دیدم که جانم می‌رود (کتاب)

از یاقوت
دیدم که جانم می رود
طرح روی جلد کتاب دیدم که جانم می‌رود
طرح روی جلد کتاب دیدم که جانم می‌رود
اطلاعات کتاب
نویسندهحمید داودآبادی
موضوعدفاع مقدس
قطعرقعی
اطلاعات نشر
ناشرانتشارات شهید کاظمی
تاریخ نشر۱۳۹۵
شابک۹۷۸۶۰۰۸۲۰۰۳۱۴


دیدم که جانم می‌رود مجموعه خاطرات شهید مصطفی کاظم‌زاده است که حمید داودآبادی به رشته تحریر در آورده است. این کتاب ازسوی انتشارات شهید کاظمی در سال ۱۳۹۵ چاپ و منتشر شده است.

درباره کتاب

این اثر، خاطراتی از شهید مصطفی کاظم زاده را دربر دارد. نویسندهٔ این کتاب، از دوستان مصطفی کاظم‌زاده بوده است. آن‌ها با وجود اشتراک‌های بسیار در زندگی، سرانجام‌هایی متفاوت داشته‌اند.[۱]

شهید مصطفی کاظم‌زاده در ۹ شهریورماه ۱۳۴۴ در محلۀ شاهپور متولد شد. ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادری‌هاست که دو نوجوان کم‌سن‌وسال باهم راهی جبهه می‌شوند و درنهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید، که برادر واقعی‌اش شده بود، جدا می‌کند. نویسندۀ این اثر خود راوی و هم‌رزم و همراه شهید است، از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروه‌های منافقین و معترضین جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقۀ سومار و شهادت مصطفی... شرح این رفاقت آن‌قدر شیرین است که وقتی به لحظۀ جدایی آن دو می‌رسد، حمید می‌گوید: «دیدم که جانم می‌رود.»[۲]

برشی از کتاب

چه‌کار باید می‌کردم، اصلاً چه‌کار می‌توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می‌رفت: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم. اصلاً من اهل رفتن نبودم. نه می‌خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه‌ها داشتم برای فرداهای دوستی‌مان. حالا او داشت می‌رفت. او داشت می‌شد رفیق نیمه‌راه. من که ماندم! من که اصلاً اهل رفتن نبودم. ماندن مصطفی برای من خیلی مهم و باارزش‌تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چطوری از رفتن منصرف می‌کردم؟ بدون شک خودش بود. مگر نه‌اینکه من نخواستم بروم و نرفتم؟! پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می‌کرد که نرود، حتماً می‌توانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری می‌کردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود. باید با خواست و تمایل او، نظر خدا را هم برمی‌گرداندم![۳]


پانویس

  1. «دیدم که جانم می‌رود/طاقچه». دریافت‌شده در ۱۹ شهریور ۱۴۰۳.
  2. «دیدم که جانم می‌رود». دریافت‌شده در ۱۹ شهریور ۱۴۰۳.
  3. «دیدم که جانم می‌رود». دریافت‌شده در ۱۹ شهریور ۱۴۰۳.