وقتی خیال سید مصطفی راحت شد که مادر سراغ کارهایش رفته برگه دومی را از لای کتابش بیرون کشید و به آقاسید گفت: رضایت نامه دوم امضا می کنی؟» آقاسید لبخندی زد و گفت ای کلک فکرشو میکردی مامان بیاد نه؟» سید مصطفی لبخندی زد و به امضایی که آقاسید پای برگه می انداخت، نگاه کرد و گفت: به مامان نگو باشه؟» آقاسید نگاهی به چهره خندان پسرش انداخت و گفت: «حالا که امضا کردم و خیالت راحت شد بگو چرا این قدر اصرار داری بری؟ برو دانشگاه درس بخون الان مملکت ما به آدمهای تحصیلکرده بیشتر احتیاج داره جنگ حالا حالاها هست.» چهره سید مصطفی جدی و لحنش جدی تر شد. نگاهی به چشمان آرام پدر انداخت و گفت: «شاید جنگ حالا حالاها تموم نشه اما ممکنه من عوض بشم. هیچ تضمینی نیست که پنج سال دیگه دو سال دیگه که درس من تموم شد اون موقع هم همین آدم باشم.[۲]
بیست سال و سه روز (کتاب)
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | سمانه خاکبازان |
موضوع | ادبیات پایداری |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۲۱۶ |
اطلاعات نشر | |
ناشر | انتشارات روایت فتح |
تاریخ نشر | ۱۳۹۷ |
وبسایت ناشر | https://revayatfath.ir/ |
بیست سال و سه روز عنوان کتابی با موضوع ادبیات پایداری و معرفی شهید مدافع حرم، مصطفی موسوی است. این کتاب جلد دوازدهم از مجموعه مدافعان حرم و نوشته سمانه خاکبازان است. انتشارات روایت فتح آن را به چاپ رساند و سید علی حسینی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ایران بر آن تقریظ زد.
درباره کتاب
کتاب بیست سال و سه روز روایت داستانی از زندگی کوتاه اما پر برکت شهید سیدمصطفی موسوی است که به قلم سمانه خاکبازان نگاشته و روایتفتح به چاپ رسانده است.
قلب انسان که به ایمانی برسد و قصد پرواز آسمانی داشته باشد، هیچ مانع زمینی نمیتواند او را از عروج بازدارد. آقاسید که پدرش اجازه حضور در جبهههای جنگ را به او نداده بود، پای رضایت نامه اعزام پسرش سیدمصطفی را بی حرف و حدیث امضا کرد.
سیدمصطفی که از کودکی پسری آرام ونجیب بود، وقتی پای دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد، خودش را به آب و آتش زد تا آموزشهای سخت را بگذراند تا خودش را به سوریه برساند. سنگاندازی فرماندهان و نارضایتی قلبی مادر را هم با لبخند همیشگیاش رفع کرد تا همردیف بهترین جوانان دهه هفتادی به کارزار مبارزه با داعش برساند.
عشق به او روزی نواختن موسیقی با ساز را هدیه داد و روزی چکاندن ماشه تفنگ. و این تقدیر سعادتمند سیدمصطفی بود که در بیست سال و سه روز که از زندگیاش گذشت، شهادت را علی اصغر وار بغل کرد.[۱]
نویسنده
سمانه خاکبازان (زادۀ ۱۳۶۱) داستاننویس ایرانی است.
خاکبازان فوق لیسانس فلسفه اسلامی دارد و دورههای داستان نویسی را زیر نظر مجتبی شاکری، طی کرد و پس از آن در جلسات نقد محمدرضا سرشار شرکت جست. وی با انتشارات روایت فتح از سال ۱۳۹۵ و انتشارات فاتحان از سال ۱۳۹۴ همکاری کرده است.
کتاب آسنا و راز کنیسه از وی نامزد جایزه ادبی قلم زرین در سال ۱۴۰۱ و نیز نامزد جشنواره آثار ادبی معنوی کودک و نوجوان شد.
بخشی از کتاب
گفتاورد
سمانه خاکبازان از نویسندگانی است که سالها با انتشارات روایت فتح و انتشارات فاتحان همکاری داشته و یکی از خروجیهای آن کتابی با عنوان «بیست سال و سه روز» است که به زندگی سید مصطفی موسوی اختصاص دارد. خاکبازان به آنچه که در این کتاب به آن اشاره کرده پرداخته است. چه چیزی باعث شد تا تصمیم بگیرید زندگی این شهید را به نگارش در آورید؟ سید مصطفی موسوی، جوانترن شهید مدافع حرم است و جوان بودن وی انگیزهای شد تا بخواهم بدانم که چرا درسش را رها کرده و وارد میدان جنگ شده است. تحقیقات برای این کتاب چطور پیش رفت؟ پیش از اینکه مسئولیت نگارش کتاب را بر عهده بگیرم، تحقیقات روی این شخصیت انجام شده بود، اما من نیز یکسری تحیقات را انجام دادم که چیزی حدود دو تا سه ماه طول کشید. در جاهایی که احساس میکردم نیاز است با دوستان و خانواده وی تماس بگیرم حتما ارتباط برقرار میشد و به طور کل ۲۰ مصاحبه با خلانواده و دوستان این شهید انجام دادم. از نگارش زندگی شهید مصطفی موسوی چه هدفی داشتید؟ کتاب در راستای مطرح کردن نکته خاصی نبود و هدف صرفا نوشتن زندگی سید مصطفی بدون بزرگنمایی بود تا اگر کسی کتاب را دستش میگیرد با خود واقعی شهید مواجه شود بدون بزرگنمایی یا حذف ویژگیهایی از او.
از تحقیق تا پایان نگارش چقدر زمان صرف شد؟ حدود یکسال برای آمادهسازی و نوشتن کتاب «بیست سال و سه روز» زمان گذاشتم. عنوان کتاب به چه چیزی اشاره دارد؟ این شهید جوانترین شهید دفاع مدافعان حرم است. ۲۰ ساله شهید میشود و عنوان کتاب هم بر اساس سن شهادت وی انتخاب شد.
به چه ویژگیهایی از این شهید در کتاب اشاره کردید؟ هر کسی که کتاب را میخواند سید مصطفی را پیدا میکند. خواننده کتاب میفهمد که وی کوشا، موفق و همیشه لبخند به لب بوده است. مصطفی موسوی، نوجوانی اهل تأمل، تعمق و مطالعه بود. او مطالعه را دوست داشت و بدون اینکه کسی برایشان بایدها و نبایدهایی مشخص کند کتابهای متفاوت میخواند و در مجموع توانست با آشنایی افکار و نگرشهای مختلف، راهش را انتخاب کند. او از کتابهای شریعتی تا علامه جعفری را مطالعه کرده بود و اطلاعات جامع و کاملی نسبت به تمام عقاید داشت. در این کتاب چقدر به جزئیات و انتقال درست اتفاقات پایبند بودید؟تمام دوستان و اقوام خاطراتش را با جزئیات بیان میکردند و تمام مسائل جزئی، ریز به رزی در کتاب آمده است.در حقیقت در نگارش این کتاب نکته یا خاطرهای را بر اساس اینکه خوب یا بد است، تفکیک نکردم همچنین به خاطر اینکه چیزی در مورد این شخصیت حذف نشد. این شهید در سینهزنیها هیچ گاه وسط مجلس قرار نمیگرفت بلکه گوشه مجلس مینشسته است، من حتی به این نکات جزئی هم اشاره کردهام. در بخشی از کتاب به ویژگیهایی مثل قلیان کشیدن سید مصطفی موسوی هم اشاره کردید. آیا هدفی در پس این نوع پرداخت وجود داشت؟ او اهل مسافرت، اهل قلیان کشیدن و البته نماز اول وقت بود. من همه اینها را در کتاب آوردم تا هم بزرگنمایی نکرده باشم و هم مخاطب جوانی که کتاب را میخواند متوجه شود که شهدا دست نیافتنی نیستند. من خواستم مخاطب یا خواننده کتاب به شناخت درستی از این شهید برسد. همچنین با توجه به مواردی که در این کتاب به آن اشاره شده، خواننده میفهمد که شهید چقدر میتواند آدم معمولی باشد و از این معمولی بودن به اوج برسد. او در مواجهه با این کتاب همذات پنداری میکند چرا که خود واقعی شهید را با همه ابعادش مثل اهل شوخی بودن، اهل هیئت و روضه رفتن و... میشناسد. مخاطب کتاب «بیست سال و سه روز» این شهید را دور از دسترس نمیبیند و میفهمد که شهید شدن فقط به نیت یک فرد بستگی دارد. آیا در محدودیتی در پرداختن به زندگی این شهید داشتید؟ یک یا دو بار خواسته شد که یک مطلب در کتاب آورده نشود، اما، چون میخواستم کتاب همان چیزی باشد که سید مصطفی بوده، واقوام و مطرح کنندگان را توجیه کرم که باید تمامی نکات به درستی در کتاب ذکر شود و تمام خاطرهها را عین به عین و به صورت صحیح بیان کردم.
پانویس
- ↑ «درباره کتاب بیست سال و سه روز». دریافتشده در ۱۹ مهر ۱۴۰۳.
- ↑ «در برشی از کتاب بیست سال و سه روز می خوانیم». دریافتشده در ۱۹ مهر ۱۴۰۳.