سعید همین حرف را زده بود: «گفته بودم گیرت میندازم.» پسر دنبال گیر انداختن پدر بود، پدرش دنبال شکار من. بعد از اولین سفرمان گفت:«چند وقته داری منو دنبال خودت میکشی؟ شکار گریزپایی بودی، اما بالاخره صیدت کردم. گردنآویز برات میخرم تا همیشه همرات باشه. یک حلقه هم میخرم، مخصوص وقتهایی که با هم هستیم.»
با هم هستیمش را اساسی کشید. فقط لبخند زدم. از اداهایش خندهام میگرفت، اما دهانم را گلوگشاد باز نمیکردم. فریبا میگفت: «وقتی میخندی، همهٔ دندونات میریزه بیرون و زشتت میکنه. برو ارتودنسی، عمل فک.» کی وقت داشتم به خودم برسم؟ فقط بدو بدو. زندگیام در کار تعریف شده بود تا وقتی پیامهای مدیرعامل، شب و نصفهشب بهدستم رسید.
با هم رفته بودیم اصفهان. اختتامیه برنامهای چیزی بود. گفت حلقه بخریم. به دستهایم نگاه کردم و به دست درشت و سفید سعید.
– میدونی، حلقه یعنی جار زدن. ما که هنوز نمیتونیم جار بزنیم![۱]
برفاب (کتاب)
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | مرضیه نفری |
سبک | رمان |
زبان | فارسی |
اطلاعات نشر | |
ناشر | دفتر نشر معارف |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۴۴۱۵۴۵۳ |
وبسایت ناشر | nashremaaref |
برفاب کتابی با موضوع زنان نوشته مرضیه نفری است که توسط دفتر نشر معارف به چاپ رسیده است.
درباره کتاب
کتاب برفاب رمانی است با موضوع زن جوانی که مجبور میشود طلاق بگیرد و با دخترش به تنهایی زندگی کند. وی با مرد متأهل دیگری ارتباط گرفته که این خود مسائل جدیدی را برای این زن به وجود میآورد. وقایع بازگو شده در این کتاب همزمان با وجود ویروس کرونا بوده و نویسنده سعی بر آن داشته که مشکلات مربوط به زمان ایم کرونا را نیز به تصویر بکشد.
نویسنده
مرضیه نفری نویسنده و مدرس داستاننویسی اهل ایران است. وی مدتی نویسندگی برنامههای رادیویی را بر عهده داشته و به تدریس داستاننویسی در دانشگاه، حوزه هنری، فرهنگسراها و کتابخانهها پرداخته است. کتابهایی همچون شبهای بیستاره و زمستان بیشازده از دیگر آثار مرضیه نفری به شمار میرود.
برشی از کتاب
پانویس
- ↑ «معرفی کتاب برفاب». دریافتشده در ۱۸ مهر ۱۴۰۳.