رحیم مخدومی

از یاقوت
رحیم مخدومی
زمینه فعالیتنویسندگی
ملیتایرانی
تاریخ تولد۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۰ ‏(۴۳ سال)
تحصیلاتلیسانس علوم تربیتی
آثارآقای ایرانشهر
جنگ پابرهنه
نرگس
مالک خیبر
مردان درد
یار کجاست؟
معلم فراری


رحیم مخدومی (زاده ۱۳۴۵ در ورامین) نویسنده حوزه دفاع مقدس است.

زندگی و تحصیلات

رحیم مخدومی در سال ۱۳۴۵ در ورامین متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم تربیتی ادامه داد. وی از جمله معلمان آموزش و پرورش بوده و با ارگان‌هایی همچون بسیج، سپاه، جهاد سازندگی و سازمان تبلیغات اسلامی همکاری داشته است.

کتاب

رحیم مخدومی کتاب‌هایی را به رشته تحریر درآورده است که برخی از آن‌ها عبارت است از:

گفتاورد

تشکر از وقتی که در اختیار قرار دادید برای گفت‌وگو درباره کتاب «آقای ایرانشهر». برای شروع از اینجا شروع کنیم که داستان تدوین این کتاب از کجا شروع شد و چه مسیری را طی کرد تا به چاپ رسید؟

  • ابتدا آقای سیّد مهدی حسینی که از محققین خوب و پرتلاش و ارجمند حوزه تاریخ شفاهی است، یک تحقیق مفصلی در این خصوص انجام داده بود با این قصد که یک اثر مکتوب مستندنگاری در این موضوع به نگارش در بیاید.
با هر کسی که در جریان این تبعید بود گفت‌وگو کرده بود؛ حالا چه کسانی که هم‌تبعیدی آقا بودند، چه کسانی که برای ملاقات رفت‌وآمد کرده بودند، چه کسانی که از اهالی ایرانشهر بودند و با تبعیدی‌ها و خود حضرت آقا در آن سال‌ها ارتباط داشته‌اند. حتی افرادی را از نیروهای شهربانی دوران طاغوت پیدا کرده بود و چندین سفر رفته بود آمده بود و با اینها مصاحبه کرده بود. تحقیقات و مصاحبه‌های آقای حسینی یک پرونده‌ی قطور و کاملی شده بود. این را به بنده دادند که کتاب بنویسم. من خب با توجه به اینکه در حوزه‌ی مستندنگاری با این شیوه آثاری قبلاً منتشر شده - اگرچه آن کارها کامل و کافی نبود - دیدم اینکه حالا دوباره با همان شیوه کاری صورت بگیرد خب تکراری خواهد بود. البته این به این معنی نیست که نیاز نیست که راجع به موضوع تبعید ایرانشهر یک کتاب جامع و مفصل مستندنگاری نوشته بشود. جای این خالی است و ان‌شاءالله یک روزی باید این اتفاق بیفتد که اگر این اتفاق رخ بدهد من فکر می‌کنم یک کتابی در حجم حدود هزار صفحه نوشته خواهد شد. کتاب ایرانشهر را از اینجا تهیّه کنید. برای تدوین کتاب چه کارهایی انجام دادید؟ می‌دانم که به ایرانشهر رفتید. چند سفر که به آن‌جا داشتید چگونه بود؟ علاوه بر آن مواردی آقای حسینی تهیه کرده بود، چه محتواها و مواد پژوهشی دیگری را برای تهیه‌ی این کتاب فراهم کردید؟
  • خب آن تحقیقات جناب آقای حسینی یک بخش قضیه بود. آثاری هم بود که مکتوب شده بود و به چاپ رسیده بود؛ مثل شرح اسم و خون دلی که لعل شد و بر تبعید. محتوای دیگر خاطراتی بود که آقا در سخنرانی‌های عمومی نقل کرده بودند. علاوه بر اینها، اسنادی بود که در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب موجود بود و من چندین روز به آن‌جا رفتم و کل اسنادی که مربوط به ایرانشهر بود را بررسی کردم.
  • این اسناد شامل چه چیزهایی می‌شد؟ مثلاً اسناد ساواک، بیانات رهبر انقلاب و... . چه مواردی بود؟
  • بیانات رهبر انقلاب بود، مصاحبه با افراد بود. این‌ها جدای از مصاحبه‌هایی بود که آقای حسینی گرفته بود، که شاید مثلاً صد مصاحبه می‌شد. در کنار این‌ها اسنادی بود که از ساواک استخراج شده بود.
مصاحبه‌ها تنوع زیادی داشتند. هم با کسانی که برای ملاقات از شهرهای دیگر به ایرانشهر رفته بودند، هم با افرادی از خود ایرانشهر و روستاهای ایرانشهر مصاحبه شده بود. با نزدیکان آقا از مشهد مقدس هم گفت‌وگو شده بود. علمایی هم بودند که نسبت به موضوع انقلاب حساس بودند. برای کمک و حمایت از نهضت امام و حمایت از کسانی که محکوم شدند به تبعید، اینها بلند می‌شدند در کل کشور رصد می‌کردند هر جا تبعیدی بود می‌رفتند به ملاقات. مثلاً نمونه‌اش حضرت آیت الله صدوقی هست که در ابتدا شناخت محدودی نسبت به آقا داشته. صرفاً می‌خواهد تبعیدی‌ها را ببیند بعد آقا را می‌بیند می‌شناسد دیگر تمرکزش می‌شود حضرت آقا. غیر از این یک سری دانشجویان که جوانان پرشور و انقلابی بودند هم در حرکت خودجوش دانشجویان، طلاب می‌رفتند و به تبعیدی‌ها سر می‌زدند.
  • فاصله‌ی این پژوهش‌ها تا تدوین و انتشار کتاب چقدر بود؟
  • از سال ۹۵ من خودم جدای از این اسناد و مواردی که عرض کردم و پرونده‌ای که جناب آقای حسینی فراهم کرده بود را مطالعه کردم، دیدم لازم است خودم اینها را از نزدیک لمس کنم تا بتوانم موضوع را درک بکنم و ملموس‌تر بنویسم. به همین خاطر هر جایی که احساس می‌کردم رد پایی از این موضوع هست رفتم.
از همه‌ی این‌ها مهم‌تر سفر به خود ایرانشهر بود که رفتم ایرانشهر و چند روزی آنجا بودم و بسیاری از افرادی که می‌شد پیدایشان کرد را دیدم و با ایشان مصاحبه‌ی مجدد کردم. حالا نه اینکه مصاحبه‌ی قبلی ناقص بود، خود همین هم کلام شدن با اینها برای من اهمیت داشت. مثلاً صاحب خانه و موجر حضرت آقا الان در زاهدان زندگی می‌کرد. رفتم سراغش که بعد هم به رحمت خدا رفت. آن موقع در بستر بیماری بود ولی با این وجود خیلی وقت گذاشت و مفصل ماجرای آن منزل و آشنایی با آقا و قضایای دیگر را تعریف کرد. دیدن مکان‌ها در ایرانشهر هم مفید بود که ساختمان ساواک کجا بوده، فاصله‌ی بین مسجد تا محل اسکان چقدر بوده. اگر آقا رفته مثلاً به بزمان یا رفته بمپور و جاهای مختلفی که رفته بودند من هم اینها را رفتم. با بعضی از افراد که حضرت آقا هم کلام شده بودند هم‌کلام شدیم و خود طی مسیر برای من مهم بود که از زاهدان می‌رفتند به سمت ایرانشهر با اتوبوس ما هم این مسیر را به این شکل طی بکنیم و تا اندازه‌ای از لحاظ حسی نزدیک بشویم به این فضا. همچنین در این سفر بررسی کردم که محل شهربانی چگونه بوده و مواردی از این دست که مکان را ببینیم و آدم‌ها را تا جای ممکن ببینیم و کلامشان را بشنویم که خب خیلی این به من کمک کرد. خیلی از افراد هم آنجا نبودند مثلاً بعضی از هم‌تبعیدی‌ها جاهای مختلف کشور بودند، آقای راشد یزدی را ملاقات کردم. یا به مشهد مقدس رفتیم و خود آن منزل آقا که از آنجا موضوع دستگیری و بازداشت اتفاق می‌افتد و اولین بازداشتگاهی که می‌برندشان، همه را ما رفتیم و رصد کردیم. حتی منزل پدری ایشان جدای از منزل خود آقا و هر جایی که به ذهنمان می‌رسید و می‌توانست کمک بکند ما همه‌ی اینها را رفتیم دیدیم حس کردیم و خاطراتی اگر لازم بود گرفتیم. و در همان سال ۹۵ تا ۹۷ کامل شد. البته خب نگارش را من از ۹۶ شروع کرده بودم.
  • حالا که بحث نگارش شد، این سبک نگارش کتاب را شما بعد از مصاحبه‌ها انتخاب کردید یا از همان ابتدا در ذهنتان آن را انتخاب کرده بودید و بر همین اساس رفتید سراغ مصاحبه‌ها و جمع‌آوری مستندات؟
  • اگر قرار بود یک مستندنگاری کامل و جامع نوشته شود باید یک کتاب هزار صفحه‌ای استخراج می‌شد. من احساس کردم خب کار دیگری می‌توانم انجام بدهم که جذاب‌تر از آن مستندنگاری خواهد بود. به همین خاطر رو آوردم به سفرنامه.
من سفر تحقیقی که می‌روم، خود همین سفرم را یادداشت نویسی می‌کنم. به ویژه این سفرهای مهم این چنینی را. خب جذابیت بهتر و بیشتری دارد. چرا؟ چون که آن همزادپنداری اتفاق می‌افتد و مخاطب در تحقیق با ما از آن ابتدا همراه می‌شود و همراه با ما جستجو می‌کند و پیش می‌آید و رفته‌رفته آنچه که ما دریافت می‌کنیم او هم دریافت می‌کند. در عین حال آن تدوین ادبی هم که لحاظ می‌شود در آثاری که به دست می‌آید آن هم به عنوان یک گونه‌ی ادبی هست که در دل این سفرنامه ریخته شده.
  • رهبر انقلاب هم کتاب را دیده‌اند و یادداشت کوتاهی درباره آن نوشته‌اند. نظر ایشان نسبت به کتاب چه بود. به جز آن در فرایند تدوین کتاب تا انتشار هم اگر مورد دیگری درباره‌ی این موضوع به شما منتقل شده است بفرمایید.
  • بله، رهبر انقلاب به چند نکته در یادداشتشان بر کتاب اشاره فرمودند، یکی نوع روایت این کتاب است که اشاره می‌شود که تخیل جذاب و دامنه‌داری دارد. استنباط بنده از دامنه‌دار بودن درواقع همان تحلیل‌های ماست. یعنی آنچه را که دیدم آن سرفصل‌ها، نکات شاخصی که استنباط کردم در ذهن خودم برایش یک چارچوبی تعیین کردم و ابتدا و اوج و انتهایی در نظر گرفتم و این توأم با تحلیل‌های شخصی‌ام است. استنباطم این هست که اشاره‌ی حضرت آقا از دامنه‌دار بودن به این موارد برمیگردد. یک جا هم اشاره به استفاده از خیال می‌کنند.
بخش‌هایی از کتاب را من بر اساس اسنادی که در اختیارم بود فضا را ترسیم داستانی کردم. مثل آن شبی که ساواک حمله می‌کند به منزل ایشان. خب این را هیچ‌کس شاهد نبوده آقا هم از داخل منزل روایت می‌کنند، بیرون را کسی نمی‌دیده، اینها را ما از خیال خودمان استفاده کردیم. یک اشاره‌ی دیگری حضرت آقا از روی شکسته نفسی دارند در این خصوص که گفته‌اند طبق معمول راجع به ایشان مبالغه شده. که بنده عرض می‌کنم که نه تنها مبالغه نشده که واقعاً من سعی کردم به اندازه‌ی فهم خودم به موضوع اشاره کنم. البته خب آن نگاه اخلاق‌مدارانه و متواضعانه‌ی حضرت آقا خیلی طبیعی است که بخواهند راجع به خودشان برنتابند این تحلیل‌ها را. ما سعی‌مان همه بر این بوده که تعریف و تمجید بیجا نکنیم.
  • ردّ پای این به روایت‌های کسانی که از نزدیک آقا را دیدند هم ارتباطی پیدا می‌کند؟
  • من خیلی ورود پیدا نکردم اینکه افراد بیایند تعریف و تمجید بکنند.
  • شاید بر اساس آنچه آنها بیان کردند این بازنمایی شکل گرفته است. منظورم این است که طبیعتاً آدم‌هایی که با حضرت آقا برخورد داشتند این چنین تصوری را داشته‌اند.
  • عرضم همین است. ببینید در مصاحبه‌هایی که ما با افراد داشتیم چون کار ما روایت‌نویسی هست، سعی می‌کنیم روایت را تصویری بنویسیم. یعنی به جای اینکه تعریفی بنویسیم به تصویر بکشیم خود رویداد را یعنی طوری که خود خواننده ببیند. اگر شجاعت بوده، اگر ایثار بوده، گذشت بوده، دلسوزی و هر چه بوده می‌خواهیم مخاطب این اتفاق را ببیند نه اینکه فقط بشنود. در اینجا هم همه‌ی تلاش ما این بوده. منتها خب حضرت آقا در این حدش هم خب اینکه در خصوص خودش اینها نشان داده بشود خب اعتراض می‌کنند. این خصلت حضرت امام رحمه‌الله هم به همین شکل بود دیگر.
ما می‌دانیم که گستره‌ی آن رویداد هشت‌ماهه این قدر عظیم و بزرگ هست که صددرصد در پیروزی انقلاب اسلامی مؤثر بوده. چرا؟ چون که ایشان کانون توجهات می‌شوند. خب خیلی از تبعیدهایی که در جاهای مختلف به افراد تحمیل شد اتفاق افتاد منحصر به همان جا شد و کانون توجه نشد. اما تبعید ایرانشهر کانون توجه شد. افراد بزرگی مثل شهید بهشتی، مثل شهید باهنر، مثل آیت‌الله روح‌الله خاتمی، مثل آیت‌الله صدوقی آمدند. وضع به گونه‌ای شده بود که اگر ساواک جلوی این قضیه را نمی‌گرفت خیل جمعیت، سوق پیدا می‌کردند به سمت ایرانشهر. یعنی این کانون را متلاشی می‌کند ساواک. ولی نمی‌دانسته که این شخصیت چنان شناخته شده که دیگر نیاز به این هشت ماه ندارد. بعد از تبعید هم ایشان هر جا وارد می‌شدند در اندک زمانی آنجا به کانون انقلاب تبدیل می‌شد، از جمله در جیرفت این چنین می‌شود دیگر. وقتی که وارد جیرفت می‌شوند دیگر مثل ایرانشهر زمان طی نمی‌شود که افراد تازه بشناسند که این آقا کی هست آمده و چه کار می‌خواهد بکند. خیلی سریع تنور داغ می‌شود. و خب آنجا هم می‌بینیم که باز ساواک نمی‌تواند تحمل بکند و بعد دیگر نزدیک داریم می‌شویم به پیروزی انقلاب که دیگر حضرت آقا دیگر خودشان می‌آیند به سمت تهران و می‌روند تا پیروزی انقلاب.[۱]

پانویس

  1. «گفت‌وگوی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای با رحیم مخدومی». دریافت‌شده در ۲۳ مهر ۱۴۰۳.