کاری دشوار است و برای همین مجبور میشویم پا بر خطوطی بگذاریم.
آنچه علی عبادی میگوید، ترکیب سه گونه تئاتر استودیویی، تئاتر تلویزیونی و تله تئاتر به همراه امکاناتی چون جلوههای ویژه، حاصل کار را چه میزان با آنچه پیشتر به عنوان تله تئاتر در آنها حضور داشتید متفاوت کرده بود؟
امین زندگانی، بازیگر نقش حاتم در تله تئاتر کاتب اعظم: در راستای اشارات جذاب علی عبادی در مورد سبک کار میخواهم به نکته ای اشاره کنم. گمان میکنم هفته گذشته بود که برای پروژه ای سینمایی به دفتری دعوت شدم، (با خنده) به توافق نرسیدیم پس نپرسید چه بود و چه نبود. همینطور که در مورد کار صحبت میکردیم کارگردان کار که از اساتید دانشگاه هم هستند اصطلاحی را در مورد آن به کار بردند که برایم جذاب بود. ایشان گفتند گونه این کار سینمایش است؛ ضمن این که میدانید نام آموزشگاه من و الیکا عبدالرزاقی نیز سی نمایش است. او گفت نام این جنس از کار به عنوان تلفیقی از سینما و نمایش، سینمایش است. چیزی که شما در دل کاتب اعظم هم می بینیدش و یک جاهایی نما، قاببندی و حتی میزانسنها به سینما نزدیک میشود اما اصالت تئاتریکال بودن خود، نمایش گونه بودن خود را هم حفظ کرده است و کاتب اعظم میتواند آغازی خوب برای پروژههایی باشد که تعریفی از این جنس دارند و خروجی شان هم میتواند بسیار خوب باشد.
با خودتان ادامه دهیم. در گفت وگویی اشاره کرده بودید وقتی متن کاتب اعظم را خواندید به یاد «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی افتادید. این یادآوری از چه نظر بود؟
زندگانی: جمله ای که من خدمت مهدی غفوری عرض کردم از باب کیفیت و قدرت دیالوگها بود و از این باب گفتم من مدتها بود در عرصه ادبیات نمایشی، متنی با این قدرت نخوانده بودم؛ متنی که به وجدم بیاورد و به این فکر کنم که چگونه بازی اش کنم. اتفاقی که در مورد خیلی از متنها نمیافتد و آن هم نه به این دلیل که نویسنده خوب نداریم بلکه به دلایل متعددی که میتوانم به یکی از آنها از قول دوستی اشاره کنم. این که ما عرصه ای وسیع برای انتخاب موضوع، دیالوگ نویسی، رفتارشناسی و… در اختیار نداریم پس بازی کردن در خروجی کار نویسندگانمان هم کاری پیچیده نیست. من در متن مهدی غفوری آن قدرت کلام و آن چفت و بستی را احساس کردم که اجازه نمیداد حتی یک کلمه از دیالوگهایش را به راحتی جابهجا کنید و اگر میخواستید این کار را انجام دهید باید با او بحث میکردید چون چیدمانش به هم میخورد. دیالوگها آهنگ داشت، موزون بود، وزن داشت و هر کدام انتخاب شده بود و این گونه نبود که برای اضافه کردن زمان نمایش نوشته شده باشد و این چالشی را ایجاد میکرد که من مدتها بود در آن نیفتاده بودم و این برایم اهمیت بسیار داشت. پس تشابهی که عرض کردم از این جنس بود.
آنچه امین زندگانی گفت نکته ای بود که میخواستم در ادامه به آن بپردازم. دیالوگها موجز و اثرگذار است، بی آن که به اضافه گویی بیفتد. پروسه دیالوگ نویسی چطور پیش رفت؟
غفوری: اگر بخواهم توضیح بدهم، توضیحی ترکیبی است. دیالوگ نویسی چیزی آنی و خلق الساعه نیست و طرح خوب است که شما را به شخصیت خوب میرساند و شخصیت درست است که شما در پیدا کردن زبانی درست برای او یاری میدهد و این زمانی اتفاق میافتد که همه مراحل به درستی طی شود. هنگامی که نمودار شخصیتهای شما بی نقص باشد و بدانید از کجا شروع میشود، کجا اوج میگیرد و به کجا میرسد، دیالوگها ناخودآگاه برایش خلق میشود و این چیزی پیچیده نیست. آنچه امین زندگانی گفت نظر لطفش است و اگر واقعاً چنین چیزی احساس میشود من بابت آن خوشحالم و علتش طی شدن مراحلی است که به آنها اشاره کردم.
امین زندگانی در کارنامه کاری اش نقشهای متعدد تاریخی و مشخصا مذهبی دارد. میخواهم بدانم تکرار حضور در نقشهای مذهبی و واکنشهای احتمالی که برمیانگیزد برایتان نگران کننده نیست؟
زندگانی: آنچه میگویم نه فقط در ارتباط با نقشهای مذهبی که در رابطه با تمام کارهای مان است، من به صورت کلیشه ای برای بازی در نقشها انتخاب میشوم اما میکوشم خودم انتخاب کلیشه ای نکنم. البته کلیشه همیشه هم بد نیست و در ایران است که اصرار میکنیم حتماً متفاوت باشیم در حالی که نقشهای چندان متفاوتی هم برای مان نوشته نمیشود و اگر به بازیگران دنیا نگاه کنید، میبینید مثلاً بازیگران مجموعه فیلمهای «جیمز باند» حتی وقتی در فیلمهایی دیگر نیز ظاهر میشوند همچنان رنگ و بویی از کاراکتر پیشین در آنها دیده میشود پس انتخاب کلیشه نه غلط، نه اشتباه و نه کاری بد است و این که شما از کلیشه به شکلی بد استفاده کنید، غلط است. این که برای مصرف انرژی کمتر و صرف زمان کوتاهتر از کلیشه استفاده کنید، اشتباه است و حال منم که با این چالش مواجه میشوم آیا حاتم را شبیه حضرت مسلم بن عقیل که امتحانش را پس داده و مورد تأیید هم بوده بازی کنم یا نه، به خودم فشار بیاورم و به آن حاتمی برسم که در ذهن نویسنده و کارگردان است یا ترکیبی از اینها به علاوه دیگر تجربیاتم را جلوی دوربین ببرم. من هیچ وقت نگران موضوعی که میگویید نبودهام. شاید نگران کنندهترین موقعیت برایم هنگامی بود که پخش سریال «مختارنامه» با اکران «ملک سلیمان» همزمان شد و دوستانم معتقد بودند امین! این اصلاً برایت خوب نیست ولی من نگران نبودم و هیچ وقت هم هیچکس حتی یک پلان از بازی مرا در مختارنامه مشابه ملک سلیمان ندانست و این نه از توانایی من که به خاطر رازی است که میخواهم با شما در میان بگذارم؛ یک تقلب ساده. من زمانی که مختارنامه را بازی کردم ۳۳ساله بودم و هنگامی که جلوی دوربین ملک سلیمان رفتم، ۴۰ ساله بودهام و از آن زمان هفت سال گذشته و طبیعتاً خطوط چهره ام، صدایم، تجربیاتم و… تغییر کرده است. عواملی که باعث میشود یک سلام ساده با مدل قبل نگویم. پس آنچه کردهام کاری سخت نیست اما ترسناک است.
در کنار همه آنچه گفته شد، زاویه نگاه متفاوت کاتب اعظم عادت همیشگی ما را که داستان واقعه کربلا و قیام عاشورا را از زبان اولیا بشنویم، میشکند و اشقیا را به عنوان راوی داستان برمیگزیند. گمان میکنید این ساختارشکنی در انتخاب راوی جدا از آن که زاویه نگاهی نو برای مخاطب میآفریند چه مزایای دیگری به همراه دارد؟
غفوری: اجازه دهید با صحبت شما مخالفت کنم و بگویم زاویه نگاه کاتب اعظم زاویه نگاه جدیدی نیست. چیزی که از طریق متون از واقعه عاشورا به ما رسیده همان دست نوشتههای کاتبان سپاه عمربن سعد است. حضرت زینب (س)، امام سجاد (ع) و دیگر ائمه روشنگریهایی داشتهاند اما زمانی که وارد پروسه تحقیق و پژوهش میشوید، میبینید که راوی بسیاری از روایتها، سپاه دشمن است. پس زاویه نگاه، زاویه نگاهی کاملاً کلاسیک به واقعه کربلا و قیام عاشوراست و جغرافیایی که ما ترسیم کردهایم، جایی که ما ایستادهایم، جغرافیا و جایی جدید است که من بسیار متفاوت با زاویه نگاه می دانمش و چیزهای جدیدی که به واسطه این جغرافیای متفاوت ترسیم میشود ممکن است این احساس را برای تماشاگر ایجاد کند که با زاویه نگاهی جدید مواجه است. یکی از این چیزهای جدید منفک بودن ایدئولوژی از روایت ماست. ما در کاتب اعظم، روایتی ایدئولوژیک ارائه نمیدهیم. کاتب اعظم میتواند قصه تک تک آدمهایی باشد که به تماشایش مینشینند. از کلمه «وجوب» برای دیدن کاتب اعظم استفاده نمیکنم اما گمان میکنم دیدنش مفید خواهدبود و دست کم آدمها را به فکر فرو خواهد برد.
زندگانی: شما زمانی که از ماجرایی دوری، میتوانی شجاع و حق طلب باشی یا بیتفاوت اما وقتی به ماجرا نزدیک میشوی، نوع نگاهت تغییر میکند.
زاویه نگاهی که در کاتب اعظم میبینیم از منظر خیمه کاتبان است. خیمهها کجا هستند؟ جایی که به میدان مسلط میشوند یعنی در نزدیکترین نقطه به واقعه قرار گرفتهاند. آدمها چه کسانی هستند؟ کسانی که در کنار واقعه در حال نگارش آن هستند. کاتب اعظم، رفتار انسانها را در قبال حقیقتی که رخ میدهد، نشان میدهد و این که هر کسی براساس اتصالات اعتقادی اش، برخوردی متفاوت با این حقیقت نشان میدهد و اینجاست که باید از خود پرسید فاصله ما با حقیقت چه میزان است و واقعیت خودمان چیست؟ سؤالی که کاتب اعظم میکوشد به آن پاسخ دهد.
عبادی: من فقط نکته ای کوچک به صحبت دوستانم که به نظرم کامل بود، اضافه کنم. این نگاه کردن به ماجرا از جانب جبهه شر، امنیتی برای تان ایجاد میکند تا همانطور که مهدی غفوری اشاره کرد از ایدئولوژی فاصله بگیرید و تاریخی به ماجرا بنگرید. شاید یکی از آفتهای نگاه ما به واقعه عاشورا همین فقط عقیدتی نگاه کردن به ماجرا باشد و شاید گاهی اوقات لازم باشد نگاهی تاریخی نیز به آن داشت و هنگامی که زاویه دید از منظر جبهه شر است، راحت تر میتوان تاریخی نگریست.
امین زندگانی در پاسخ به این سئوال که ما عادت کردهایم شما را در نقش قهرمان داستان ببینیم حتی در کارهایی که قهرمان پردازی آنچنانی نداشته است. تفاوت آنچه در نقش حاتم در کاتب اعظم از شما میبینیم با این روتین همیشگی برای تان چالشبرانگیز نبود، میگوید: شاید این هم برای من کلیشه شده است. همانطور که اشاره کردید همیشه عادت داشتهام به نوعی قهرمان داستان باشم حتی در کارهایی که قهرمان پردازی آنچنانی نداشته است و این برایم چالشی سخت بود که با نقش حاتم نباید هیچ اتفاقی را رقم بزنم، یعنی در عین حال که اتفاقات پیش میرود من هم بخشی از بدنه داستانم به عنوان کاراکتری که وارد میشود و آدمها از طریق این گفت وگوها به شناختی از خود و شرایط حاکم بر میدان و خیمهها میرسند. این برای من خیلی سخت بود، این که من همواره در متون گوناگون پروتاگونیست (قهرمان داستان) بودهام و اینجا دچار دوگانگی شک و تردیدی هستم که در معرض انتخاب قرارم داده است و مدام در دیالوگهایم با شخصیتهای مختلف بر سر همین موقعیت بحث میکنم و برای خود گریزگاهی به نام حضور مادر درست کردهام تا از موقعیت انتخاب رهایی ام دهد. برای من که عادت کردهام در نقشهایی بازی کنم که در روند اتفاقات یک سکانس تعیینکننده اند، بازی در نقشی که از موضع قدرت وارد نمیشود و تعیینکننده نیست، کاری دشوار بود و من برای رسیدن به حاتم پالایش بسیار شدم. این نکته را هم باید اضافه کنم اگرچه کاتب اعظم حاصل ۲۹–۲۸ جلسه فیلمبرداری بود ولی من به اندازه پروژه ای ششماهه با آن درگیر بودم. ضمن این که در برابر غولهای بازیگری حاضر در این اثر فرصتی هم برای آزمون و خطا نبود.
حدیث میرامینی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که او را با بازی در سریالهای دلنوازان و خداحافظ بچه به خاطر میآوریم، از اولین تجربه نقش آفرینی اش در یک سریال تاریخی به جام جم میگوید. او در این خصوص توضیح میدهد:
«با توجه به این که تله تئاتر کاتب اعظم، مینی سریال هفت قسمتی بود و مدت زمان تصویربرداری آن یک ماه به طول انجامید، بازی در این مجموعه تاریخی تجربه خوبی برای من بود. زمانی که برای بازی در این تله تئاتر از من دعوت به عمل آمد از این که پس از سالها قرار است تله تئاتر ساخته شود به وجد آمدم و پس از مطالعه فیلمنامه این تله تئاتر تصمیم به بازی در این مجموعه گرفتم.» میرامینی با اشاره به این موضوع که بهطور کلی بازیگری و سینما سختیهای خاص خودش را دارد، میگوید: «این پروژه علاوه بر سختیهای مرسوم به دلیل تاریخی بودنش سختیهای مضاعفی داشت. هم لوکیشن مجموعه دور از شهر بود و هم فیلمبرداری در روز و زیر آفتاب داغ مرداد و شهریور کار سختی بود اما برای من که تا به الان تجربه بازی در نقش تاریخی را نداشتم، سختیهای کار هم جذاب و متفاوت بود. علاوه بر این که بازی در فیلمهای تاریخی را همیشه دوست داشتم، گریم، لباسها و دیالوگهایی که در این گونه کارها استفاده میشود، برایم جذاب بود و دوست داشتم خودم را در نقشی تاریخی محک بزنم.» میرامینی با ارزشمند دانستن جایگاه تله تئاتر در دنیا خاطرنشان میکند: «در صورتی که در همه جای دنیا همچنان تله تئاتر مورد توجه است، در کشور ما سالها بود که جای خالی تله تئاتر حس میشد. من پیشتر نیز زمانی که تله تئاتر ساخته میشد شانس تجربه بازی در این حوزه را داشتم و از آنجا که من اهل تئاتر و نمایش هم هستم، به شدت فضای تله تئاتر برایم جذاب است.» او دلیل اصلی حضورش در این مینی سریال را زاویه نگاه متفاوت نویسنده میداند و در ادامه بیان میکند: «زاویه نگاه نویسنده در این تله تئاتر برایم جذاب بود، چرا که همیشه وقتی در مورد افسانهها یا روایتهای مذهبی صحبت میکنیم، به شخصیتهای اصلی آن ماجرا پرداخته میشود. «کاتب اعظم» اولین بار واقعه روز عاشورا را از زاویه ای متفاوت بیان میکند و آدمهای عادی را که خط اصلی قصه بر آنها تأثیرگذار بوده است، به تصویر میکشد.» او دربارهٔ نقشی که ایفاگر آن است توضیح میدهد: «درمورد نقش حانیه زیاد صحبت نمیکنم تا مخاطب با زاویه نگاه خود آن را دنبال کند و به همین مورد بسنده میکنم او دختری است که نه تنها زن منفعلی نیست، بلکه در جریان اصلی قصه شخصی دغدغه مند و تأثیرگذار است.» میرامینی در پایان درخصوص تازهترین فعالیت هنری خود میگوید: «در حال حاضر مشغول یک نمایش خوانی هستم که به نفع بانوان زندانی است و امیدوارم بتوانیم گرهی از زندگی این زنان سرزمینم باز کنیم.»[۲]
کاتب اعظم (مجموعه تلهتئاتر)
ژانر | تله تئاتر |
---|---|
بر پایهٔ | اقتباسی از کتاب اعترافات کاتب کشته شده |
نویسنده | مهدی غفوری |
کارگردان | علی عبادی |
کارگردان هنری/ مدیر | مهدی غفوری |
بازیگران | امین زندگانی
سیامک صفری نادر فلاح نازنین فراهانی فاطمه گودرزی حدیث میرامینی خسرو شهراز امین میری امیرحسین هاشمی امیر شهرابی محمدمحسن علیخانی محمدمحسن شفیعی علی شجاعی کاشانی آرش رحیمی محمدرضا تاجیک وحیدرضا قناعتیان |
آهنگساز | آریا عظیمینژاد |
کشور سازنده | ایران |
زبان اصلی | فارسی |
شمار قسمتها | ۷ |
تولید | |
تدوینگر | پویان شعلهور |
مدت | ۴۰ دقیقه |
تولیدکننده | مرکز سریال سوره |
پخش | |
شبکهٔ اصلی | شبکه دو |
تلهتئاتر کاتب اعظم یک مجموعه ۷ قسمتی به نویسندگی و کارگردانی هنری مهدی غفوری و کارگردانی تلویزیونی علی عبادی محصول مرکز سریال سوره است که از ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ از شبکه دو سیما پخش شد. این مجموعه نمایشی با اقتباسی از کتاب اعترافات کاتب کشته شده به قلم ساسان ناطق از انتشارات سوره مهر اتفاقات شب تا عصر عاشورا را از خیمه دشمن روایت میکند. طراحی پوستر این مجموعه را حسین والفی برعهده داشته است.
داستان
این مجموعه نمایشی داستان شبانی است که فرزند کاتب فراری و کشتهشده دربار معاویه است و آمده تا در ظهر عاشورا مواجهه سپاه شمر و عمربن سعد را با لشکر امام حسین (ع) ببیند و بنویسد. در اینجا چالشی بین او و چند نفر از سربازان و محافظان چادر کاتبان عمربن سعد پیش میآید و بدین ترتیب داستان ادامه مییابد.
خلاصه قسمتها
قسمت اول: حاتم وارد اردوگاه یزیدیان میشود. ام سعید به او شک کرده و فکر میکند او همان شبانی است که پول گوسفندان را گرفته و گریخته است. از سویی حاتم به اشتباه وارد جایگاه کاتبان میشود و…
قسمت دوم: عماره به حاتم شک کرده و گمان میبرد که جاسوس امیر است، لذا به چادر کاتبان میآید. حاتم نیز همچنان دنبال ابن صبیغ است که خبر پیوستن حر به یاران امام حسین (ع) به خیمه یزیدیان میرسد.
قسمت سوم: حاتم در چادرِ کاتبان از حقانیت امام حسین (ع) میگوید. ابوشجعا به حاتم میگوید، میداند او جاسوس امیر است. حانیه از مادر میخواهد حاتم را بکشدچون قصا آسیب رساندن به این صبیغ را دارد.
قسمت چهارم: نبرد تن به تن آغاز شده و وهب جوانی ترسایی وارد میدان میشود. عماره، سربازی را به جای ابن صبیغ به حاتم نشان میدهد. حاتم بعد از درگیری با عماره وقتی متوجه میشود او نشان کاتب اعظم معاویه را که متعلق به پدرش بوده را دیده، به قتل میرساند.
قسمت پنجم: ابونعمان به حاتم میگوید هم او و هم پدرش را میشناسند. او از حاتم میخواهد از میدان برود تا او در شام امانتی پدرش را از ابن صبیغ گرفته و به دستش برساند.
قسمت ششم: ابونعمان از حاتم میخواهد از میدان برود تا او در شام امانتی پدرش را از ابن صبیغ گرفته و به دستش برساند. در این راستا…
قسمت هفتم (پایانی): حانیه، امانتی را به حاتم میرساند که امانتی، دستخطی از کاتب اعظم دال بر حقانیت آل علی است و مشخص میشود مرید، جاسوس خاص امیر بوده است. ابنعمان او را کشته و خودش نیز کشته میشود. حاتم دست خط را به ام حسن سپرده و در راه پیوستن به یاران امام شهید میشود.
بازیگران
بازیگر | نقش |
---|---|
امین زندگانی | حاتم |
سیامک صفری | ابونعمان |
نادر فلاح | ابو شجعا |
نازنین فراهانی | ام سعید |
فاطمه گودرزی | ام حسن |
حدیث میرامینی | حانیه |
خسرو شهراز | ابن قرظه |
امین میری | عماره |
امیرحسین هاشمی | عامر |
امیر شهرابی | ابوعزیز |
محمدمحسن علیخانی | ابورافع |
محمدمحسن شفیعی | مرید |
علی شجاعی کاشانی | عروه |
آرش رحیمی | حسن |
محمدرضا تاجیک | سوار |
وحیدرضا قناعتیان | ابن صبیغ |
ویژگیها
- از جمله تمایزهای آن با تله تئاترهای معمول این است که به یک لوکیشن واقعی رفته است تا فضایی استودیویی.
- اقتباسی بودن اثر از کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» بن مایه غنیای در فیلمنامه ایجاد کرده است.
- «کاتب اعظم» زاویه داستانی خود را نسبت به ماجرای عاشورا و کربلا هم متفاوت انتخاب کرده است و ماجرا از زاویه اشقیا[یادداشت ۱] روایت میشود.[۱]
پانویس
- ↑ «نگاهی به بازگشت تلهتئاتر با ورودِ «کاتب اعظم»». ۲۶ شهریور ۱۴۰۱. دریافتشده در ۲۸ خرداد ۱۴۰۳.
- ↑ «در نشست تله تئاتر «کاتب اعظم» در «جام جم» بررسی شد: وفاداری به اعترافات یک کاتب کشته شده». روزنامه جام جم. ۲ مهر ۱۴۰۱. دریافتشده در ۹ شهریور ۱۴۰۳.
یادداشت
- ↑ اشقیا در تعزیه، بهطور اخص به دشمنان امام حسین (ع) و بهطور کلی به کسانی گفته میشود که مخالف پیامبر یا امامان و خاندان آنها بودهاند.
پیوند به بیرون