گلستان یازدهم (کتاب)

از یاقوت
گلستان یازدهم
اطلاعات کتاب
نویسندهبهناز ضرابی‌زاده
موضوعخاطرات مشترک خانم پناهی روا و شهید چیت سازیان
زبانفارسی
تعداد صفحات۳۱۶
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرسوره مهر
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۸
شابک۹۷۸۶۰۰۰۳۰۲۸۱۸


کتاب گلستان یازدهم نوشته بهناز ضرابی‌زاده مشتمل بر خاطرات زهرا پناهی‌روا، همسر علی چیت‌سازیان از سرداران شهید استان همدان است. این کتاب در ۱۷ فصل تدوین شده و به بیان خاطرات از زمان تولد فرزند شهید تا این روزهای راوی ادامه پیدا کرده است. گلستان یازدهم را میتوان یک عاشقانه آرام در دل جنگ نامید.

گلستان یازدهم برنده نشان طلایی گنجینه نثر خارجی جایزه بین‌المللی اوراسیا شده است.[۱]

درباره کتاب

این کتاب هرچند نشان‌دهنده ویژگی‌های یک شهید است، اما بیش از آن می‌توان وضعیت خانواده‌های شهرستانی در جنگ را به تماشا نشست. خانواده‌هایی که چند فرزند را به جبهه فرستاده‌ و هیچ‌کدام بازنگشته‌اند ولی با وجود ناراحتی و حزن سعی دارند به آینده امیدوار باشند و راه شهیدانشان را ادامه دهند. سبک زندگی مطرح شده در کتاب‌هایی مانند «گلستان یازدهم» اختصاص به دهه ۶۰ دارد؛ سبکی که گاه با ورق زدن آلبوم‌های عکس دوباره به یاد می‌آیند. پناهی‌روا از جمله همسران شهیدی است که فرزندش پس از شهادت همسر، متولد می‌شود. ضرابی‌زاده نیز کتاب را با همین قسمت از زندگی راوی آغاز کرده و به نظر می‌رسد که یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب را در فصل نخست با عنوان زندگی‌ام فیلم می‌شود انتخاب و روایت می‌کند.

ایجاد جریان سیال ذهن در روایت خاطرات، فضاسازی، حفظ لهجه شخصیت‌ها در کتاب و شخصیت‌پردازی با استفاده از گفت‌وگو از جمله تکنیک‌هایی است که در این کتاب بیشتر از کتاب دیگر نویسنده یعنی دختر شینا قابل درک است.

«گلستان یازدهم» تنها کتابی است در حوزه دفاع مقدس توانسته جایزه بین‌المللی و نشان طلایی اوراسیا را به خود اختصاص داده است.

یک عاشقانه آرام در دل جنگ

«گلستان یازدهم» دربردارنده خاطرات مشترک خانم پناهی روا و شهید چیت سازیان از زمان آشنایی، عقد، ازدواج و شهادتشان است و البته مروری هم به سال های بعد از شهادت شهید دارد و زندگی همسر ایشان را روایت می کند. زندگی شهید چیت سازیان با همسرش یکی از موضوعات جذاب از دفاع مقدس است، زیرا این کتاب دربردارنده خاطرات دوران هشت ماه زندگی مشترک زهرا پناهی روا با سردار شهید چیت سازیان است که به زندگی همسر شهید بعد از شهادت همسر نیز پرداخته شده است و جلوه دیگر این کتاب تولد فرزند شهید در ۳۷ روز پس از شهادت وی است که نامش را علی گذاشتند. در حقیقت اسم این کتاب به نوعی شخصیت سردار شهید چیت سازیان را معرفی می کند و با محتوای کتاب در ارتباط است و هم از کلیشه به دور است؛ چیزی که در این کتاب زیبا و جذاب است زندگی این دو فرد بود که یک دوران کوتاهی باهم بودند. خانم پناهی روا به دزفول می رود و آنجا در کنار همسرشان زندگی می کند و به نظر من این زندگی یک گلستان بوده؛ و این دو در دزفول در کوچه ای زندگی می کردند که اسم آن کوچه گلستان یازدهم بوده و در نهایت اسم این کتاب گلستان یازدهم انتخاب شده است.

ترجمه

این کتاب به زبان‌های عربی، روسی، اردو و آذری ترجمه‌ شده است. جمعیت المعارف لبنان این اثر را با عنوان «الروضة االحادیة عشرة» به زبان عربی ترجمه و در لبنان توزیع کرده است.[۲]

تقریظ رهبر انقلاب اسلامی

تصویر تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب گلستان یازدهم به تاریخ ۲۱ دی ۹۵

آیت الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تقریظی بر این کتاب نوشت:

این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد، و هم در زمین و هم در ملأ اعلی به عزّت رسید. هنیئاً له. راوی -شریک زندگی کوتاه او- نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانهٔ خود بروشنی نشان داده است. در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به این همه، جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسندهٔ کتاب.[۳]

گفتاورد

«گلستان یازدهم» را چه طور معرفی می‌کنید؟
کتاب روایت قصه زندگی یک همسر شهید است که زندگی مشترک کوتاه یک سال و هشت ماه و خاطرتش با شهید را روایت می‌کند، در حقیقت «گلستان یازدهم» قصه دختر ۱۷ ساله‌ای است که در عنفوان جوانی می‌خواهد دین خودش را به کشور و مملکتش ادا کند.
این دختر دوست دارد همچون رزمندگان به جنگ و جبهه برود اما نمی‌تواند، از همین رو به دنبال یک شریک زندگی است شریکی که جانانه جانش را وقف دفاع از وطن خود کرده است. دختر جوان با یک مرد بزرگ که نابغه جنگ است ازدواج می‌کند و در دوران کوتاه زندگی مشترک زندگی‌اش به درک والای حقیقت زندگی و رسالت انسان از دنیا آمدن و زیستن را در می‌یابد.
اگرچه قصه این کتاب را می‌توان طوری دیگر نقل کرد در این کتاب خاطرات برگشت به عقب زیادی درج شده، یکی از اتفاقات زیبا و طلایی این کتاب و به عبارت دیگر اوج داستان زمان مادر شدن خانم پناهی‌رواست به طوری که همزمان با به دنیا آمدن فرزندش تمام خاطرات یک و هشت ماه زندگی مشترکش را روی تخت بیمارستان در ذهن تداعی می‌کند، درست همان زمان در تمام شهر این صدا طنین‌انداز می‌شود «پسر شهید علی چیت‌سازیان به دنیا آمد».
چه طور شد که به سراغ بانوان و همسران شهدا رفتید و از دریچه نگاه این عزیزان کتاب گلستان یازدهم و یا دختر شینا را روایت کردید؟
خودم در سنین نوجوانی جنگ را درک کردم، جنگ به تنهایی در سنگر و خاکریز و خط مقدم نبود بلکه جنگ در خانه‌ها هم بود، جنگ مرزها را درنوردید و هزاران کیلومتر دورتر در شهر جریان داشت. بنابراین علاوه بر رزمندگانی که در خطوط مقدم جبهه جان بر کف می‌جنگیدند سربازانی هم در منازل خودش به عنوان همسران و مادران و فرزندان رزمندگان در حال نبرد بودند.
به یادم دارم در همسایگی ما شیرزنانی جبهه نبرد را شبانه‌روزی پشیبانی می‌کردند از تهیه غذا و لباس گرفته تا پخت نان برای رزمندگان از همین با درک جنگ دوست داشتم نادیده‌های جنگ را از نگاه بانوان بنویسم.
«گلستان یازدهم» به تقریظ مقام معظم رهبری رسید، حس و حالتان را زمانی که آثارتان توسط ایشان تحسین شد بفرمایید.
آدمی از تشویق و تحسین لذت می‌برد و انگیزه‌اش صدچندان می‌شود وقتی اثری را برای عده‌ای از مخاطبان خلق می‌کنیم و دیده می‌شود احساس خیلی خوب و انبساط خاطر برای آدمی به ارمغان دارد.
هنگامی که مقام معظم رهبری تقدیر و تقریظ بر اثری داشته باشند احساس رضایتمندی چند برابر می‌شود، اگرچه این حس و حال را نمی‌توانم با کلمات ادا کنم اما من نشانه‌های زیادی از این کتاب دیدم به طوری که زمان انتشار کتاب «گلستان یازدهم» دوست داشتم همه پای کار بیایند و به شهید چیت‌سازیان دین خودشان را ادا کنند.
وقتی این کتاب منتشر شد، چندان به آن پرداخته نشد تا زمان تقریظ مقام معظم رهبری، شما ناراحت نشدید؟
روایت شده زمانی که شهید چیت‌سازیان به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید در همدان قیامت به راه می‌افتد همه همدانی‌ها در مراسم تشییع و تدفین شهید شرکت کردند، انتظار من هم همین بود در مراسم رونمایی از کتاب «گلستان یازدهم» این چنین اتفاقی رخ دهد که متاسفانه این اتفاق نیفتاد، مهرماه سال ۹۵ این کتاب منتشر شد و تا بهمن ماه هیچ اتفاقی رخ نداد، یادم هست دهه فجر به من اطلاع دادند مقام معظم رهبری کتاب را مطالعه کردند و در مورد این کتاب یادداشتی نوشتند و قرار است در همدان از تقریظ رهبری رونمایی شود.
پیش از این ماجرا خدمت رهبر انقلاب رسیدیم و ایشان تأکید کردند کتاب را خوانده‌اند و کتاب بسیار زیبایی است البته شهید خوش‌لفظ نیز در آن جلسه حضور داشتند.
در مراسم رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری در حسینیه حضرت امام(ره) همه مردم و ادارات و سازمان‌ها پای کار بودند، از استانداری و شهرداری تا ارگان‌های مختلف بسیج شدند و برنامه باشکوهی به همراه رونمایی از کتاب و رونمایی از تقریظ صورت گرفت، من همانجا به بزرگی شهید علی چیت‌سازیان و بزرگی مردم ایمان آوردم در واقع این خون پاک و مقدس شهید از خیلی چیزها دفاع می‌کند و آبروی ما و شهدا را می‌خرد.
با توجه به مقدمه کتاب به نشانه‌ها اعتقاد دارید در این مورد توضیح دهید؟
پیش از اینکه در مورد حاج ستار در کتاب «دختر شینا» بنویسم شاخص‌ترین شهید استان را از نوجوانی شهید چیت‌سازیان می‌دانستم، همیشه ایشان را انسانی شجاع و جسور می‌پنداشتم، آرزو و علاقه شخصی من نوشتن از شهید سردار علی چیت‌سازیان بود مدام یک علامت سوال بزرگ در ذهن داشتم و دوست داشتم نسبت به زندگی این شهید گرانقدر بیشتر بدانم حتی آرزو می‌کردم پسر شهید چیت‌سازیان را ببینم.
پیش از اینکه «دختر شینا» را بنویسم با خانم پناهی تماس گرفتم و ابزار علاقه کردم برای نوشتن زندگی و خاطرات ایشان، خانم پناهی‌روا گفت «زندگی من و شهید خیلی کوتاه بود و خاطرات چندانی ندارم»، خلاصه قسمت و روزی من برای نوشتن خاطرات شهید چیت‌سازیان در آن برهه زمانی نبود.
اما پس از نوشتن «دختر شینا» سیل درخواست‌ها به سمتم سرازیر شد و من فکر می‌کردم باید قصه جدید را با زاویه دید تازه‌تر و متفاوت‌تری بنویسم و از شهدا خواستم تا واسطه شوند و اگر قرار است من چیزی بنویسم خود شهید به سمتم بیاید.
چند روز بعد با بنده تماس گرفتند و گفتند مصاحبه‌ای صوتی از همسر شهید چیت‌سازیان داریم آن را کامل می‌کنید؟ و من دیگر پای تلفن چیزی نشنیدم، همان لحظه فکر می‌کردم شهیدی قرار است از او بنویسم شهید چیت‌سازیان است همان شهیدی که دوست داشتم در موردش بیشتر بدانم بدون هیچ اما و اگری پذیرفتم و آن فایل صوتی به دستم رسید، و با خانم پناهی‌روا هم ارتباط گرفتم و نویسندگی کتاب آغاز شد.
بنا به گفته اهل فن و منتقدان، شیوه نگارش کتاب «گلستان یازدهم» بر زیبایی و گیرایی کتاب افزوده است، چه طور شد که کتاب به این شیوه نوشته شد؟
کتاب شهید چیت‌سازیان را به سرعت نوشتم، چون خاطراتش کم و زمان کمتری برد، پس از نوشتن آن را خواندم، پس از هربار خواندن، از آن رضایت نداشتم، قصه خطی بود از کودکی و نوجوانی خانم پناهی‌روا تا شهادت سردار چیت‌سازیان، اما این اصل را برای خودم در نظر گرفتم که اگر قرار است پس از «دختر شینا» کتاب جدیدی بنویسم، اگر از آن بهتر نباشد، بدتر هم نباشد و همین مسأله باعث شد که قصه خطی را کنار بگذارم و درباره آن بیشتر فکر کنم، حدود ۶ – ۷ ماه به آن فکر می‌کردم و در نهایت به نتیجه خوبی رسیدم که روال عادی را بشکنم بنابراین داستان را از شهادت شهید چیت‌سازیان آغاز کردم، پس از آن دیدم که همزمان با شهادت سردار فرزندش به دنیا آمده بود.
از همین رو نباید در نوشتن عجله کنیم، وقت و فرصت بدهیم و بهترین شروع را انتخاب کنیم؛ چراکه اگر ابتدای داستان مخاطب را جذب نکند، آن را ادامه نخواهد داد و فکر می‌کنم با توجه به عکس‌العمل مخاطبان و افرادی که کتاب را خواندند تصمیم درستی گرفتم. می‌دانستم چقدر سخت است مادری که فرزندنش به دنیا آمده باشد و بیش از همه به همسر خود نیاز داشته باشد اما او نیست، بچه‌ای می‌خواهد به دنیا بیاید که پدر ندارد، بنابراین ما خیلی مدیون چنین انسان‌هایی هستیم و همه باید بدانند و چه بهتر که نقطه اوج داستان در ابتدای اثر بیاید.
آیا در نوشتن وسواس دارید، می‌گویند که زمان زیادی نیاز است تا آثار خود را بنویسید؟
دوست ندارم فرد وسواسی باشم، اما تلاش می‌کنم کاری که به من واگذار شده را به بهترین شکل ممکن انجام دهم، در آشپزی هم تمام تلاش خود را به کار می‌گیرم، تا خوشمزه‌ترین غذا را درست کنم، طوری که فرزندانم همیشه می‌گویند که کاش همیشه میهمان داشته باشیم.
همیشه دوست دارم در مسؤولیتی که به من سپرده می‌شود بهترین کار از آب دربیاید، از همه چیز می‌گذرم که بار را به منزل برسانم و کار را به خوبی انجام دهم، در نوشتن هم همین شیوه را در پیش می‌گیرم تمام تلاشم را به کار می‌گیرم آن کار به بهترین شکل ممکن نوشته شود، «گلستان یازدهم» قطعاً بهتر از این نوشته نمی‌شد چون آخرین تلاش من در آن سال‌ها بود، آن زمان بضاعت من همین قدر بود.
نوشتنم زمان‌بر است چون روی تک تک واژه‌ها فکر می‌کنم و دوست دارم وقتی کار منتشر می‌شود، پشیمان نشوم، کتاب تا زمانی که به چاپخانه می‌رود، دنبال آن می‌روم تا اگر امکان دارد بهترین کتاب چاپ شود.
«گلستان یازدهم» تنها کتابی است در حوزه دفاع مقدس توانسته جایزه بین‌المللی و نشان طلا اوراسیا را به خود اختصاص داده است.
خون پاک شهدا، آنچنان مقدس است که کارهای بزرگی انجام می‌دهد، شهدا بر حق بودند و هستند این کتاب به زبان روسی ترجمه شده و سال گذشته هم کتاب گلستان یازدهم توانست جایزه اتحادیه خلاقیت‌های ادبی روسیه را کسب کند. پیشتر کتاب‌هایی با موضوع اجتماعی نشان نقره اوراسیا را به خود اختصاص داده‌اند اما تنها کتاب حوزه ادبیات دفاع مقدس که نشان طلا را از آن خود کرده کتاب «گلستان یازدهم» است. این شهدا هستند که ندای مظلومیتشان به همه دنیا می‌رسد و داستان زندگی آنها سینه به سینه نقل می‌شود.
اوج داستان «گلستان یازدهم» کجاست که شما بیشترین همدردی را به عنوان یک بانو داشتید؟
اوج درد قصه زمانی است که فرزند شهید چیت‌سازیان مقارن با چهلم پدر شهیدش به دنیا می‌آید، خانم پناهی‌روا از بیمارستان مرخص می‌شود و درست زمان مراجعه به منزلشان فرزند به دست اعلامیه شهید را به دیوار می‌بینند، با وجود این درد سنگین اما این پایش سست نمی‌شود و نمی‌لرزد. در ادامه باید بگویم نکته جالب توجه که در مقدمه هم به عنوان نشانه عجیبی به آن اشاره کردم همسایگی ما با منزل پدری شهید چیت‌سازیان است بنابراین برای نوشتن «گلستان یازدهم» میز کارم را به جایی منتقل کردم تا پنجره اتاق شهید چیت‌سازیان و خانم پناهی‌روا که زندگی مشترکشان را در همان اتاق آغاز کردند را ببینم. چه خاطراتی و بازخوردهایی از مردم داشتید؟
من وقتی کتاب می‌نویسم، دیگر بهناز ضرابی‌زاده نیستم، بلکه زهرا پناهی‌روا و یا محمدی‌کنعان هستم حتی در کتاب ساجی نسرین باقرزاده شدم.
تجربه یک زیست نیستم، تا کنون چهار بار زندگی کردم، با انسان‌ها بودم و تجربه‌های آنها را داشتم و امیدوارم که بتوانم روزی مانند این زنان بزرگ باشم و به مانند آنها تصمیمات بزرگ و سخت بگیرم، ناگفته نماند شنیدن خاطرات خانم پناهی‌روا به قدری جذاب و زیبا بود، هنوز خیلی وقت‌ها دلم تنگ می‌شود و کتاب را مجددا می‌خوانم.
عکس‌العمل‌های مردم برای من بسیار عجیب بوده دو سال پیش سفری با بازیگران، هنرمندان و ‌ چهره‌های معروف به جنوب کشور رفتیم در حین سفر مردم سرگرم عکس گرفتن با هنرمندان بودند. در حالی که اغلب نویسنده‌ها چهره‌های شناخته‌شده‌ای برای مردم نیستند اما در همین حین خانمی از اهالی جزیره ابوموسی دست فرزندانش را گرفته و می‌دوید و می‌گفت من شنیدم نویسنده کتاب «دختر شینا» آمده است در نهایت بنده را به او معرفی کردند.
برای من جالب بود با چشم خودم دیدم مردم کشورم کتابخوان هستند با وجود اینکه می‌گویند کم کتاب می‌خوانند، دریغ و افسوس می‌خورم که کتاب «دختر شینا» همراهم نبود که به ایشان تقدیم کنم و یا عکس ایشان و یا شماره‌شان را نگرفتم.
کتابی هست که دوست داشتید، شما می‌نوشتید، اما نویسنده دیگری آن را نوشته باشد؟
بله، کتاب روزهای بی‌آیینه، خاطرات سرلشکر لشکری، خلبان شهید و آزاده بزرگ، البته خانم گلستان جعفریان به زیبایی آن را نوشتند اما دوست داشتم این کتاب را به نگارش درآورم، درود می‌فرستم به همسر این شهید که سال گذشته از بین ما رفت و هنوز هم ناباروانه به او نگاه می‌کنم، به همگان توصیه می‌کنم که این کتاب را مطالعه کنند.
وضعیت ادبیات دفاع مقدس را چه طور ارزیابی می‌کنید؟ با توجه به اینکه کم کم از نسل رزمندگان فاصله گرفتیم.
هر چه در مورد جنگ و دفاع جانانه هشت ساله بنویسیم باز هم حق مطلب ادا نمی‌شود به تعداد افرادی که در جنگ حضور داشتند خاطره و قصه گفتنی و تکرارنشدنی وجود دارد هر چه بیشتر ورود کنیم به لایه‌های جذاب‌تر و زیباتری دست خواهیم یافت اگرچه نمی‌توانیم به یک عدد برسیم برای افرادی که در جنگ حضور داشتند در حقیقت کل ایران یکپارچه درگیر جنگ بودند.
خوشبختانه در سال‌های اخیر نویسندگان زیادی وارد این عرصه شده و در حوزه ادبیات دفاع مقدس قلم می‌زنند، البته نمی‌توانیم به صورت متقن و دقیق اعلام کنیم چه اتفافی خواهد افتاد باید منتظر انتشار این آثار و قضاوت مردم باشیم.
اگرچه قطعا هنوز می‌توانیم از قصه‌های جنگ بنویسیم البته تالیفات سال‌های اخیر در حوزه خاطره‌نویسی خوش‌بینانه است و اگر در همین راستا حرکت کنیم، اتفاقات بهتری هم رخ خواهد داد.
هم‌اکنون که در کار اجرا هستید، همچنان به خواندن و نوشتن می‌پردازید و یا به طور کامل وقت خود را به اجرا اختصاص دادید؟
من همچنان مطالعه می‌کنم و می‌نویسم، در مدت زمان یک سال و چند ماهی که به کار اجرا وارد شدم، دو داستان برای کودکان به نگارش درآوردم یکی از آنها زیر چاپ و دیگری در حال ویرایش است، با وجود مشغله کاری همچنان مطالعه می‌کنم و کار شهدا را نیز در دست دارم اما با سرعت سابق پیش نمی‌روم، مصاحبه‌ها را گرفتم، پیاده‌سازی انجام شده و در حال حاضر مشغول تدوین و نوشتن نهایی آن هستیم.[۴]


برشی از کتاب

داشتیم از جلوی بیمارستان بوعلی می‌گذشتیم، گفتم: «علی آقا، تا چند ماه دیگه بچه‌مون اینجا به دنیا می‌آد». با تعجب پرسید: «اینجا؟» گفتم: «خب، آخه اینجا بیمارستان خصوصیه، بهترین بیمارستان همدانه». علی سرعت ماشین را کم کرد و گفت: «نه، ما به بیمارستانی می‌ریم که مستضعفین اونجا می‌رن. اینجا مال پولداراست. همه کس وسعش نمی‌رسه بیاد اینجا». توی ماه هشتم بارداری بودم و حالم اصلاً خوب نبود. عصر پنجشنبه دهم دی‌ماه ۱۳۶۶ بود. وقت و بی‌وقت درد می‌آمد به سراغم. وصیت علی آقا را به همه گفته بودم. آن روزها خانهٔ مادرشوهرم پر از مهمان بود و دوروبرمان شلوغ. مادر هم آنجا بود. تا گفتم حالم خوب نیست، ماشین گرفت و به بیمارستان فاطمیه، که بیمارستانی دولتی بود، رفتیم. همین که وارد بیمارستان شدیم، خبر مثل بمب همه جا صدا کرد: «بچهٔ شهید چیت‌سازیان داره به دنیا می‌آد». کارکنان بیمارستان به هول و ولا افتاده بودند، دوروبرم پر شده بود از پرستار و دکتر. خیلی زود خبر توی شهر پخش شد. مردم به بیمارستان تلفن می‌زدند و احوال من و بچه را می‌پرسیدند. مادر، که تمام مدت بالای سرم بود، مجبور می‌شد گاهی برود و تلفن‌ها را جواب بدهد. با اینکه دکترها گفته بودند آثاری از زایمان دیده نمی‌شود، رئیس بیمارستان دستور داده بود بستری شوم. اصرار کردم بگذارند به خانه بروم. اجازه مرخصی ندادند. چند ساعت بعد دوباره حالم بد شد و درد امانم را برید. مادر دست‌پاچه شده بود. چند بار این اتفاق تکرار شد. هر بار چند پرستار دورم حلقه می‌زدند و بعد از معاینه سر تکان می‌دادند و با ناامیدی همان حرفهای قبلی را تکرار می‌کردند.[۵]


پانویس

  1. ««گلستان یازدهم»؛ برنده نشان طلایی جایزه بین‌المللی اوراسیا». خبرگزاری بین‌المللی قرآن. ۲۴ شهریور ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۳۰ شهریور ۱۴۰۳.
  2. ترجمه به دیگر زبان‌ها
  3. «تقریظ رهبر انقلاب». دریافت‌شده در ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳.
  4. گفت‌وگو با نویسنده کتاب، تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۹ش، تاریخ بازدید: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ش.]
  5. بریده‌ای از کتاب گلستان یازدهم