بالای سر آب‌ها (کتاب)

از یاقوت
اطلاعات کتاب
نویسندهمحمدرضا شرفی
موضوعداستان
زبانفارسی
تعداد صفحات۴۸
اطلاعات نشر
ناشرامیرکبیر
جوایزبرنده کتاب سال دفاع مقدس


بالای سر آب‌ها کتابچه‌ای است که با نگاهی نو به هشت سال دفاع مقدس دارد. این کتابچه نوشتهٔ محمدرضا شرفی خبوشان است. کتابچه بالا سر آب‌ها دومین شماره از مجموعه کتاب‌های «روایت دیگر» است. در این اثر نویسنده فارغ از کلیشه‌ها و تکرارها سعی می‌کند بی‌واسطه و رو در رو ما را با روایتی دیگر از این عرصه آشنا کند.

این کتابچه که برنده کتاب سال دفاع مقدس شده است توسط انتشارات امیرکبیر در ۴۸ صفحه منتشر شده است.[۱]

دربارهٔ کتاب

مجموعه داستان «بالای سر آب‌ها» از سری کتاب‌های «روایت دیگر» است که انتشارات امیر کبیر در بخش کتاب‌های سیمرغ منتشر کرده است. این مجموعه شامل هفت داستان کوتاه با عناوین؛ بالای سر آب‌ها، ای کاش سبز قبا بودم، ننه صبری، غنیمت، ایستگاه، چهار حرف خونی و پلاک هشت است.

در داستان کوتاه «بالای سرآبها»، راوی که یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی است. توصیفی از یک موقعیت جنگی از ذهن راوی را دارد که البته به صورت نمایشی بیان می‌شود و طی آن، مخاطب با جزئیات بیشتری صحنه‌های مواجه یک رزمنده با هیبت ماشین جنگی دشمن را لمس می کند. {{برشی از کتاب |نام تب = توصیف رزمنده از چگونگی فرو رفتن خود در گل‌و‌لای منطقه سرآب‌ها و قطع شدن پای راست و سرانجام شهادتش |برش = «نگاه میکنم به پوتینی که به دست‌هایم قفل شده است. پرتش می‌کنم همان طرفی که حس کرده‌ام، پوتین پیشانی‌ام را پیدا کرده است. از پشت توی گِل‌ها فرو می‌روم. میان آن‌همه دود و گذر سرگردان خمپاره‌ها نگاهم رو به آسمان، رد شدن یک دسته مرغ مهاجر را دنبال می‌کند.»

دربارهٔ نویسنده

محمدرضا شرفی خَبوشان (زادۀ ۲۰ مهر ۱۳۵۷) شاعر و داستان‌نویس ایرانی است. وی در سال ۱۳۹۶ برای رمان بی‌کتابی برندهٔ جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش ادبیات و نثر معاصر در دوره سی و پنجم شد.

دبیر علمی ششمین دوره جایزه ادبی یوسف، داور بخش رمان و داستان بلند یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال و دبیر علمی بخش داستان شانزدهمین جشنواره شعر و داستان «جوان سوره» بخشی از سوابق اجرایی خبوشان است.

جوایز

مجموعه داستان «بالای سر آب‌ها» برندهٔ جایزه جشنواره سیزدهمین دوره کتاب سال دفاع مقدس در سال ۱۳۸۹ شد.

برشی از کتاب

«نگاه میکنم به پوتینی که به دست‌هایم قفل شده است. پرتش می‌کنم همان طرفی که حس کرده‌ام، پوتین پیشانی‌ام را پیدا کرده است. از پشت توی گِل‌ها فرو می‌روم. میان آن‌همه دود و گذر سرگردان خمپاره‌ها نگاهم رو به آسمان، رد شدن یک دسته مرغ مهاجر را دنبال می‌کند.»


پانویس

  1. «مجموعه داستان خارجی بالای سر آب‌ها». دریافت‌شده در ۲۰ مهر ۱۴۰۳.