بحث:بالای سر آبها (کتاب)
بالای سر آب ها نویسنده در این مجموعه داستان سعی کرده از زوایههای گوناگون به این مسئله بپردازد. البته موضوع داستانها با نسبتهای متفاوت با مقوله دفاع مقدس ارتباط دارد که تعدادی از آنها به طور مستقیم و برخی هم به شکل غیر مستقیم به موضوع جنگ پرداختهاند. مجموعه داستان«بالای سر آب ها» از سری کتاب های«روایت دیگر» است که انتشارات امیر کبیر در بخش کتاب های سیمرغ منتشر کرده است. این مجموعه شامل هفت داستان کوتاه با عناوین؛ بالای سر آب ها، ای کاش سبز قبا بودم، ننه صبری، غنیمت، ایستگاه، چهار حرف خونی و پلاک هشت است که در اغلب آنها موضوع دفاع مقدس برجسته است و نویسنده سعی کرده از زوایه های گوناگون به این مسئله بپردازد. البته موضوع داستان ها با نسبت های متفاوت با مقوله دفاع مقدس ارتباط دارد که تعدادی از آنها به طور مستقیم و برخی هم به شکل غیر مستقیم به موضوع جنگ پرداخته اند. در مجموع، ذهنیت حاکم بر فضای داستان ها متاثر از واقعه هشت سال دفاع مقدس است که بر بسیاری از روابط اجتماعی از جمله در سال های بعد از جنگ سایه انداخته است. داستان اول مجموعه که عنوان کتاب هم از آن برگرفته شده، توصیف یک موقعیت جنگی است که از ذهن راوی البته به صورت نمایشی بیان می شود و طی آن، مخاطب با جزئیات بیشتری صحنه های مواجه یک رزمنده با هیبت ماشین جنگی دشمن را لمس می کند. در داستان دوم(ای کاش سبز قبا بودم) بخشی از فضای داستان به محدوده خارج از موقعیت جنگی کشیده شده و نویسنده توانسته با در هم آمیختن زمان به پیامد جنگ در محل زندگی خانواده های رزمندگان درگیر در میدان های جنگی هم گوشه چشمی داشته باشد. در این داستان، راوی به سمت محل زندگی خانواده دو شهید همسنگرش می رود تا خبر شهادت آنها را بدهد و در مسیر خود خاطرات جبهه را یادآوری می کند. آنچه در این داستان بیشتر از هر چیز دیگری دیده می شود، توجه شگفت و تلاش نویسنده به نمایش شخصیت یکی از آدمهای داستان است. در نظر اول، راوی شخصیت اصلی است و رخداد اصلی، شهادت دوستان همولایتی اوست. اما داستان روی دیگری نیز دارد که آن را از سایر داستانهایی که تا به حال به جنگ پرداختهاند، متمایز می کند. شخصیت اصلی سیدرسول است و تمام داستان غیرمستقیم می خواهد درون این شخصیت را در هنگام روبهرو شدن با شهادت پسرش، عونعلی واکاوی کند. در این داستان برخلاف ظاهرش، درگیری انسان با درون خودش است. نویسنده به یاری تکنیکهای داستانی، نحوه ارائه روایت، یک داستان چندبعدی به دست داده است. درگیری از سطح به عمق می رسد. اینکه انسانهایی در جنگ به شهادت می رسند، یک بعد داستان (ای کاش سبزقبا بودم) است. اما اینکه بازماندگان چگونه با این پدیده جنگ روبهرو می شوند، بعد دیگری است. دغدغه اصلی داستان «ای کاش سبز قبا بودم» نمایاندن و عریان کردن درون آدمهاست. در این داستان، این جنگ نیست که نشان داده می شود، این آدمی است که در برابر جنگ خودش را به ما نشان می دهد. داستان بعدی کتاب، ننه صبری است که تقریبا موفق ترین ترین داستان انی مجموعه محسوب می شود. حوادث داستان در زمان اکنون اتفاق می افتد و موضوع آن گم شدن ننه صبری است. نویسنده با مرور گذشته این شخصیت، افق های تازه ای را پیش روی مخاطب می گستراند؛ شوهر ننه صبری در واقع کفن پوشان ورامین ناپدید می شود و او در غیاب شوهر زمینی را آباد و فرزندانش را بزرگ می کند، اما در بحبوح جنگ آنها را راهی جبهه ها می کند و بعد از آن تنهایی و غربت این زن شروع می شود. همه این ها در داستانی 8 صفحهای روایت می شود که بلندترین داستان مجموعه نیز هست. راوی در چادر حاج ظفر در لار نشسته است و در زمانی محدود، کل روایت را با رفت و برگشتهای ذهنی تعریف می کند: «همه رفتهاند و صبح شده است. نشستهام و باد را بو میکنم که بوی گلهای لار و دود تریاک را درهم می کند و از طرف دیگر چادر بیرون می زند. حاج ظفر ذغال را دم می دهد و چهار پنج تا پک می زند و ته توی تریاک را می کشاند توی سوراخ و وافور را رد می کند به پسرش. گردن می کشم و از دهانه چادر دورها را نگاه می کنم. نیمتنه دماوند از پشت کوههای ریز و درشت پیداست. نوکش سفید سفید است. انگار ننه صبری همه اسبهای سفید آن سالها را جمع کرده است دور قله و منتظر است تا سوارهایشان پیدا شوند و یک روز پایین بیاید.»(ص27) همچنین در داستان بعدی کتاب(غنیمت) باز هم نویسنده یک موقعیت جنگی را برای پس زمینه داستان خود انتخاب می کند. طرح داستان جستجوی صورت یک رزمنده است که در آن، شیفتگی دو شخصیت داستان(راوی و حجت) باورپذیری داستان را تا حدودی خدشه دار کرده است. جنس داستان بعدی(ایستگاه) با آاثر قبلی متفاوت است. در این داستان یک فضای شهری به عنوان بستر داستان انتخاب شده که وضوح چندانی در آن دیده نمی شود. داستان بعدی، چهار حرف خونی است که طرح به مراتب منسجمی دارد. نویسنده از شگرد مونولوگ شخصیت غیر زنده استفاده کرده و یک واقعه تلخ جنگی را به این صورت شرح داده است. داستان پایان، پلاک هشت، باز هم بازگشت نویسنده به موقعیت های ترکیبی میدان جنگ و داخل خانواده است. در این داستان از تکنیک سیال ذهن استفاده بهینه ای شده است. در تمام داستانهای مجموعه با نویسندهای روبهرو هستیم که دغدغه اصلی او روایت است. این دغدغه باعث شده است که باورپذیری به عنوان یک ویژگی شاخص در این داستانها حضور داشته باشد. باورپذیری داستان است که می تواند هر داستانی را از افتادن به چالههای کلیشهوار و به خصوص نمادگرایی های مصنوعی نجات دهد. نوع ارائه روایت و ساختار روایی محکم داستان به طور طبیعی می تواند به دلخواه خواننده تاویلمند شود. اگر نماد عنصری از پیش تعیین شده باشد و نویسنده با قصد نمادسازی و نمادگرایی به خلق داستان بپردازد، نتیجه چیزی جز داستانی کلیشهای و شعارگونه نخواهد بود. در داستان ننه صبری نماد از دل ساختار و شیوه روایتی داستان بیرون می آید آن هم به دلخواه خواننده. داستان اصراری بر نمادگرایی ندارد. آنچه پیش روی ماست، تنها روایت است. این مائیم که می توانیم پس از خوانش داستان و یا در هنگام برخورد با داستان، ننه صبری را در ذهن و باور خویش باز تعریف کنیم. چه ننه صبری این داستان به نمادی از وطن تبدیل شود، چه همان ننه صبری بماند، باز هم داستان است. آنچه ما در ادبیات پایداری و به خصوص داستان دفاع مقدس به آن نیازمندیم، توجه نویسندگان به باورپذیری داستان و گریز از نمادگرایی است. «بالای سر آبها» برگزیده سیزدهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس در سال 1389 است. این کتاب مشتمل بر 7 داستان کوتاه به نامهای بالای سرآبها، ای کاش سبز قبا بودم، ننه صبری، غنیمت، ایستگاه آخر، چهارحرف خونی و پلاک 8، در 46 صفحه که توسط انتشارات کتاب های سیمرغ وابسته به انتشارات امیرکبیر چاپ و توزیع شده است. خرید کتاب بالای سر آب ها از فروشگاه کتابخون امکان پذیر است.