نامه امام خمینی به میخائیل گورباچف

از یاقوت

نامه امام خمینی به میخائیل گورباچف نامه‌ای دینی و عرفانی از آیت‌الله خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، به رهبر شوروی، یکی از دو قدرت برتر جهانی وقت در سال ۱۳۶۷ش بود. این نامه، حاوی دعوت به توحید و خداپرستی، و نیز بیان شکست مارکسیسم است. هیئتی به سرپرستی عبدالله جوادی آملی، این پیام امام خمینی را در دیدار با گورباچف به او ابلاغ کردند.

امام خمینی در این نامه، رهبر شوروی را به توحید و رها ساختن کشور شوروی از قید مادی‌گرایی دعوت کرده است. مهمترین محور این نامه، دعوت به جهان‌بینی توحیدی است. امام خمینی در این نامه با پیش‌کشیدن مسائل فلسفی و عرفانی و با اشاره به ناکامی کمونیست‌ها در سیاست مذهب‌ستیزی، از گورباچف خواست به‌جای امیدبستن به مادی‌گرایی غرب، به خدا و مذهب روی آورد. در این نامه، نبودِ معنویت باعث انحطاط مارکسیسم دانسته شده و گفته شده که کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد.

این نامه در جهان به‌ویژه در کشورهای تابع شوروی بازتاب گسترده‌ای داشت و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و اسلامی آن را ستوده‌اند.

محتوا

پیام امام خمینی به گورباچف را نه در مسائل سیاسی که دعوت به اسلام دانسته‌اند.[۱] این پیام خطاب به گورباچف است اما مخاطب آن عموم مردم شوروی دانسته شده که در دوران ۷۰ ساله حکومت کمونیستی با آموزه‌های الحادی پرورش یافته بودند.[۲]

هدف امام خمینی از فرستادن نامه را صدور معنوی انقلاب،[۳] دعوت رهبر شوروی به توحید و رهاشدن کشور شوروی از قید مادی‌گرایی دانسته‌اند.[۴] دعوت به خدا و معنویت، هشدار از پناه بردن به غرب، شکست مارکسیسم و کمونیسم، تبیین اسلام با توجه به همه‌جانبه‌نگری آن، حمایت از مسلمانان تحت نفوذ شوروی را از مضامین اصلی این نامه دانسته‌اند.[۵]

دعوت به توحید

مهم‌ترین محور پیام امام خمینی را دعوت نظام اِلحادی شوروی به جهان‌بینی توحیدی دانسته‌اند.[۶] گفته شده امام خمینی در نقد تفکر مادی به گورباچف گوشزد کرد که معیار شناخت در دین اعم از حس و عقل است و معقولات در قلمرو علم قرار دارند.[۷] در این نامه سعی شده از راه فطرت و وجدان، وجود خدا برای گورباچف اثبات شود.[۸] امام خمینی از وی خواست افزون بر کتاب‌های فلاسفه یونانی به کتاب‌های فیلسوفان اسلامی مانند فارابی، ابوعلی سینا، ملاصدرا، ابن‌عربی و شهاب‌الدین سهروردی رجوع کند و به صورت جدی دربارهٔ اسلام که پرچم‌دار عدالت است تحقیق کند.[۹] امام خمینی با پیش کشیدن مسائل فلسفی و عرفانی و با اشاره به ناکامی کمونیست‌ها در سیاست‌های مذهب‌ستیز آنان از گورباچف خواست که به جای امید بستن به مادی‌گرایی غرب، به خدا و مذهب روی آورد.[۱۰]

پیش‌بینی شکست مارکسیسم

شکست مارکسیسم و کمونیسم بخش مهمی از نامه امام خمینی به گورباچف دانسته شده است.[۱۱] امام خمینی در این نامه نوشت که کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛[۱۲] و در آن از صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم سخن به میان آورد.[۱۳] این نامه در شرایطی منتشر شد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز برقرار بود و کمونیسم بر قانون اساسی شوروی، حاکمیت داشت.[۱۴] در این نامه به ضرورت پرهیز روسیه از اتکاء به غرب تأکید شده است.[۱۵] امام خمینی در این نامه نبودِ معنویت را باعث انحطاط مارکسیسم دانست.[۱۶] امام خمینی در این نامه نوشته است مارکسیسم جوابگوی نیازهای واقعی انسان نیست و با مادیت نمی‌توان بشر را از بحران دوری از معنویت که اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به درآورد.[۱۷]

نوشتن و ابلاغ

نامه امام خمینی در ۱۱ دی ۱۳۶۷ش به نگارش درآمد[۱۸] و در ۱۴ دی سال ۱۳۶۷ش توسط هیئتی متشکل از عبدالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی دیپلمات وزارت خارجه و مرضیه دباغ از فعالان انقلاب اسلامی به گورباچف، رهبر وقت اتحاد شوروی، ابلاغ شد.[۱۹]

واکنش‌ها

گورباچف

واکنش گورباچف به پیام امام خمینی را چندان مثبت ندانسته‌اند.[۲۰] گورباچف با بیان اینکه ما نیز دارای مکتب و فلسفه‌ای هستیم، این نامه را دخالت در امور کشورش دانست؛ اما هیئت اعزامی در پاسخ به او اطمینان داد که این نامه دخالت در امور روسیه نیست و مباحث عقیدتی را دنبال می‌کند.[۲۱] در ۷ اسفند ۱۳۶۷ اِدوارد شوارد نادزه، وزیر امور خارجه شوروی، در جماران، محتوای نامه گورباچف را به اطلاع امام خمینی رساند. گورباچف در این نامه، پیام امام خمینی را آکنده از مفاهیم فراوان و حامل نکته‌هایی عمیق دربارهٔ سرنوشت بشریت دانست.[۲۲] گورباچف در این نامه گفته است تمامی اعضای هیئت رهبری شوروی متن پیام امام خمینی را مطالعه کردند.[۲۳] گفته شده از متن نامه گورباچف پیدا بود که ابعاد معنوی پیام امام را درک نکرده است.[۲۴]

امام خمینی در واکنش به نامه گورباچف گفت: من می‌خواستم دریچه‌ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای جاوید بعد از مرگ، را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من این بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.[۲۵] به نقل از برخی سایت‌های خبری در ایران، گورباچف سال‌ها بعد، از اینکه به هشدارهای امام خمینی بی‌اعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد و گفت: «اگر ما پیش‌گویی‌های آیت‌الله خمینی را در آن پیام جدی می‌گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.»[۲۶]

دیگران

مواجهه امام خمینی با گورباچف در این نامه را از موضع یک رهبر دینی قلمداد کرده‌اند نه از منظر یک دیپلمات سیاستمدار.[۲۷] نامه امام خمینی به گورباچف تاریخی و ماندگار توصیف شده است.[۲۸] این نامه در جهان به‌ویژه در کشورهای تابع شوروی بازتاب گسترده‌ای داشت[۲۹] و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و اسلامی این نامه را ستایش کردند.[۳۰]

متن

متن کامل نامه امام خمینی به گورباچف

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب آقای گورباچف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی.

با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می‌شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته‌اید، و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره‌ای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر می‌کنید، اولین مسئله‌ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدا زدایی» و «دین زدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه‌های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‌های کور اقتصادی سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‌داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده‌اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن‌بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.

جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به درآورد. حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبه‌ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید؛ ولی خود می‌دانید که ثبوتاً اینگونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد؛ و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می‌خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‌های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می‌تپد هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم، که صدای شکستن استخوان‌هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.

آقای گورباچف وقتی از گلدسته‌های مساجد بعضی از جمهوری‌های شما پس از هفتاد سال بانگ «اللَّه اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) را از شوق به گریه انداخت؛ لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان‌بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان‌بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون می‌دانند؛ و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمی‌دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه می‌دانند. در حالی که معیار شناخت در جهان‌بینی الهی اعم از «حس و عقل» می‌باشد، و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم می‌باشد گر چه محسوس نباشد؛ لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی که ماده ندارد، می‌تواند موجود باشد. و همان‌طور که موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.

قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد می‌کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده می‌شد. لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللَّهَ جَهرَةً. می‌فرماید: لَاتُدرِکُهُ الأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأبْصارَ وَ هو اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ. از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم، که از نظر شما اول بحث است، اصولًا میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفه اسلامی، بیندازم. فقط به یکی- دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم می‌توانند از آن بهره‌ای ببرند بسنده می‌کنم. این از بدیهیات است که ماده و جسم هرچه باشد از خود بیخبر است. یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است. در صورتی که به عیان می‌بینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است. می‌داند کجاست؛ در محیطش چه می‌گذرد؛ در جهان چه غوغایی است. پس، در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمی‌میرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را به‌طور مطلق می‌خواهد. و شما خوب می‌دانید که انسان می‌خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان می‌خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. اصولًا اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی و بوعلی سینا - رحمة اللَّه‌علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتاب‌های سهروردی- رحمة اللَّه علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صِرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودیِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین - رضوان اللَّه تعالی علیه و حشره اللَّه مع النبیین والصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده، و هر گونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.

دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی الدین ابن عربی نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.

جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می‌خواهم دربارهٔ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش‌های والا و جهان شمول اسلام است که می‌تواند وسیله راحتی و نجات همه ملت‌ها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می‌دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری‌های شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمی‌کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرت‌ها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه‌های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می‌نامند.

در خاتمه صریحاً اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می‌تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می‌شمارد. والسلام علی من اتبع الهدی.

۱۱ دى ۱۳۶۷ش، ۲۲ جمادى الاول ۱۴۰۹ق.

روح‌اللَّه الموسوى الخمینى.[۳۱]

.

کتابشناسی

  • کتاب آوای توحید اثر جوادی آملی شرح و تفصیل نامه امام خمینی به میخائیل گورباچف است که توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در سال ۱۳۶۹ش به چاپ رسید. این کتاب بارها تجدید چاپ شده است.[۳۲]
  • كتاب دعوت توحیدی از علی‌الله سلیمی، روایتی از ابعاد مختلف نامه امام خمینی به میخائیل گورباچف است که در قالب مجموعه «دانستنی‌های انقلاب اسلامی برای جوانان» توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. در این کتاب موضوعاتی از جمله شرایط و زمینه‌های ارسال نامه تاریخی، اوضاع شوروی در دوره گورباچف و زمینه‌های تدوین و صدور نامه مورد بررسی قرار گرفته و سپس متن كامل نامه تاریخی امام خمینی ضمیمه شده است.[۳۳]

پانویس

  1. «ماجرای نامه امام به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  2. «نامه امام به گورباچف با ایستارهای متعارف دیپلماتیک منطبق نبود/ امام از معدود مدرسینی بود که مارکسیسم را نقد می‌کرد/ پیام اصلی امام (ره) معنوی بود نه سیاسی»، فارس.
  3. شفیعی، سبک رهبری امام خمینی، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۰.
  4. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  5. درویشی سه‌تلانی، «نامه امام خمینی به گورباچف»، ص۳۸ تا ۴۱.
  6. «وارث حقیقی انبیا»، پرتال امام خمینی.
  7. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  8. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  9. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  10. جمشیدی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ۱۳۸۴ش، ص۴۷.
  11. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  12. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  13. «ابلاغ نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف»، دیپلماسی ایرانی.
  14. «ابلاغ نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف»، دیپلماسی ایرانی.
  15. «ابلاغ نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف»، دیپلماسی ایرانی.
  16. خسروپناه، منظومه فکری امام خمینی، ۱۳۹۶ش، ص۲۹۸.
  17. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  18. خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۲۱، ص۲۲۰.
  19. «ماجرای نامه امام به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  20. «ماجرای نامه امام به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  21. «گورباچوف چه نگاهی به جمهوری اسلامی ایران و انقلاب داشت؟»، دیپلماسی ایرانی.
  22. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  23. خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۲۱، ص۲۹۸.
  24. «ماجرای نامه امام به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  25. خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۲۱، ص۳۰۱.
  26. «تاریخ این اعتراف گورباچف را فراموش نخواهد کرد/ باید به پیام امام گوش می‌دادم»، اعتمادآنلاین.
  27. «نامه امام به گورباچف با ایستارهای متعارف دیپلماتیک منطبق نبود/ امام از معدود مدرسینی بود که مارکسیسم را نقد می‌کرد/ پیام اصلی امام (ره) معنوی بود نه سیاسی»، فارس.
  28. خسروپناه، منظومه فکری امام خمینی، ۱۳۹۶ش، ص۲۹۸.
  29. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  30. «پیام امام خمینی (س) به گورباچف»، پرتال امام خمینی.
  31. خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۲۱، ص۲۲۰.
  32. «آوای توحید» هیئت مجازی کتاب.
  33. «معرفی کتاب دعوت توحیدی» مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

منابع

  • جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امام خمینی، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴ش.
  • خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۹ش.