حضرت آقا، میدونی چهکار خطرناکی میکنی؟ اینجا جای کارها و فعالیتهای سیاسی نیست. من دیگه نمیتونم تحمل کنم. گزارشت رو رد میکنم و میفرستم ایران. گفتم: «اولاً که جناب سروان، آمریکاییها خودشون عاقلاند و با حرف من اغفال نمیشن. بعدش، مگه یکی از اهداف این دورهها آشنایی نظامیای ملتهای متحد با هم نیست؟ نظامیای ایرانی حق ندارند بدونند دوستای آمریکاییشون با چه انگیزهای توی ویتنام جنگیدند؟!» گفت: «آقاجون، اینجا آمریکاست نه حوزۀ علمیه. جای این شیخ بازیا اینجا نیست. ما که نیومدیم کسی رو مسلمون کنیم. به اندازۀ وزنمون دلار هزینه شده تا از رو دست اینا یه چیزی یاد بگیریم. اگه دوباره تکرار کنی گزارش میدم.» گفتم: «جناب سروان عزیز، به هرکسی که دوست داری گزارش کن. من کار اشتباهی نکردم که بخوام نگرانش باشم.» شب بعد اتفاق دیگری افتاد. یکشنبه بود و روز تعطیل آمریکاییها و باشگاه شلوغتر از همیشه. بعضیها با خانوادههایشان آمده بودند. ما دور میزی نشسته بودیم و داشتیم با چندنفر دربارۀ همان مسائل شب پیش بحث میکردیم. یک نفر هم بالا روی سن داشت مسابقه اجرا میکرد و سعی در سرگرمی جمع داشت، اما یکدفعه نگاه آنها که در باشگاه بودند، به سمت ما چرخید. مجری در بلندگو گفت: «خانمها، آقایان! میبینم که مشتریای میز 65 بیشتر از برنامۀ ماست. من مایلم میکروفن رو در اختیار اونا بذارم تا ببینم چی میگن. شما چطور؟»[۳]
نامه بیپایان (کتاب)
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | عزتالله الوندی |
سبک | زندگینامه |
زبان | فارسی |
تعداد صفحات | ۸۰ |
قطع | پالتویی |
اطلاعات نشر | |
ناشر | سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۹۷ |
نوبت چاپ | ۱ |
شابک | ۹۷۸۲۰۰۰۷۱۴۷۸۱ |
وبسایت ناشر | https://sooremehr.ir/ |
ترجمه فارسی | |
نام کتاب | نامه بیپایان |
نامه بیپایان نوشته عزتالله الوندی، سرگذشت امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی یکی از فرماندهان برجسته جنگ ایران و عراق را از جنبههای گوناگون روایت میکند. فرماندهی که سالهای متمادی در نیروی زمینی ارتش خدمت کرد و در نهایت به دست مجاهدین خلق به شهادت رسید. این روایتِ داستانگونه در سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شد.
درباره کتاب
نگارنده در این کتاب، شخصیتِ عارفانه، دلاوریها، رشادتها، تدبیرهای زیرکانه و چارهاندیشیهای علی صیاد شیرازی را در بزنگاههای معرکۀ جنگ و نیز در مصاف با مجاهدین خلق روایت میکند. نظرکردۀ امام رضا(ع)، فرماندهِ ناگهان و نامۀ بیپایان از جمله عناوین موجود در کتاب است. [۱]
درباره نویسنده
عزتالله الوندی متولد ۱۳۵۳، نویسنده، شاعر و روزنامهنگار است. او فارغالتحصیل تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر است. زمینه فعالیت الوندی ادبیات کودک و نوجوان، هنر و داستان است. [۲]
برشهایی از کتاب
با دست راست اشاره کردم به سمت مخالف محل شلیک تیر. دویدیم به سمت یال تپه. آنقدر دویدیم که به بالای ارتفاع رسیدیم. دو بالگرد ۲۱۴ و دو بالگرد کبرا توی آسمان پیدا شدند و در فاصلهٔ پانصد متری ما روی یال مقابل فرود آمدند. از دور پیدا بود اولین کسی که از بالگرد پیاده شد، وزیر دفاع، دکتر مصطفی چمران است. اما آتش رگبار دشمن به سمت بالگردها سنگین بود. حدود بیست دقیقه جنگ سختی درگرفت. بالگرد ستوان عابدی بلند شد، اما چند ثانیه بعد به حالت سقوط درآمد و تعادلش را از دست داد. همینکه به کوه رسید، چشمهایم را بستم که انفجار آن را نبینم، اما با صدای صلوات چشمهایم را باز کردم. بالگرد صحیحوسالم بود. این اتفاق باعث شد نجات ما ناتمام بماند. ظاهراً ستوان عابدی تیر خورده بود و به همین دلیل بالگردها به پرواز درآمدند. ـ پس ما چی؟ جامانده بودیم. شاید اگر خلبان عابدی تیر نمیخورد، ما هم میتوانستیم جان سالم بهدر ببریم. با حسرت به بالگردهایی که دور میشدند، نگاه کردیم. شب از راه رسیده بود؛ شبی تاریک و سیاه. چند دقیقه مکث کردم و بعد رو به همراهانم گفتم: «برادران، من سروان علی صیاد شیرازی هستم. دورههای مختلف نظامی دیدهام؛ چتربازی، تکاوری، نقشهخوانی و... از این لحظه من فرمانده شما هستم. خواهشم این است به دستورهای من خوب گوش کنید تا از این مهلکه جان سالم بهدر ببریم. ما جایی را بلد نیستیم. باید بروید بالای تپه سنگر بگیرید و آماده درگیری باشید.» از حرف خودم خندهام گرفت. چون تنها چهل فشنگ داشتیم. زیر لب دعای فرج خواندم. آرامش بر قلبم چیره شد. نقشهٔ یک عملیات جلو چشمم رژه رفت. به همان ترتیبی که در درس سازماندهی در عملیات نامنظم شبانه آمده بود، نیروها را سازماندهی کردم. بعد با کمک ستارهها مسیر سردشت را شناسایی کردم. به هر یک از هشت نفری که با من بودند، یک شماره دادم. شمارهٔ یک خودم بودم که پیشاپیش گروه حرکت میکردم. رفتم کنار مرد کُرد ایستادم. به نظرم آمد که او ما را توی تله انداخته است. گفتم: «خوب حواست رو جمع کن. اگه احساس کنم قصد توطئه داری و میخوای ما رو توی دام بندازی، با یه تیر خلاصت میکنم.»[۴]
پانویس
- ↑ «نامۀ بیپایان». دریافتشده در ۲ آبان ۱۴۰۳.
- ↑ «نامۀ بیپایان». دریافتشده در ۲ آبان ۱۴۰۳.
- ↑ «نامه بیپایان». دریافتشده در ۲ آبان ۱۴۰۳.
- ↑ «نامه بیپایان». دریافتشده در ۲ آبان ۱۴۰۳.