لشکر خوبان (کتاب)
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | معصومه سپهری |
موضوع | دفاع مقدس |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۴۶۲ |
اطلاعات نشر | |
ناشر | انتشارات سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۹۳ |
وبسایت ناشر | انتشارات سوره مهر |
لشکر خوبان نوشته معصومه سپهری، گزارشی جذاب از گفتوگوی طولانی فرج قلیزاده با مهدی قلی رضایی است که به بازخوانی گوشههایی ناگفته از تاریخ دفاع مقدس میپردازد.
درباره کتاب
در این کتاب برای نخستین بار از وقایع لشکر عاشورا سخن به میان آمده و شخصیتپردازی ملموس و موثر معصومه سپهری از قهرمان داستان (مهدی قلی رضایی) در مجموع شخصیت نوجوانی را به تصویر میکشد که با جدیت، عزم و همتی ستودنی، سختترین و خطیرترین لحظات میدانهای حادثه و حماسه را تجربه کرده و از هر ماموریت و عملیاتی، به یادگار زخمی برداشته که هنوز هم با اوست و هرگز لحظهای از خود جدایشان نمیکند.[۱]
ویژگیها
از برجستهترین ویژگیهای این کتاب میتوان به ارائه اطلاعاتی جدید درباره لشکر عاشورا و نقش واحدهای اطلاعاتی در جبهههای هشت سال دفاع مقدس اشاره کرد.[۲]
درباره نویسنده
معصومه سپهری، متولد زمستان ۱۳۵۳ در شهر تبریز است. در دانشگاههای تبریز و علامه طباطبایی تهران در رشته فلسفه تحصیل کرده است. سپهری از نوجوانی اهل مطالعه و نوشتن بوده و به صورت اتفاقی به وادی ادبیات جنگ و پیادهکردن نوارهای مصاحبه رزمندگان وارد شده است.
بخشی از کتاب
سازمان گردانها و محورها مشخص شده بود و ما در جریان شناساییها و مسئولیت هدایت اطلاعاتی گردانها بودیم. مسئول کل محور ۲ برادر علاءالدین نور محمد زاده بود و مسئول اطلاعات آن محور برادر کریم حرمتی. گردانهای سیدالشهدا به فرماندهی برادر جمشید نظمی، امام حسین به فرماندهی سید حسن شکوری و حبیب بن مظاهر به فرماندهی برادر «سیدمجید سید فاطمی» میبایست پشت سر هم در آن محور وارد عمل میشدند. از سوی دیگر مسئولیت محور ۱ بر عهده برادر «عبدالله عراقی» بود و مسئول اطلاعاتی آن محور برادر اصغر عباسقلی زاده. آن جا هم گردان علی اصغر به فرماندهی «منصور عزتی» قبل از بقیه گردانها حرکت میکرد. گردان قاسم به فرماندهی برادر «محمود بنی هاشم» پشتیبان گردان علی اصغر بود و گردان ابوالفضل به فرماندهی برادر سید اژدر مولایی در مرحله بعد وارد عمل میشد. هدف عملیات که بعدها به نام والفجر ۸ نامیده شد، شکستن سیل بند دشمن در مرحله اول، رسیدن به جاده قدس در مرحله دوم و پیشروی تا جاده پیروزی در مرحله سوم بود. محور ما سه معبر داشت و هر معبر، مسیر یک تیم بود. شناساییها هم از همان معابر انجام میشد. هر شناسایی معمولا ۱/۵ و گاهی بیش از ۳ ساعت به طول میانجامید. از لحظه ورود بچهها به آب، دیگر هیچ ارتباطی بین آنها و مقر واحد نبود. نیروهایی که به شناسایی میرفتند هیچ نوع وسیله ارتباطی و حتی سلاح همراه نداشتند فقط گاهی یک کلت با خود بر میداشتند چون در کاری که مأمور انجامش بودند درگیری قدغن بود و برای طی مسیر، هر چه سبکتر بهتر. از هر معبر سه نفر پشت سر هم وارد اروند رود میشدند. نوع حرکت با فین بود و بر خلاف تیمهای غواصی گردانها که برای حفظ ارتباط بین نیروها در داخل آب از طناب یا وسیله دیگری استفاده میشد، در شناسایی هر کس گر چه با یک یا دو نفر دیگر همراه بود در مقابل جریان وحشی اروند میبایست خود به تنهایی مبارزه میکرد و امید به غیر، بی مفهوم بود.[۳]
پانویس